5 Flashcards
(137 cards)
abhalten
فعل “abhalten”
به زبان آلمانی به معنای “جلوگیری کردن” یا “برگزار کردن” است.
این فعل بستگی به زمینهای که در آن استفاده میشود، معانی مختلفی دارد.
جلوگیری کردن
“Er konnte sie nicht davon abhalten, zu gehen.”
“او نتوانست جلوی او را از رفتن بگیرد.”
برگزار کردن (جلسه، رویداد)
“Die Konferenz wird nächste Woche in Berlin abgehalten.”
“کنفرانس هفته آینده در برلین برگزار میشود.”
استفاده با ضمایر
جلوگیری توسط من
“Ich werde dich nicht davon abhalten, deinen Traum zu verfolgen.”
“من جلوی تو را از دنبال کردن رویایت نخواهم گرفت.”
برگزار کردن توسط او (مونث)
“Sie hat ein wichtiges Meeting abgehalten.”
“او یک جلسه مهم برگزار کرد.”
جلوگیری توسط آنها
“Sie konnten die Demonstranten nicht davon abhalten, weiterzumachen.”
“آنها نتوانستند جلوی معترضان را از ادامه دادن بگیرند.”
مثالهای بیشتر:
جلوگیری از ورود
“Die Polizei hat die Menge davon abgehalten, das Gebäude zu betreten.”
“پلیس جلوی جمعیت را از ورود به ساختمان گرفت.”
برگزار کردن کلاس
“Der Lehrer hat eine interessante Vorlesung abgehalten.”
“معلم یک سخنرانی جالب برگزار کرد.”
جلوگیری از اشتباه
“Er hat mich davon abgehalten, einen großen Fehler zu machen.”
“او جلوی من را از انجام یک اشتباه بزرگ گرفت.”
برگزار کردن جشن
“Sie haben eine große Feier zu Ehren des Jubiläums abgehalten.”
“آنها یک جشن بزرگ به مناسبت سالگرد برگزار کردند.”
جلوگیری از نزاع
“Die Sicherheitskräfte haben die Fans davon abgehalten, sich zu prügeln.”
“نیروهای امنیتی جلوی طرفداران را از درگیری گرفتند.”
برگزار کردن مسابقه
“Der Sportverein hat letztes Wochenende ein Fußballturnier abgehalten.”
“باشگاه ورزشی هفته گذشته یک تورنمنت فوتبال برگزار کرد.”
جلوگیری از خرابی
“Die Maßnahmen haben uns davon abgehalten, größere Schäden zu erleiden.”
“اقدامات ما را از تحمل خسارات بزرگتر بازداشت.”
برگزار کردن جلسه عمومی
“Die Stadtverwaltung hat eine öffentliche Versammlung abgehalten.”
“شهرداری یک جلسه عمومی برگزار کرد.”
جلوگیری از ترک تحصیل
“Sie hat ihren Sohn davon abgehalten, die Schule abzubrechen.”
“او جلوی پسرش را از ترک تحصیل گرفت.”
برگزار کردن کنسرت
“Die Band hat ein fantastisches Konzert abgehalten.”
“گروه موسیقی یک کنسرت فوقالعاده برگزار کرد.”
جلوگیری از آسیب
“Die Sicherheitsvorkehrungen haben uns davon abgehalten, verletzt zu werden.”
“اقدامات ایمنی ما را از آسیب دیدن بازداشت.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “abhalten” برای توصیف جلوگیری کردن از چیزی یا برگزار کردن یک رویداد در زمینههای مختلف استفاده کرد.
anstarren
زل زدن
فعل “anstarren”
به زبان آلمانی به معنای “خیره شدن” یا “چشم دوختن” است.
این فعل برای توصیف عمل خیره شدن به چیزی یا کسی به مدت طولانی و با تمرکز استفاده میشود.
خیره شدن به صفحه نمایش
“Er starrte stundenlang auf den Bildschirm.”
“او ساعتها به صفحه نمایش خیره شد.”
خیره شدن به کسی
“Sie starrte ihn ohne ein Wort an.”
“او بدون گفتن کلمهای به او خیره شد.”
استفاده با ضمایر
خیره شدن توسط من
“Ich konnte nicht aufhören, das Bild anzustarren.”
“نمیتوانستم از خیره شدن به تصویر دست بردارم.”
خیره شدن توسط او (مونث)
“Sie starrte das Kunstwerk fasziniert an.”
