B2 Flashcards
flexibel
keyboard
[صفت]flexibel
/flɛˈksiːbl̩/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: flexibler] [حالت عالی: flexibelsten]
1 انعطافپذیر منعطف، قابل تغییر
1.Dank meiner flexiblen Arbeitszeiten kann ich arbeiten, wann ich will.
1. من میتوانم به یمن ساعت کاری منعطفم هر موقع که بخواهم کار کنم.
2.Meine Arbeitszeit ist flexibel.
2. ساعت کار من قابل تغییر است.
تصاویر
teamfähig
ابل مقایسه
[حالت تفضیلی: teamfähiger] [حالت عالی: teamfähigsten]
1 توانا در کار گروهی
1.In der Gruppenarbeit beim Bewerbungsgespräch musste er zeigen, dass er teamfähig ist.
1. در کار گروهی هنگام مصاحبه کاری او باید نشان بدهد که برای کار گروهی توانا است.
hilfsbereit
ابل مقایسه
[حالت تفضیلی: hilfsbereiter] [حالت عالی: hilfsbereitesten]
1 کمککننده آماده به کمک، سودمند
مترادف و متضاد
dienstwillig zuvorkommend
1.Die meisten Kollegen sind freundlich und hilfsbereit.
1. اغلب همکاران صمیمی و کمککننده هستند.
2.ein hilfsbereiter Mensch
2. یک فرد آماده به کمک
3.Sabine ist immer gut gelaunt und sehr hilfsbereit.
3. “زابینه” همیشه سرِ حال و خیلی آماده به کمک است.
schüchtern
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: schüchterner] [حالت عالی: schüchternsten]
1 خجالتی
مترادف و متضاد
gehemmt scheu
1.Er ist sehr schüchtern.
1. او خیلی خجالتی است.
2.Er war früher schüchterner.
2. او قبلاً خجالتیتر بود.
kreativ
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: kreativer] [حالت عالی: kreativsten]
1 خلاق خلاقانه
مترادف و متضاد
ideenreich innovativ künstlerisch ideenlos unkreativ
1.Die Kinder sind beim Basteln sehr kreativ.
1. بچهها در ساختن کاردستی خیلی خلاق هستند.
2.Wir brauchen eine kreative Lösung für dieses Problem.
2. ما به یک راه حل خلاقانه برای این مشکل نیاز داریم.
freundlich
حالت تفضیلی: freundlicher] [حالت عالی: freundlichste-]
1 دوستانه
1.Er behandelte immer freundlich.
1. او همیشه دوستانه رفتار میکرد.
2.Er hat uns sehr freundlich begrüßt.
2. او خیلی دوستانه به ما خوشآمد گفت.
[صفت]freundlich
/ˈfʀɔɪ̯ntlɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: freundlicher] [حالت عالی: freundlichste-]
2 مهربان بامحبت، خوشبرخورد
1.Der Mann ist sehr freundlich zu mir.
1. این مرد با من خیلی مهربان است.
2.Sei freundlich zu Horst, auch wenn du ihn nicht magst.
2. با “هورست” مهربان باش، حتی اگر از او خوشت نمیآید.
belastbar
دارای قدرت تحمل
مترادف و متضاد
haltbar kräftig
1.Die Brücke ist nur wenig belastbar.
1. پل دارای قدرت تحمل کمی است.
2.Die Konstruktion ist belastbar bis 180 kg und langlebig.
2. این سازه دارای قدرت تحمل تا 180 کیلوگرم و بادوام است.
geduldig
صبور با حوصله، صبورانه
1.Es ist wichtig, geduldig zu sein.
1. صبور بودن، مهم است.
2.Sie wartete geduldig auf die nächste Straßenbahn.
2. او صبورانه منتظر تراموای بعدی ماند.
kontaktfreudig
جتماعی معاشرتی
1.Mein bester Freund ist lustig und kontaktfreudig.
1. بهترین دوستم بانمک و معاشرتی است.
2.Meine Schwester ist sehr kontaktfreudig und hat viele Freunde.
