clothes🧥، Dr🩺, home🏠, hair Flashcards

Question

Suit/V سوت

Answer 1

مناسب بودن

Answer 2

شکل بدن بخصوص زنان

Answer 3

صرف کردن...

Answer 4

Unfashionable

Answer 5

برازنده

Answer 6

همه کاره

Answer 7

ست لباس

Answer 8

دکرگون کردن تغییر شکل دادن

Answer 9

اخرین

Answer 10

ضمائم

Answer 11

گاز گرفتن

Answer 12

چو جویدن

Answer 13

ویزیت دوره ای

Answer 14

مطب دندانپزشکی

Answer 15

وقت ویزیت گرفتن

Answer 16

you need 2 fillings

Answer 17

کشیدن دندان

Answer 18

ترسیدن از iam dreading

Answer 19

رفتن برای بستری شدن در بیمارستان

Answer 20

رفتن برای ویزیت به بیمارستان

Answer 21

worried about

Answer 22

specialist in hospital

Answer 23

straightaway

Answer 24

اتاق عمل

Answer 25

become well after illness

Answer 26

خانگی

Answer 27

Screwdriver to loosen a screw

Answer 28

سنجاق

Answer 29

Where (are)the scissors?

Answer 30

دوختن

Answer 31

نوار چسب

Answer 32

Light bulb 💡

Answer 33

نشت کردن

Answer 34

ترک خورده

Answer 35

not working well

Answer 36

رنگ کردن یا چسباندن کاغذ دیواری

Answer 37

گیر کردن

Answer 38

it isnt working

Answer 39

تعمیر کردن (لباس،...)

Answer 40

تعمیر کردن به جز لباس

Answer 41

وظیفه

Answer 42

شستن ظروف

Answer 43

دستمال کشیدن

Answer 44

مرتب کردن

Answer 45

بیرون انداختن

Answer 46

جارو دستی

Answer 47

جارو کردن

Answer 48

گل و لای

Answer 49

چیز کثیف

Answer 50

گردگیری کردن

Answer 51

غبارالود

Answer 52

برق انداختن

Answer 53

اذین کردن کوتاه کردن مو

Answer 54

چتری زدن مو

Answer 55

Have my hair cut ✂️

Answer 56

در بین

Answer 57

این روزها

Answer 58

تعدادی از

Answer 59

چشمگیر شگرف

Answer 60

افسرده

Answer 61

ناتوانی ناتوان

Answer 62

کامل و درست

Answer 63

انقلابی بنیادی revolutionary era

Answer 64

عهد دوره دوران

Answer 65

- South Korea has advanced a lot. - کره‌ی جنوبی بسیار پیشرفت کرده است. - He advanced the date of his trip by one week. - تاریخ سفر خود را یک هفته جلو انداخت. - the advance in prices - بالا رفتن قیمت‌ها - Scientists advanced new theories. - دانشمندان نظریه‌های جدیدی را ارائه دادند. - recent advances in science - پیشرفت‌های اخیر در علم - We had made reservations in advance. - از قبل جا گرفته بودیم.

Answer 66

شاهد شهادت دادن شاهد بودن دلالت کردن بر

Answer 67

مرسوم قراردادی

Answer 68

قرارداد کنگره پیمان

Answer 69

تشخیصی

Answer 70

تشخیص دادن

Answer 71

تشخیص

Answer 72

محدود کردن منحصر کردن - Fog has restricted visibility. - مه میدان دید را محدود کرده است

Answer 73

مستعد - Man is prone to error.

Answer 74

درمان درمان کردن

Answer 75

- almost two years ago - تقریباً دو سال پیش - I almost forgot. - نزدیک بود که یادم برود.

Answer 76

wipe out ریشه کن کردن

Answer 77

وضع، سلامتی - His mother has a heart condition. - مادرش مرض قلبی دارد. - What is the patient's condition? - وضع (سلامتی) بیمار چگونه است؟ وضع سلامتی، سلامتی، بهباش، (عامیانه) بیماری، نقاهت، مرض، عارضه، آمادگی (جسمی)، سلامتی کامل، ورزیدگی، پرورش

Answer 78

محدود شده به رختخواب

Answer 79

- Germany invaded Poland. - آلمان لهستان را گرفت.