“او با علاقه به اثر هنری خیره شد.”
خیره شدن توسط آنها
“Sie starrten den Schauspieler auf der Bühne an.”
“آنها به بازیگر روی صحنه خیره شدند.”
مثالهای بیشتر:
خیره شدن به آسمان
“Er starrte gedankenverloren in den Himmel.”
“او با خیالپردازی به آسمان خیره شد.”
خیره شدن به ویترین مغازه
“Die Kinder starrten die Spielzeuge im Schaufenster an.”
“بچهها به اسباببازیهای داخل ویترین مغازه خیره شدند.”
خیره شدن به کتاب
“Sie starrte das Buch an, ohne eine Seite umzublättern.”
“او به کتاب خیره شد، بدون این که صفحهای ورق بزند.”
خیره شدن در جلسه
“Er starrte während der Besprechung auf seine Notizen.”
“او در طول جلسه به یادداشتهایش خیره شد.”
خیره شدن به منظره
“Sie starrten fasziniert auf die Berglandschaft.”
“آنها با حیرت به منظره کوهستان خیره شدند.”
خیره شدن به صفحه تلفن
“Er starrte die ganze Zeit auf sein Handy.”
“او تمام وقت به گوشیاش خیره شد.”
خیره شدن در ایستگاه قطار
“Die Reisenden starrten auf die Anzeigetafel.”
“مسافران به تابلو اعلان خیره شدند.”
خیره شدن به آینه
“Sie starrte sich im Spiegel an und dachte nach.”
“او به خود در آینه خیره شد و فکر کرد.”
خیره شدن به حیوان
“Das Kind starrte den Hund an, der auf der Straße saß.”
“کودک به سگی که در خیابان نشسته بود خیره شد.”
خیره شدن به صفحه کتابخانه
“Er starrte die Bücherregale an und suchte nach einem bestimmten Buch.”
“او به قفسههای کتابخانه خیره شد و به دنبال یک کتاب خاص گشت.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “anstarren” برای توصیف خیره شدن به چیزهای مختلف در موقعیتهای گوناگون استفاده کرد.
aussterben
منقرض شدن
فعل “aussterben”
به زبان آلمانی به معنای “منقرض شدن” یا “از بین رفتن” است.
این فعل برای توصیف فرآیندی استفاده میشود که در آن یک گونه، فرهنگ، زبان یا هر چیز دیگری به طور کامل ناپدید میشود.
منقرض شدن گونههای جانوری
“Viele Tierarten sind durch den Klimawandel vom Aussterben bedroht.”
“بسیاری از گونههای جانوری به دلیل تغییرات اقلیمی در خطر انقراض هستند.”
از بین رفتن یک زبان
“Die Sprache der Ureinwohner droht auszusterben.”
“زبان بومیان در خطر از بین رفتن است.”
استفاده با ضمایر
منقرض شدن توسط آنها
“Die Dinosaurier sind vor Millionen von Jahren ausgestorben.”
“دایناسورها میلیونها سال پیش منقرض شدند.”
در خطر انقراض او (مونث)
“Die Forscher warnen, dass diese Pflanzenart bald aussterben könnte.”
“پژوهشگران هشدار میدهند که این گونه گیاهی ممکن است به زودی منقرض شود.”
انقراض توسط ما
“Wenn wir nicht handeln, könnten viele Tierarten durch menschliches Handeln aussterben.”
“اگر ما اقدام نکنیم، بسیاری از گونههای جانوری ممکن است به دلیل فعالیتهای انسانی منقرض شوند.”
مثالهای بیشتر:
انقراض فرهنگی
“Viele traditionelle Bräuche sind durch die Modernisierung ausgestorben.”
“بسیاری از رسوم سنتی به دلیل مدرنیزاسیون از بین رفتهاند.”
منقرض شدن شغلی
“Mit der Automatisierung könnten einige Berufe aussterben.”
“با خودکارسازی، برخی از مشاغل ممکن است منقرض شوند.”
انقراض گونههای گیاهی
“Einige seltene Pflanzenarten sind aufgrund von Umweltveränderungen ausgestorben.”
“برخی از گونههای نادر گیاهی به دلیل تغییرات محیطی منقرض شدهاند.”
از بین رفتن زبان محلی
“Viele Dialekte sind in den letzten Jahrzehnten ausgestorben.”