2. خواهرم بسیار اجتماعی است و دوستان بسیاری دارد.
tolerant
بامدارا صبور، شکیبا
مترادف و متضاد
intolerant
1.Die Nachbarn hören oft laut Musik. Wir müssen sehr tolerant sein.
1. همسایهها معمولا به آهنگ با صدای بلند گوش میکنند. ما باید خیلی بامدارا باشیم.
2.tolerant gegenüber der Jugend
2. در مقابل جوانان بامدارا بودن
unorganisiert
سازماندهی نشده
verantwortungsbewusst
یک کلمه آلمانی است که به زبان فارسی به معنای “مسئولیتپذیر” یا “مسئولیتآگاه” ترجمه میشود. این کلمه از دو قسمت تشکیل شده است:
“Verantwortung”: به معنای “مسئولیت” یا “پاسخگویی” است.
“bewusst”: به معنای “آگاه” یا “به خودآگاهی” است.
بنابراین، “verantwortungsbewusst” نشاندهنده فردی است که به خودآگاهی و ادرار به مسئولیتهای خود میپردازد، و با اطلاعات کامل و افراد محیط خود، مسئولیتهای خود را به درستی اجرا میکند. این ویژگی به عنوان یک خصوصیت مثبت در فرد به شمار میرود و نشاندهنده قدرت اجرای مسئولیتها با دقت و آگاهی است.
mobil
1 متحرک پرتحرک، سیار
مترادف و متضاد
beweglich tragbar transportabel fest unbeweglich
1.Eine mobile Bibliothek besucht jedes Wochenende unser Dorf.
1. هر هفته یک کتابخانه سیار به روستای ما میآید.
2.Mit dem Fahrrad bin ich in der Stadt sehr mobil.
2. با این دوچرخه من در شهر خیلی پرتحرک هستم.
eigeninitiative
ابتکار عمل
“Eigeninitiative” یک کلمه آلمانی است که به فارسی به معنای “فعالیت شخصی” یا “فعالیت خودآغاز” ترجمه میشود. این کلمه از دو بخش تشکیل شده است:
“Eigen”: به معنای “خود” یا “اختصاصی” است.
“Initiative”: به معنای “فعالیت” یا “آغاز” است.
بنابراین، “Eigeninitiative” نشاندهنده توانایی یا تمایل فرد به آغاز و اجرای فعالیتها یا پروژهها به شکل خودآغازانه و بدون نیاز به تشویق یا هدایت خارجی است. این ویژگی نشاندهنده ابتکار، استقلال، و پیشرفت شخصی در انجام وظایف و پروژههای مختلف میباشد
Keine Englischkenntnis
بدون دانش انگلیسی
konzentrationsfähig
قادر به تمرکز
[ملکی: Konzentrationsfähigkeit]
1 قدرت تمرکز
1.Sie helfen das Wohlbefinden und die Konzentrationsfähigkeit zu verbessern.
1. آنها برای بهبود بخشیدن تندرستی و قدرت تمرکز کمک میکنند.
کلمه “konzentrationsfähig” یک ویژگی آلمانی است که به فارسی به معنای “قابلیت تمرکز” ترجمه میشود. این کلمه از دو بخش تشکیل شده است:
“Konzentration”: به معنای “تمرکز” است.
“fähig”: به معنای “قابلیت” یا “توانمندی” است.
بنابراین، “konzentrationsfähig” نشاندهنده قابلیت فرد در توانایی تمرکز و توجه به یک وظیفه، فعالیت یا مسئله خاص است. افرادی که دارای این ویژگی هستند، قادرند به مدت طولانی تمرکز خود را حفظ کرده و به بهترین شکل ممکن وظایف یا فعالیتهای خود را انجام دهند. این یک ویژگی مهم در موفقیت در مختلف زمینهها، از تحصیلات تا کار و سایر امور زندگی است.
zuverlässig
[حالت عالی: zuverlässigsten]
1 قابل اعتماد
1.Er ist immer sehr zuverlässig.