Answer 80

روال رویه روند

Answer 81

حاصل، خلاصه، چکیده کلام، ادامه یافتن، از سرگرفتن، دوباره به‌دست آوردن، باز یافتن از سر گرفتن، خلاصه تجربیات - We resumed our overcoats. - پالتوهای خود را دوباره پوشیدیم. - She resumed her former job. - شغل سابق خود را دوباره بدست آورد.

Answer 82

ارتباط مکاتبه

Answer 83

سخن دست‌و‌پا‌شکسته، سخن بی‌معنی، اصطلاحات مخصوص یک صنف، لهجه خاص technical jargon

Answer 84

بیان تفسیر

Answer 85

log off log out

Answer 86

هرز نامه

Answer 87

- He was able to hack into the company's database. - او توانست پایگاه داده‌ی این شرکت را هک کند

Answer 88

مجازی اینترنتی

Answer 89

adj: پدیده‌ای، حادثه‌ای، عارضی، عرضی، محسوس، پیدا، شگفت‌انگیز، فوق‌العاده - the phenomenal world - جهان مادی - Crop yields have been phenomenal. - بازده محصولات چشمگیر بوده است.

Answer 90

think up have an unusual idea

Answer 91

مجازی معنوی - Her resignation is a virtual certainty

Answer 92

جامعه انجمن

Answer 93

- Jobs are rated according to pay. - شغل‌ها را برحسب حقوق رده‌بندی می‌کنند. - to rate a promotion - استحقاق ترفیع داشتن - Do you rate Ahmad as one of your friends? - آیا احمد را در زمره‌ی دوستان خود به حساب می‌آوری - At this rate, we will have to declare bankruptcy. - اگر این وضع پیش برود مجبور خواهیم شد اعلام ورشکستگی بکنیم. - a first-rate teacher - یک معلم درجه یک - the annual death rate - میزان مرگ و میر سالیانه

Answer 94

هم‌زمان بودن، باهم روی دادن، منطبق شدن، در یک زمان اتفاق افتادن - Khoozestan's western boundary coincides with Arvand Rood's course. - مرز غربی خوزستان منطبق با کرانه‌ی اروندرود است.

Answer 95

انطباق

Answer 96

در کنار

Answer 97

Referral: - the referral of patients to the appropriate wards of the hospital - ارجاع بیماران به بخش‌های مربوطه‌ی بیمارستان) (ارجاع)

Answer 98

دقیقاً، سختگیرانه، کاملاً، اکیداً، به‌شدت، مطلقاً

Answer 99

محرمانه - This information is highly confidential. - این اطلاعات بسیار محرمانه است. - in a confidential tone - با لحن اطمینان‌بخش

Answer 100

محرمیت

Answer 101

مشتری موکل مددجو - Russia and her clients - روسیه و وابستگانش

Answer 102

قصور medical negligence غفلت - The accident was caused by the driver's negligence. - تصادف به‌دلیل بی‌دقتی راننده بود.

Answer 103

بی دقت

Answer 104

دسترسی دسترسی داشتن بروز بیماری

Answer 105

رایگان costs nothing

Answer 106

1- در دست گرفتن 2- کسب کردن، بدست آوردن، یافتن find obtain

Answer 107

A husband and wife are complementary to one another. - زن و شوهر مکمل یکدیگرند. مکمل

Answer 108

طب سوزنی

Answer 109

کادر پرستاری کارمندان، اعضا، هیئتstaff:

Answer 110

فورا - I will call you immediately I finish my meeting. - به‌محض اینکه جلسه‌ام تمام شود با شما تماس خواهم گرفت.

Answer 111

make me relax

Answer 112

مطلع، اگاه من را مطلع کن

Answer 113

بی عیب کاملا تمیز

Answer 114

بسیار دقیق موشکافانه شخص وسواسی

Answer 115

سخت گیر مشکل پسند

Answer 116

always ready to help

Answer 117

آشفتگی، بی‌نظمی، به‌هم‌ریختگی، اشتباه, درگیری، کتک کاری - There was a mix-up in the airport and I ended up on the wrong plane. - در فرودگاه بی‌نظمی روی داد و درنتیجه من سوار هواپیمای اشتباهی شدم.