“بسیاری از لهجهها در دهههای اخیر از بین رفتهاند.”
انقراض حیات وحش
“Der Verlust von Lebensräumen hat dazu geführt, dass viele Wildtierarten ausgestorben sind.”
“از دست دادن زیستگاهها باعث شده است که بسیاری از گونههای حیات وحش منقرض شوند.”
ناپدید شدن تکنولوژی قدیمی
“Alte Technologien wie Schreibmaschinen sind fast vollständig ausgestorben.”
“تکنولوژیهای قدیمی مانند ماشینهای تحریر تقریباً به طور کامل ناپدید شدهاند.”
انقراض گونههای دریایی
“Überfischung hat dazu geführt, dass einige Fischarten ausgestorben sind.”
“صیادی بیرویه باعث شده است که برخی از گونههای ماهی منقرض شوند.”
das Aussterben
انقراض و نابودی
اسم “das Aussterben”
به زبان آلمانی به معنای “انقراض” یا “نابودی” است.
این اسم برای توصیف فرآیندی استفاده میشود که در آن یک گونه، فرهنگ، زبان یا هر چیز دیگری به طور کامل ناپدید میشود.
انقراض گونههای جانوری
“Das Aussterben vieler Tierarten ist ein großes Problem für die Biodiversität.”
“انقراض بسیاری از گونههای جانوری یک مشکل بزرگ برای تنوع زیستی است.”
نابودی یک زبان
“Das Aussterben von Sprachen ist ein Verlust für die kulturelle Vielfalt.”
“انقراض زبانها یک فقدان برای تنوع فرهنگی است.”
استفاده با ضمایر
انقراض توسط ما
“Unser Verhalten kann das Aussterben vieler Arten beschleunigen.”
“رفتار ما میتواند انقراض بسیاری از گونهها را تسریع کند.”
انقراض او (مونث)
“Ihre Arbeit konzentriert sich auf das Verhindern des Aussterbens gefährdeter Arten.”
“کار او بر جلوگیری از انقراض گونههای در خطر متمرکز است.”
انقراض توسط آنها
“Sie versuchen, das Aussterben von alten Handwerkskünsten zu verhindern.”
“آنها تلاش میکنند تا از انقراض هنرهای دستی قدیمی جلوگیری کنند.”
مثالهای بیشتر:
انقراض فرهنگی
“Das Aussterben traditioneller Bräuche und Riten ist in vielen Gesellschaften zu beobachten.”
“انقراض رسوم و آیینهای سنتی در بسیاری از جوامع مشاهده میشود.”
نابودی شغلی
“Mit der fortschreitenden Automatisierung droht das Aussterben vieler Berufe.”
“با پیشرفت اتوماسیون، انقراض بسیاری از مشاغل تهدید میشود.”
انقراض گونههای گیاهی
“Das Aussterben seltener Pflanzenarten hat Auswirkungen auf das gesamte Ökosystem.”
“انقراض گونههای نادر گیاهی بر کل اکوسیستم تأثیر دارد.”
نابودی زبان محلی
“Das Aussterben regionaler Dialekte ist ein Zeichen für den kulturellen Wandel.”
“انقراض لهجههای محلی نشانهای از تغییرات فرهنگی است.”
انقراض حیات وحش
“Das Aussterben vieler Wildtierarten ist auf den Verlust ihrer Lebensräume zurückzuführen.”
“انقراض بسیاری از گونههای حیات وحش به دلیل از دست دادن زیستگاههایشان است.”
نابودی تکنولوژی قدیمی
“Das Aussterben alter Technologien wie Schreibmaschinen zeigt den technologischen Fortschritt.”
“انقراض تکنولوژیهای قدیمی مانند ماشینهای تحریر نشاندهنده پیشرفت تکنولوژیکی است.”
انقراض گونههای دریایی
“Überfischung trägt zum Aussterben zahlreicher Fischarten bei.”
“صیادی بیرویه به انقراض بسیاری از گونههای ماهی کمک میکند.”
نابودی جنگلها
“Der Klimawandel und die Abholzung beschleunigen das Aussterben vieler Waldgebiete.”
“تغییرات اقلیمی و قطع درختان انقراض بسیاری از مناطق جنگلی را تسریع میکنند.”
انقراض پرندگان
“Das Aussterben vieler Vogelarten ist eine Folge der Zerstörung ihrer Lebensräume.”
