Collection 06 Flashcards
1
Q
diverse
A
گوناگون
2
Q
backbone
A
پشت، ستون فقرات
3
Q
tolerance
A
تحمل
4
Q
expansion
A
بسط، گسترش
5
Q
convergence
A
همگرايي
6
Q
considerable
A
قابل توجه، مهم
7
Q
imply
A
اشاره داشتن بر
8
Q
fundamental
A
بنيادي
9
Q
consensus
A
توافق عام، رضايت عمومي
10
Q
preserve
A
باقي نگه داشتن
11
Q
catastrophic
A
مصيبت بار
12
Q
dependable
A
قابل اعتماد
13
Q
resilient
A
عكس العمل
14
Q
marvelous
A
حيرت آور
15
Q
solely
A
به تنهايي
16
Q
condensed
A
خلاصه شده، فشرده
17
Q
interchangeable
A
قابل تعويض
18
Q
vast
A
پهناور، عظيم، زياد
19
Q
array
A
آرايه
20
Q
duty
A
خدمت، مأموريت، وظيفه
21
Q
corresponding
A
مكاتبه كننده، متناظر
22
Q
tackle
A
نگه داشتن، بر عهده گرفتن
23
Q
equivalent
A
معادل، هم ارز
24
Q
chameleon
A
آدم متلون المزاج و دمدمي
25
emulation
نمونه سازي
26
pulling
خميدگي، كشيدن
27
as though
مثل اينكه، بعنوان اينكه
28
projection
پيش آمدگي
29
duped
فريب خورده
30
refined
پالوده، تصفيه
31
transparently
شفاف
32
specialty
كالاي ويژه
33
directory
راهنما، فهرست
34
indicate
نشان دادن، نمایان ساختن
35
enterprise
اقدام مهم، سرمایه گذاری
36
equivalent
هم ارز، معادل، هم معنی
37
dissect
کالبدشکافی کردن، تشریح کردن
38
crucial
وخیم، بسیار سخت
39
encounter
رویاروئی، برخورد، روبروشدن
40
evolve
بازکردن، استنتاج کردن، نموکردن
41
wealth
توانگری، دارائی، ثروت، وفور
42
resolution
تفکیک پذیری، دقت، تجزیه
43
accomplished
انجام شده، کامل شده، تربیت شده
44
isolate
مجزا کردن، سوا کردن، عایق دار کردن
45
requisition
درخواست، تقاضا، درخواست رسمی کردن
46
plain
پهن، مسطح، هموار، صاف
47
meant
ضمنا، در خلال
48
blueprint
چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسم های فنی بکار میرود، برنامه کار
49
shipping
ترابری، حمل، کشتیرانی
50
staff
کارمندان، چوب بلند
51
competent
لایق، شایسته، دارای سر رشته
52
armed
مسلح، مجهز
53
imperative
امری، دستوری، حتمی
54
guideline
راهبرد، راهنما
55
comparison
مقایسه، همسنجی
56
suite
دنباله، رشته، آپارتمان، قطعه موسیقی
57
tail
دم، دنباله، عقب، تعقیب کردن
58
retrieve
بازیافتن، دوباره بدست آوردن، پس گرفتن
59
native
بومی، اهلی، محلی
60
prevent
جلوگیری کردن، پیش گیری کردن
61
proper
مناسب، مربوط، بجا، بموقع، شایسته
62
agreement
سازش، موافقت، پیمان
63
govern
حکومت کردن، حکمرانی کردن، تابع خود کردن
64
approve
موافقت کردن، آزمایش کردن، پسند کردن
65
notify
اخطار کردن، آگاهی دادن
66
fractional
کسری، کوچک
67
suffice
کفایت کردن، کافی بودن، بسنده بودن
68
fluctuation
ترقی و تنزیل، نوسان، تغییر
69
desirable
پسندیده، مرغوب، خواستنی، مطلوب
70
subset
زیرمجموعه
71
rational
ملی، وابسته به قوم یا ملتی
72
to sum up
به طور خلاصه، خلاصه اینکه