Answer 118

از همه بهتر

Answer 119

extremely busy

Answer 120

pay attention to

Answer 121

دون پایه کم سابقه junior doctor فرد ارشد، با سابقه، سالمند - discount tickets for seniors - بلیط با تخفیف برای سالمندان

Answer 122

دوره نقاهت را گذراندن - After the operation, she spent three weeks convalescing at home. - بعد از جراحی سه هفته در منزل استراحت کرد. نقاهت

Answer 123

- She got sick and she has not yet fully recuperated. - او مریض شد و هنوز درست خوب نشده است. بهبودی

Answer 124

- The country's tax situation is a muddle. - وضع مالیاتی کشور در هم و برهم است. - muddled thinking - تفکر مبهم و آشفته

Answer 125

مخروبه ویران

Answer 126

مخروبه ویران

Answer 127

متزلزل، ناپایدار، شل، بدخلق - a ramshackle old building - یک بنای قدیمی و سست بنیاد

Answer 128

I need to charge my phone soon, the battery is running down. - باید تلفنم را شارژ کنم چون باتری‌اش دارد تمام می‌شود. - My car ran down in the middle of the highway. - ماشینم وسط بزرگراه خراب شد.

Answer 129

previously

Answer 130

رها کردن ول کردن ترک کردن - Do not abandon hope. - امید را از دست نده. he abandoned his companion in the middle of the journey. - در وسط سفر دوست خود را ترک کرد. - he abandoned himself to lechery. - او خود را تسلیم شهوت کرد. - childish abandon - شور و شعف کودکانه

Answer 131

رها کردن ول کردن ترک کردن - Do not abandon hope. - امید را از دست نده. he abandoned his companion in the middle of the journey. - در وسط سفر دوست خود را ترک کرد. - he abandoned himself to lechery. - او خود را تسلیم شهوت کرد. - childish abandon - شور و شعف کودکانه

Answer 132

چوب بلوط

Answer 133

محافظت کردن - We must preserve our natural resources. - باید از منابع طبیعی محافظت کنیم. کمپوت منطقه حفاظت شده

Answer 134

محافظت کردن - We must preserve our natural resources. - باید از منابع طبیعی محافظت کنیم. کمپوت منطقه حفاظت شده

Answer 135

حفاظت

Answer 136

پوسیدگی، فساد، زوال، خرابی، فروریختگی، پوسیدن، decay: فاسدشدن، فروریختن، نابود شدن، تباهی

Answer 137

تعمیر کردن

Answer 138

تعمیر کردن

Answer 139

اصطبل ثابت پایدار فرد سالم از نظر ذهنی

Answer 140

- Alamoot Castle is now in ruins. - قلعه‌ی الموت اکنون خرابه است.

Answer 141

بسیار قدیمی قرون وسطایی

Answer 142

پی بردن به

Answer 143

معمار مهندس ساختمان

Answer 144

لوازم آشپزخانه، وسایل، اسباب، ظروف - cooking utensils - وسائل پخت و پز

Answer 145

واگیردار، مُسری (بیماری، هیجان، خنده و غیره) - contagious laughter - خنده‌ی واگیر مانند، خنده‌ی القایی - Cancer is not contagious. - سرطان واگیردار نیست. (شخص) آلوده، سرایت‌دهنده

Answer 146

واگیردار همه گیری Epidemic fever Cold epidemic

Answer 147

گلدان

Answer 148

سلف سرویس بوفه ضربه زدن ضربه:hit

Answer 149

رومیزی

Answer 150

قابلمه

Answer 151

- She cooked a delicious meal on the gas stove. - او غذایی خوشمزه روی اجاق‌گاز پخت.

Answer 152

ماهی تابه

Answer 153

شومینه

Answer 154

اباژور

Answer 155

چتری پرده‌ای (مدل موی کوتاه یا متوسط که در آن موها از وسط باز می‌شوند و در هر طرف صورت می‌ریزند.) پرده

Answer 156

سبد (حصیری معمولاً بزرگ و دردار) - The picnic hamper was filled with delicious sandwiches. - سبد پیک‌نیک پر از ساندویچ‌های خوشمزه بود. - The delivery arrived in a large hamper, filled with gourmet treats and goodies. - مسئول تحویل با یک سبد بزرگ پر از خوراکی‌های لذیذ و چیزهای خوب رسید. سبد لباس چرک - She placed the dirty clothes into the hamper. - لباس‌های کثیف را داخل سبد لباس چرک گذاشت. verb - transitive مانع شدن، از چیزی باز داشتن، مختل کردن - Backache hampered his movements. - کمردرد حرکت کردن او را مختل کرد.