“انقراض بسیاری از گونههای پرندگان نتیجه تخریب زیستگاههای آنها است.”
نابودی ابزارهای دستی قدیمی
“Das Aussterben alter Handwerksmethoden ist ein Verlust für das kulturelle Erbe.”
“انقراض روشهای دستی قدیمی یک فقدان برای میراث فرهنگی است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از اسم “das Aussterben” برای توصیف فرآیند انقراض یا نابودی چیزهای مختلف در زمینههای گوناگون استفاده کرد.
behaupten
ادعا کردن
فعل “behaupten” به زبان آلمانی به معنای “ادعا کردن” یا “اظهار داشتن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن فرد چیزی را با قاطعیت بیان میکند، حتی اگر اثبات نشده باشد.
ادعا کردن چیزی
“Er behauptet, dass er die Wahrheit sagt.”
“او ادعا میکند که حقیقت را میگوید.”
اصرار بر داشتن نظریه
“Sie behauptet, dass ihre Theorie richtig ist.”
“او اصرار دارد که نظریهاش درست است.”
استفاده با ضمایر
ادعای من
“Ich behaupte, dass ich das allein geschafft habe.”
“من ادعا میکنم که این کار را به تنهایی انجام دادهام.”
ادعای او (مونث)
“Sie behauptet, dass sie die beste Kandidatin für den Job ist.”
“او ادعا میکند که بهترین کاندیدا برای این شغل است.”
ادعای آنها
“Sie behaupten, dass sie die Lösung für das Problem gefunden haben.”
“آنها ادعا میکنند که راهحل مشکل را پیدا کردهاند.”
مثالهای بیشتر:
ادعای حقیقت
“Er behauptet, die Wahrheit über den Vorfall zu kennen.”
“او ادعا میکند که حقیقت را درباره حادثه میداند.”
ادعای بیگناهی
“Der Angeklagte behauptet, unschuldig zu sein.”
“متهم ادعا میکند که بیگناه است.”
اصرار بر داشتن حق
“Sie behauptet, das Recht auf eine Erklärung zu haben.”
“او اصرار دارد که حق توضیح خواستن را دارد.”
ادعای مالکیت
“Er behauptet, das Grundstück gehört ihm.”
“او ادعا میکند که زمین متعلق به او است.”
ادعای تخصص
“Der Arzt behauptet, dass diese Behandlung die beste ist.”
“پزشک ادعا میکند که این درمان بهترین است.”
اصرار بر دقت
“Sie behauptet, dass ihre Berechnungen korrekt sind.”
“او اصرار دارد که محاسباتش دقیق است.”
ادعای دانش
“Er behauptet, alles über dieses Thema zu wissen.”
“او ادعا میکند که همه چیز را درباره این موضوع میداند.”
اصرار بر داشتن اطلاعات
“Der Zeuge behauptet, wichtige Informationen zu haben.”
“شاهد ادعا میکند که اطلاعات مهمی دارد.”
ادعای تجربه
“Sie behauptet, viel Erfahrung in diesem Bereich zu haben.”
“او ادعا میکند که تجربه زیادی در این زمینه دارد.”
اصرار بر بیخطری
“Der Hersteller behauptet, dass das Produkt sicher ist.”
“تولیدکننده اصرار دارد که محصول ایمن است.”
ادعای نوآوری
“Das Unternehmen behauptet, die innovativste Technologie zu entwickeln.”
“شرکت ادعا میکند که پیشرفتهترین فناوری را توسعه میدهد.”
اصرار بر داشتن شواهد
“Er behauptet, Beweise für seine Behauptungen zu haben.”
“او اصرار دارد که برای ادعاهایش شواهدی دارد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “behaupten” برای توصیف ادعاها و اظهارات در زمینههای مختلف استفاده کرد.
bekämpfen
مبارزه کردن
فعل “bekämpfen”
به زبان آلمانی به معنای “مبارزه کردن” یا “جنگیدن با” است.
این فعل برای توصیف عمل مقابله یا تلاش برای از بین بردن چیزی استفاده میشود.
مبارزه با بیماری
“Ärzte und Wissenschaftler arbeiten daran, Krebs zu bekämpfen.”
“پزشکان و دانشمندان در حال تلاش برای مبارزه با سرطان هستند.”
مبارزه با جرم
“Die Polizei setzt Maßnahmen ein, um die Kriminalität zu bekämpfen.”