1. او همیشه خیلی قابل اعتماد است.
2.Sie ist zuverlässig und immer pünktlich.
2. او قابل اعتماد است و همیشه سر وقت.
lernbereit
کلمه “lernbereit” یک ویژگی آلمانی است که به فارسی به معنای “آماده به یادگیری” یا “تمایل به آموزش” ترجمه میشود. این کلمه از دو بخش تشکیل شده است:
“Lern”: به معنای “یادگیری” است.
“bereit”: به معنای “آماده” یا “تمایل داشتن” است.
بنابراین، “lernbereit” نشاندهنده تمایل و آمادگی یک فرد به منظور یادگیری و افزایش دانش و مهارتهای خود است. افرادی که این ویژگی را دارند، علاقهمند به مواجهه با چالشها، اکتساب دانش جدید، و پیشرفت در مسیر یادگیری خود هستند. این ویژگی مهم در مسیر تحصیلی و حرفهای فرد و نیز در توسعه شخصیت او نقش دارد.
selbstbewusst
کلمه “selbstbewusst” یک ویژگی آلمانی است که به فارسی به معنای “خودآگاه” یا “اعتماد به نفس” ترجمه میشود. این کلمه از دو بخش تشکیل شده است:
“Selbst”: به معنای “خود” یا “خودی” است.
“bewusst”: به معنای “آگاه” یا “احساس کردن” است.
بنابراین، “selbstbewusst” به فردی اشاره دارد که از خودآگاهی و اعتماد به نفس قوی برخوردار است. این ویژگی نشاندهنده اطمینان به نفس، احساس توانمندی، و قدرت در مواجهه با چالشها و موقعیتهای مختلف میباشد. افرادی که خودآگاه و اعتماد به نفس هستند، معمولاً بهترین تواناییهای خود را به کار میگیرند و به دیگران نشان میدهند که ارزش خود را میشناسن
unternehmen
انجام دادن اجرا کردن
مترادف و متضاد
durchführen machen tun
etwas (Akk.) unternehmen
چیزی را انجام دادن
1. Ich möchte eine Reise um die Welt unternehmen.
1. من میخواهم سفری به دور دنیا انجام بدهم [به دور دنیا سفر کنم].
2. Wollen wir heute Abend etwas unternehmen?
2. میخواهیم امشب کاری انجام دهیم؟
Schritte unternehmen
قدمهایی برداشتن
Wir müssen nun weitere Schritte unternehmen.
ما اکنون باید قدمهای دیگری برداریم.
gegen etwas (Akk.) unternehmen
علیه چیزی رفتار/عمل کردن [به مقابله با چی پرداختن]
Dagegen kann man leider nichts unternehmen.
متأسفانه نمیتوانم علیه آن هیچ کاری انجام دهم.
2 تفریح کردن خوش گذراندن، کاری برای سرگرمی انجام دادن
1.Der Neffe und sein Onkel waren zusammen zum Strand gereist und hatten dort viel unternommen.
1. برادرزاده و عمو با یکدیگر به ساحل رفتند و خیلی تفریح کردند.
2.Was wollen wir heute Abend noch unternehmen?
2. امشب چه تفریحی داشته باشیم؟
[اسم]das Unternehmen
/ˌʊntɐˈneːmən/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Unternehmen] [ملکی: Unternehmens]
3 شرکت
مترادف و متضاد
Firma Geschäft Gesellschaft
1.Die Unternehmen der Chemieindustrie haben gegen die neuen Wasserschutzgesetze protestiert.
1. شرکتهای صنایع شیمیایی به قانونهای جدید حفاظت از آب اعتراض کردهاند.
bei einem Unternehmen arbeiten
در شرکتی کار کردن
Mein Bruder arbeitet bei einem großen internationalen Unternehmen.
برادر من در یک شرکت بزرگ بینالمللی کار میکند.
ein Unternehmen gründen/aufbauen/liquidieren/…
شرکتی را تأسیس کردن/ساختن/منحل کردن/…
Ich habe gemeinsam mit meinem Kollegen Friedrich Dausinger 2007 ein Unternehmen gegründet.