Answer 157

وان حمام

Answer 158

کاشی - the tiled domes of Esfahan's mosques - گنبدهای کاشی‌کاری‌شده‌ی مسجدهای اصفهان

Answer 159

کمد لباس اینه دار

Answer 160

کمد اباس

Answer 161

مداد شمعی

Answer 162

گردگیری کردن

Answer 163

- Pouya mopped the mosaics every other day. - پویا یک روز در میان موزاییک‌ها را زمین شوی می‌کشید.

Answer 164

قفل ساز

Answer 165

مستاجر

Answer 166

اتاق سرگرمی

Answer 167

پاپیون

Answer 168

زیر پیراهن

Answer 169

شورت زنانه

Answer 170

کت اسپرت

Answer 171

توری سر

Answer 172

پیش بند

Answer 173

روپوش

Answer 174

- to purchase another shirt - یک پیراهن دیگر خریدن

Answer 175

کیف دستی زنانه

Answer 176

فروشنده مغازه

Answer 177

پرو کردن

Answer 178

کیف پول

Answer 179

پلیور

Answer 180

Change purse Coin purse

Answer 181

کاپشن

Answer 182

ساده: simple - She wore a plain dress to the interview. - او برای مصاحبه لباس ساده‌ای پوشیده بود. fancy: فانتزی

Answer 183

پاره کردن پاره شدن tear/ tore/ torn

Answer 184

اون لکه دارد

Answer 185

ریش ریش شدن لباس

Answer 186

وجه استرداد

Answer 187

جامه پوشاک

Answer 188

- She sews her own clothes. - او لباس‌هایش را خودش می‌دوزد.

Answer 189

پارچه

Answer 190

از جنس جین

Answer 191

لباس توری

Answer 192

مخمل، مخملی

Answer 193

مخمل کبریتی

Answer 194

- He had them lengthen his coat. - او داد پالتوش را بلندتر کنند. - They will lengthen the road. - آن‌ها جاده را طولانی‌تر خواهند کرد. طول/n adj/ - His lengthy lecture made me sleepy. - نطق طولانی او مرا خواب‌آلود کرد. adv/ از درازا

Answer 195

My trousers must be shortened by two centimeters. - شلوارم باید دو سانتیمتر کوتاه بشود. - Smoking shortens life. - سیگار‌کشیدن عمر را کوتاه می‌کند. n: کمبود: lack adv: به زودی

Answer 196

- Today is the day my wife does the laundry. - امروز روزی است که همسرم لباس چرک را می‌شوید. رخت شویی، لباس چرک

Answer 197

رخت اویز

Answer 198

اویزان کردن

Answer 199

اگهی روی کاغذ

Answer 200

- Can you put up the picture frame on the wall? - آیا می‌توانید قاب عکس را به دیوار بزنید؟ Please put up your hand if you have a question. - اگر پرسشی دارید لطفاً دست خود را بالا ببرید. They plan to put up a new playground in the park for the children. - قصد دارند یک زمین بازی جدید در پارک برای بچه‌ها ایجاد کنند. - I'll put up half of the money for the project. - نیمی از پول پروژه را تأمین خواهم کرد. - I need to put up some strawberry jam for the winter. - برای زمستان باید کمی مربای توت‌فرنگی در ظرف بگذارم.

Answer 201

چانه زدن معامله a bargain: خرید مفت!

Answer 202

- I brush and floss my teeth every night. - من هرشب دندان‌های خود را مسواک می‌زنم و نخ می‌کشم.

Answer 203

غرغره کردن

Answer 204

خودتراش

Answer 205

کبود شدگی

Answer 206

دوزاژ

Answer 207

دوزاژ

Answer 208

چوب زیر بغل

Answer 209

دستگاه بخور

Answer 210

جستجو کردن

Answer 211

یخ زدگی

Answer 212

- His son fell into the lake and drowned. - پسرش افتاد توی دریاچه و غرق شد.

Answer 213

- The patient's nose started to bleed. - بینی بیمار شروع به خونریزی کرد.

Answer 214

داوطلب

Answer 215

ابراز، بیان، ارائه، نشان، توضیح - Black flags were another demonstration of their grief. - پرچم‌های سیاه نشان دیگری از سوگ آنان بود. - students' demonstrations in the campus - تظاهرات دانشجویان در کوی دانشگاه - the demonstration of one of the laws of physics - اثبات یکی از قوانین فیزیک - the first public demonstration of the new computers - نخستین نمایش همگانی کامپیوترهای جدید

clothes🧥، Dr🩺, home🏠, hair Flashcards

(356 cards)