“پلیس اقدامات مختلفی برای مبارزه با جرم به کار میگیرد.”
استفاده با ضمایر
مبارزه من
“Ich werde alles tun, um diese Ungerechtigkeit zu bekämpfen.”
“من هر کاری خواهم کرد تا با این بیعدالتی مبارزه کنم.”
مبارزه او (مونث)
“Sie kämpft gegen die Diskriminierung am Arbeitsplatz.”
“او با تبعیض در محل کار مبارزه میکند.”
مبارزه آنها
“Sie haben beschlossen, den Klimawandel zu bekämpfen.”
“آنها تصمیم گرفتهاند با تغییرات اقلیمی مبارزه کنند.”
مثالهای بیشتر:
مبارزه با فقر
“Die Regierung hat neue Programme eingeführt, um die Armut zu bekämpfen.”
“دولت برنامههای جدیدی برای مبارزه با فقر معرفی کرده است.”
مبارزه با آلودگی
“Umweltschützer arbeiten daran, die Luftverschmutzung zu bekämpfen.”
“حامیان محیط زیست در حال تلاش برای مبارزه با آلودگی هوا هستند.”
مبارزه با اعتیاد
“Es gibt viele Organisationen, die dabei helfen, Drogenabhängigkeit zu bekämpfen.”
“سازمانهای زیادی وجود دارند که در مبارزه با اعتیاد به مواد مخدر کمک میکنند.”
مبارزه با خشونت
“Friedensgruppen setzen sich dafür ein, Gewalt in der Gesellschaft zu bekämpfen.”
“گروههای صلحطلب برای مبارزه با خشونت در جامعه تلاش میکنند.”
مبارزه با بیسوادی
“Es werden Bildungsprogramme angeboten, um die Analphabetismus zu bekämpfen.”
“برنامههای آموزشی برای مبارزه با بیسوادی ارائه میشوند.”
مبارزه با گرسنگی
“Wohltätigkeitsorganisationen arbeiten daran, den Hunger in der Welt zu bekämpfen.”
“سازمانهای خیریه در حال تلاش برای مبارزه با گرسنگی در جهان هستند.”
مبارزه با ویروسها
“Forscher entwickeln neue Impfstoffe, um Viren zu bekämpfen.”
“پژوهشگران در حال توسعه واکسنهای جدید برای مبارزه با ویروسها هستند.”
مبارزه با تبعیض نژادی
“Menschenrechtsorganisationen kämpfen gegen Rassendiskriminierung.”
“سازمانهای حقوق بشر با تبعیض نژادی مبارزه میکنند.”
مبارزه با فساد
“Die Regierung hat Maßnahmen ergriffen, um Korruption zu bekämpfen.”
“دولت اقدامات مختلفی برای مبارزه با فساد اتخاذ کرده است.”
مبارزه با تغییرات اقلیمی
“Viele Länder haben sich verpflichtet, Maßnahmen zu ergreifen, um den Klimawandel zu bekämpfen.”
“بسیاری از کشورها متعهد شدهاند که اقداماتی برای مبارزه با تغییرات اقلیمی انجام دهند.”
مبارزه با تنهایی
“Es gibt Initiativen, um die soziale Isolation älterer Menschen zu bekämpfen.”
“ابتکاراتی وجود دارد که برای مبارزه با انزوای اجتماعی سالمندان تلاش میکنند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “bekämpfen” برای توصیف عمل مبارزه یا مقابله با مسائل مختلف در زمینههای گوناگون استفاده کرد.
(sich)beschränken auf + Akk
محدود کردن
عبارت “sich beschränken auf + Akk.”
به زبان آلمانی به معنای “محدود کردن خود به” یا “محدود شدن به” است.
این عبارت برای توصیف محدود کردن خود به یک چیز خاص یا کاهش دادن دامنه فعالیتها به یک محدوده خاص استفاده میشود.
محدود کردن به یک موضوع خاص
“Er hat sich auf das Wesentliche beschränkt.”
“او خود را به مسائل اساسی محدود کرد.”
محدود کردن به یک منطقه جغرافیایی
“Die Reise beschränkte sich auf Europa.”
“سفر به اروپا محدود شد.”
استفاده با ضمایر
محدود کردن خودم
“Ich habe mich auf die wichtigsten Aufgaben beschränkt.”
“من خود را به مهمترین وظایف محدود کردم.”
