B2.2 Flashcards
die Erkrankung
بیماری کسالت، مریضی
1.Das neue Medikament kann das Fortschreiten der Erkrankung verhindern.
1. داروی جدید میتواند از پیشرفت بیماری جلوگیری کند.
2.Die frühzeitige Erkennung von Erkrankungen kann Leben retten.
2. تشخیص زودهنگام بیماری، میتواند زندگی را نجات دهد.
vorliegen
[گذشته: lag vor] [گذشته: lag vor] [گذشته کامل: vorgelegen] [فعل کمکی: haben ]
1 جلو کسی بودن جلو کسی قرار داشتن
der Ablauf
روند فرایند
مترادف و متضاد
Fortgang Programm Verlauf
1.Es gab mehrere Vorschläge für den Ablauf des Programms.
1. برای روند برنامه پیشنهادهای متعددی وجود داشت.
2.Können Sie den vorgesehenen Ablauf noch einmal erklären?
2. آیا میتوانید روند پیشبینی شده را بار دیگر توضیح دهید؟
2 سررسید انقضا
1.nach Ablauf der gesetzten Frist
1. بعد از سررسید مهلت قانونی
2.Sie können den Vertrag vor seinem Ablauf kündigen.
2. شما میتوانید قرارداد را قبل از سررسید فسخ کنید.
stillschweigen
“Stillschweigen” یک کلمه آلمانی است و به معنای “سکوت” یا “خاموشی” میباشد. این کلمه به طور عمومی به حالتی اطلاق میشود که هیچ صدایی حاکی از صداها یا سر و صدای اطراف نباشد.
در مفهوم توسعه یافتهتر، ممکن است به معنای حفظ راز یا عدم افشای اطلاعات نیز استفاده شود. به عبارت دیگر، “Stillschweigen bewahren” به معنای حفظ سکوت یا عدم افشای اطلاعات خاصی است.
bewahren
حفظ کردن محافظت کردن
2 نگهداری کردن نگاه داشتن
das Entgelt
مزد اجرت
مترادف و متضاد
Entlohnung Vergütung
1.Ich bezahlte das vereinbarte Entgelt für ihre Dienstleistungen.
1. من مزد توافقشده را برای خدماتش پرداخت کردم.
2.Ich mache das umsonst und verlange kein Entgelt.
2. من این را مجانی انجام میدهم و انتظار هیچ اجرتی ندارم.
der Lohn
[جمع: Löhne] [ملکی: Lohn(e)s]
1 دستمزد حقوق
1.Sie bekommen Ihren Lohn immer am Ende des Monats.
1. شما همیشه دستمزدتان را در انتهای ماه دریافت میکنید.
2.Wie hoch ist dein Stundenlohn?
2. دستمزد ساعتی تو چقدر است؟
3.Wie viel Lohn bekommst du für deine Arbeit?
3. برای کارت چقدر دستمزد میگیری؟
Lohnfortzahlung
ادامه پرداخت دستمزدها
das Gehalt
حقوق دریافتی
1.Die Gehälter werden ab nächsten Monat um 2,7% erhöht.
1. حقوق ها از ماه بعد 2.7% افزایش مییابند.
2.Ich bin mit meinem Gehalt zufrieden.
2. من از حقوقم راضیام.
die Beruhigung
آرامش
der Sturm
طوفان
1.Der Sturm hat schwere Schäden verursacht.
1. طوفان خسارات سنگینی به جا گذاشت.
2.Im Radio haben sie Regen und Sturm angesagt.
2. در رادیو اعلام کرد باران و طوفان خواهد آمد.
die Anweisung
دستورالعمل
مترادف و متضاد
anleitung
1.Er befolgte die Anweisungen gewissenhaft.
1. او بادقت دستورالعملها را دنبال کرد.
2.In der Anweisung steht, dass erst „On“ gedrückt werden muss und dann eine beliebige Taste.
2. در دستورالعمل نوشته است، که اول باید “on” فشار داده شود و سپس هر کلید دیگری.
das Arbeitsmaterial
ابزار کار
der Pinsel
قلم مو
1.Der Pinsel ist zu dick.
1. قلم مو بسیار ضخیم است.
2.Nach dem Malen muss man den Pinsel gleich gut reinigen.
2. بعد از نقاشی کردن، قلم مو بلافاصله باید به خوبی شسته بشود.
der Eimer
سطل ظرف
1.Der Eimer füllt sich mit Regenwasser.
1. سطل با آب باران پر میشود.
2.Holst du mir bitte einen Eimer frisches Wasser?
2. آیا برای من یک ظرف آب تازه میآوری؟
der Leiter
مدیر رهبر
1.ein künstlerischer Leiter
1. یک مدیر هنری
2.Wie heißt die Leiterin der Schule?
2. نام مدیر مدرسه چیست؟
2 نردبان (die Leiter)
1.Haben Sie eine Leiter für mich? Ich will die Fenster putzen.
1. آیا یک نردبان داری که به من بدهی؟ من می خواهم پنجره ها را تمیز کنم.
Baumaterialien
مصالح و مواد ساختمانی
das Lager
انبار
1.Das eine Ersatzteil haben wir auf Lager, das andere bestellen wir.
1. ما یکی از قطعات یدکی را در انبار داریم، بقیه را سفارش میدهیم.
2.Den Schuh haben wir in Ihrer Größe nicht im Laden. Ich schau mal im Lager.
2. کفش اندازه شما را در مغازه نداریم. من در انبار را نگاه میکنم.
2 اردوگاه
1.Die Schulklasse fuhr in den Sommerferien ins Lager.
1. (بچههای) کلاس مدرسه در تعطیلات تابستان به اردوگاه رفتند.