من بهطور مشترک با همکارم “فریدریش داوسینگر” در سال 2007 یک شرکت تأسیس کردم.
Der Familienbetrieb
پیشه خانوادگی شغل خانوادگی
Hilfsorganisationen
سازمانهای کمک رسان یا “Hilfsorganisationen” به زبان آلمانی، نهادهایی هستند که به منظور ارائه کمکها و حمایت در مواجهه با مشکلات انسانی، اجتماعی، یا محیطی فعالیت میکنند. این سازمانها عمدتاً به صورت غیرانتفاعی (non-profit) فعالیت میکنند و بر اساس اهداف خیرخواهانه خود، به افراد یا جوامع مختلف کمک میکنند. به عنوان مثال:
قرمزهلال آلمان (Deutsches Rotes Kreuz - DRK): سازمانی غیرانتفاعی است که در حوزههای امداد و نجات، بهداشت و درمان، اموزش و… فعالیت دارد.
کمیته بینالمللی صلیبسرخ و صلیبسفید: این سازمان بینالمللی به جهانی بودن و ارائه کمکهای انسانی در مواجهه با بلایای طبیعی و مشکلات انسانی معروف است.
کمیته آلمانی برای کمک به کودکان (Deutsches Kinderhilfswerk): این سازمان به کودکان نیازمند و خانوادههای آنان کمک میکند و در جهت بهبود شرایط زندگی و آموزش آنان فعالیت دارد.
مدافعان حقوق بشر (Amnesty International): این سازمان به حمایت از حقوق بشر در سراسر جهان متعهد است و برای جلب توجه به نقضهای حقوق بشر تلاش میکند.
کمک به پناهندگان (Help - Hilfe zur Selbsthilfe): این سازمان به کمک به پناهندگان و افراد نیازمند در مناطق مختلف جهان متعهد است.
توجه داشته باشید که هر کشور ممکن است سازمانهای کمکرسان مختلفی داشته باشد، و هرکدام از این سازمانها به زمینهها و مناطق خاص خدمات ارائه میدهنسازمان های کمک رسان
die Regierung
دولت حکومت
1.Die Regierung ist seit zwei Jahren im Amt.
1. این دولت دو سال است در قدرت است.
2.Wir haben die Hilfe der Regierung erbeten.
2. ما کمک دولت را درخواست کردیم.
entscheiden
تصمیم گرفتن تصمیمگیری کردن
مترادف و متضاد
befinden beschließen bestimmen festlegen
allein/selbst/zusammen/miteinander/… entscheiden
به تنهایی/خود/باهم/با یکدیگر/… تصمیم گرفتن
1. Das kann ich nicht allein entscheiden, da muss ich erst fragen.
1. این را من نمیتوانم به تنهایی تصمیم بگیرم، باید اول بپرسم.
2. Ich kann selbst entscheiden, wann ich mit der Arbeit beginne.
2. من خودم میتوانم تصمیم بگیرم که چه زمانی کار را شروع کنم.
über etwas (Akk.) entscheiden
درباره چیزی تصمیم گرفتن
Darüber wird später entscheiden.
در این مورد بعدا تصمیمگیری خواهد شد.
2 تصمیم خود را گرفتن انتخاب کردن (sich entscheiden)
مترادف و متضاد
aussuchen auswählen eine Entscheidung treffen optieren sich entschließen wählen
1.Sie kann sich nicht entscheiden, welchen Pullover sie kaufen möchte.
1. او نمی تواند تصمیم بگیرد، که کدام پلیور را بخرد.
sich für etwas (Akk.) entscheiden
برای چیزی تصمیم خود را گرفتن [چیزی را انتخاب کردن]
1. Für welchen Anzug haben Sie sich entschieden?
1. کدام کت و شلوار را انتخاب کردید؟
2. Ich kann mich für keinen von beiden entscheiden.
2. نمیدانم کدامشان را انتخاب کنم.
sich frei entscheiden
آزادانه تصمیم گرفتن