محدود کردن خودش (مونث)
“Sie hat sich auf die Forschung konzentriert und ihre Aktivitäten darauf beschränkt.”
“او بر تحقیقات متمرکز شد و فعالیتهایش را به آن محدود کرد.”
محدود کردن خودشان
“Sie haben sich auf die Produktion von Bio-Lebensmitteln beschränkt.”
“آنها خود را به تولید مواد غذایی ارگانیک محدود کردهاند.”
مثالهای بیشتر:
محدود کردن به یک زبان
“Er hat sich darauf beschränkt, nur auf Deutsch zu sprechen.”
“او خود را به صحبت کردن تنها به زبان آلمانی محدود کرد.”
محدود کردن به یک فعالیت
“Sie haben sich auf den Verkauf von Büchern beschränkt.”
“آنها خود را به فروش کتاب محدود کردهاند.”
محدود کردن به یک بازار
“Das Unternehmen hat sich auf den europäischen Markt beschränkt.”
“شرکت خود را به بازار اروپا محدود کرده است.”
محدود کردن به یک تعداد
“Die Teilnehmerzahl wurde auf 100 Personen beschränkt.”
“تعداد شرکتکنندگان به ۱۰۰ نفر محدود شد.”
محدود کردن به یک زمان خاص
“Die Besprechung beschränkte sich auf eine Stunde.”
“جلسه به یک ساعت محدود شد.”
محدود کردن به یک نوع محصول
“Der Laden hat sich auf den Verkauf von Elektrogeräten beschränkt.”
“فروشگاه خود را به فروش لوازم الکترونیکی محدود کرده است.”
محدود کردن به یک گروه خاص
“Die Diskussion beschränkte sich auf die Expertenrunde.”
“بحث به گروه کارشناسان محدود شد.”
محدود کردن به یک سطح
“Er beschränkte sich darauf, nur Grundkenntnisse zu vermitteln.”
“او خود را به ارائه دانش پایه محدود کرد.”
محدود کردن به یک هدف
“Das Projekt beschränkte sich auf die Entwicklung einer neuen Software.”
“پروژه به توسعه یک نرمافزار جدید محدود شد.”
محدود کردن به یک نوع ورزش
“Sie haben sich darauf beschränkt, nur Fußball zu spielen.”
“آنها خود را به بازی فوتبال محدود کردهاند.”
محدود کردن به یک سبک
“Die Künstlerin hat sich auf abstrakte Malerei beschränkt.”
“هنرمند خود را به نقاشی انتزاعی محدود کرده است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از عبارت “sich beschränken auf + Akk.” برای توصیف محدود کردن فعالیتها یا دامنه به یک محدوده خاص استفاده کرد.
besiegen
غلبه کردن
فعل “besiegen” به زبان آلمانی به معنای “شکست دادن” یا “غلبه کردن بر” است. این فعل برای توصیف عمل پیروزی بر یک حریف، چالش یا مشکل استفاده میشود.
شکست دادن حریف
“Die Mannschaft hat den Gegner im Finale besiegt.”
“تیم حریف را در فینال شکست داد.”
غلبه کردن بر بیماری
“Er hat den Krebs besiegt.”
“او بر سرطان غلبه کرده است.”
استفاده با ضمایر
شکست دادن توسط من
“Ich habe meine Ängste besiegt.”
“من بر ترسهایم غلبه کردهام.”
شکست دادن توسط او (مونث)
“Sie hat ihre Konkurrenten besiegt.”
“او رقبایش را شکست داد.”
شکست دادن توسط آنها
“Sie haben alle Herausforderungen besiegt.”
“آنها بر تمام چالشها غلبه کردهاند.”
مثالهای بیشتر:
غلبه کردن بر مشکلات
“Wir haben gemeinsam die Schwierigkeiten besiegt.”
“ما با هم بر مشکلات غلبه کردیم.”
شکست دادن در یک مسابقه
“Der Läufer hat alle anderen Teilnehmer besiegt.”
“دونده همه شرکتکنندگان دیگر را شکست داد.”
غلبه کردن بر افسردگی
“Nach einer langen Therapie hat er seine Depression besiegt.”
“پس از یک دوره درمان طولانی، او بر افسردگیاش غلبه کرد.”
شکست دادن در بازی
“Er hat seinen Freund im Schach besiegt.”
“او دوستش را در شطرنج شکست داد.”
غلبه کردن بر موانع
“Das Team hat alle Hindernisse auf dem Weg zum Erfolg besiegt.”