2.Unsere Kinder fahren im Sommer ins Lager.
2. بچههای ما تابستان به اردوگاه میروند.
تصاویر
häufig
مداوم با تکرار، مکرر
مترادف و متضاد
dauernd mehrmalig oft viele Male wiederholt
1.Das ist schon häufiger passiert.
1. این مداوم اتفاق افتاده است.
2.Haben Sie häufig Kopfschmerzen? Dann sollten Sie nicht so lange am Computer sitzen.
2. آیا سردرد مداوم داری؟ پس تو نباید اینقدر طولانی پای کامپیوتر بنشینی.
ein häufiger Fehler
اشتباه متداول
unterrichten
درس دادن آموزش دادن، تدریس کردن
etwas (Akk.) unterrichten
چیزی درس دادن [تدریس کردن]
1. Meine Frau unterrichtet Spanisch.
1. زن من اسپانیایی درس میدهد.
2. Unsere Lehrerin unterrichtet neben ltalienisch auch Spanisch.
2. معلم ما ایتالیایی و اسپانیایی درس میدهد.
etwas (Dat.) unterrichten
به کسی آموزش دادن
1. Sie unterrichtet ihre Kinder im Malen.
1. او به کودکانش نقاشی آموزش میدهد.
2. Sie unterrichtet Mathematik.
2. او ریاضی درس میدهد.
an irgendwo (Dat.) unterrichten
در جایی درس دادن
1. Er unterrichtet an einer Grundschule.
1. او در یک مدرسه ابتدایی تدریس میکند.
2. Er unterrichtet Geschichte am Gymnasium.
2. او در یک دبیرستان درس میدهد.
bedienen
پذیرایی کردن پیشخدمتی کردن
مترادف و متضاد
servieren
1.Werden Sie schon bedient?
1. آیا از شما پذیرایی شد؟
schnell/gut/freundlich/… bedienen
سریع/خوب/دوستانه/… پذیرایی کردن
In diesem Restaurant wird man schnell und freundlich bedient.
در این رستوران از آدم سریع و دوستانه پذیرایی می شود.
jemanden mit etwas (Dat.) bedienen
از کسی با چیزی پذیرایی کردن
2 از خود پذیرایی کردن برای خود غذا کشیدن (sich bedienen)
مترادف و متضاد
zugreifen
1.Bitte bedienen Sie sich selbst!
1. لطفا از خودتان پذیرایی کنید!
3 به کار انداختن راه انداختن، به کار گرفتن، استفاده کردن
مترادف و متضاد
anwenden benutzen einsetzen gebrauchen
etwas (Akk.) bedienen
چیزی را به کار گرفتن
1. den Aufzug bedienen
1. از آسانسور استفاده کردن
2. Die Kaffeemaschine ist ganz leicht zu bedienen.
2. کار کردن با دستگاه قهوه نسبتا راحت است.
4 استفاده کردن
مترادف و متضاد
benutzen
sich etwas (Gen.) bedienen
از چیزی استفاده کردن
1. Sie bedient sich beim Übersetzen eines Wörterbuchs.
1. او هنگام ترجمه از فرهنگ لغت استفاده میکند.
2. Sie müssen sich einer bestimmten Methode bedienen.
2. شما باید از یک روش جدید استفاده کنید.
lauten
بودن
1.Der Originaltext dieses Liedes lautete anders als die moderne Version.
1. متن اصلی این شعر متفاوت از نسخه جدید آن بود.
2.Wie lautet ihre Adresse?
2. آدرس تو چی هست؟
übrig
مانده بقیه، باقی مانده
1.Ist noch etwas zu essen übrig?
1. آیا چیزی از غذای دیروز مانده؟
2.von der Suppe ist noch etwas übrig
2. از سوپ هنوز مقداری مانده
3.Wieviel ist denn vom Kuchen von gestern noch übrig?
3. چقدر از کیک دیروز هنوز باقی مانده؟
die Aussage
گفته نظر
مترادف و متضاد
Ansicht Äußerung Behauptung Meinung Urteil
1.Die Aussagen der Fachleute sind widersprüchlich.
1. گفته متخصصان متناقض است.
2.Ist die Aussage richtig oder falsch?
2. این گفته درست است یا غلط؟
کاربرد واژه Aussage به معنای عبارت
Aussage در این کاربرد به معنای چیزی است که بیان شده، یا عبارتی که گفته شده. این عبارت معمولاً نظر یا تصمیم یک فرد را میرساند. مثلاً:
“.Die Aussagen der Fachleute sind widersprüchlich” (گفته متخصصان متناقض است.)
زمانی که از واژه Aussage به همراه machen استفاده میشود، معنایی نزدیک به “نظر دادن” دارد. مثلاً:
“.Er macht keine Aussage” (او چیزی نمیگوید./او نظری نمیدهد.)
2 اظهارات گفته، شهادت
1.Sie bereiten mich auf meine Aussage vor.
1. آنها من را برای شهادت(دادن) من آماده میکنند.
2.Vor Gericht machten die Zeugen verschiedene Aussagen.
2. در دادگاه، شاهدها اظهارات متفاوتی را بیان کردند.
کاربرد واژه Aussage به معنای اظهارات
در این کاربرد Aussage به معنای اظهارات رسمی در مورد چیزی است. Aussage معمولاً به گفتههای رسمی در مورد یک پرونده حقوقی یا یک مسئله سیاسی اشاره میکند. مثلاً:
“.Er widerrief seine Aussage” (او اظهاراتش را پس گرفت.)
Aussage در این کاربرد به معنای “شهادت” (در معنای قضایی) هم هست. مثلاً:
“die Aussage verweigern” (کتمان شهادت)