“تیم بر تمام موانع در مسیر موفقیت غلبه کرد.”
شکست دادن دشمن
“Die Armee hat die feindlichen Truppen besiegt.”
“ارتش نیروهای دشمن را شکست داد.”
غلبه کردن بر ترس از ارتفاع
“Sie hat ihre Höhenangst besiegt und ist auf den Berg gestiegen.”
“او بر ترس از ارتفاع غلبه کرد و به کوه صعود کرد.”
شکست دادن در یک مناظره
“Er hat seinen Gegner in der Debatte besiegt.”
“او رقیبش را در مناظره شکست داد.”
غلبه کردن بر وسوسه
“Er hat die Versuchung besiegt und das Stück Kuchen nicht gegessen.”
“او بر وسوسه غلبه کرد و آن تکه کیک را نخورد.”
شکست دادن در یک رقابت ورزشی
“Das Team hat den Titelverteidiger besiegt.”
“تیم مدافع عنوان قهرمانی را شکست داد.”
غلبه کردن بر مشکلات مالی
“Nach Jahren harter Arbeit hat die Familie ihre finanziellen Probleme besiegt.”
“پس از سالها کار سخت، خانواده بر مشکلات مالی خود غلبه کرد.”
شکست دادن در یک رقابت علمی
“Die Schülerin hat alle anderen Teilnehmer beim Wissenschaftswettbewerb besiegt.”
“دانشآموز تمام شرکتکنندگان دیگر را در مسابقه علمی شکست داد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “besiegen” برای توصیف عمل شکست دادن یا غلبه کردن بر چالشها، مشکلات و رقبای مختلف استفاده کرد.
شکست دادن
bestehen aus + Dat.
تشکیل شدن
عبارت “bestehen aus + Dat.”
به زبان آلمانی به معنای “تشکیل شدن از” یا “ساخته شدن از” است.
این عبارت برای توصیف اجزای تشکیلدهنده یا مواد سازنده یک چیز استفاده میشود.
تشکیل شدن از اجزای مختلف
“Das Team besteht aus erfahrenen Fachleuten.”
“تیم از متخصصان با تجربه تشکیل شده است.”
ساخته شدن از مواد مختلف
“Das Haus besteht aus Holz und Ziegeln.”
“خانه از چوب و آجر ساخته شده است.”
استفاده با ضمایر
تشکیل شدن از توسط من
“Meine Sammlung besteht aus seltenen Münzen.”
“مجموعه من از سکههای نادر تشکیل شده است.”
تشکیل شدن از توسط او (مونث)
“Ihre Arbeit besteht aus vielen verschiedenen Aufgaben.”
“کار او از وظایف مختلفی تشکیل شده است.”
تشکیل شدن از توسط آنها
“Ihr Plan besteht aus mehreren Schritten.”
“برنامه آنها از چندین مرحله تشکیل شده است.”
مثالهای بیشتر:
تشکیل شدن از بخشهای مختلف
“Das Buch besteht aus zehn Kapiteln.”
“کتاب از ده فصل تشکیل شده است.”
ساخته شدن از فلزات
“Die Maschine besteht aus verschiedenen Metallen.”
“ماشین از فلزات مختلف ساخته شده است.”
تشکیل شدن از دانشآموزان
“Die Klasse besteht aus zwanzig Schülern.”
“کلاس از بیست دانشآموز تشکیل شده است.”
ساخته شدن از اجزای الکترونیکی
“Der Computer besteht aus vielen elektronischen Komponenten.”
“کامپیوتر از بسیاری اجزای الکترونیکی ساخته شده است.”
تشکیل شدن از مواد طبیعی
“Das Kleid besteht aus reiner Baumwolle.”
“لباس از پنبه خالص تشکیل شده است.”
ساخته شدن از عناصر شیمیایی
“Das Molekül besteht aus zwei Wasserstoffatomen und einem Sauerstoffatom.”
“مولکول از دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن ساخته شده است.”
تشکیل شدن از اعضای تیم
“Das Projektteam besteht aus Ingenieuren und Designern.”
“تیم پروژه از مهندسان و طراحان تشکیل شده است.”
ساخته شدن از اجزای معماری
“Die Brücke besteht aus Stahl und Beton.”
“پل از فولاد و بتن ساخته شده است.”
تشکیل شدن از اجزای موسیقی
“Das Orchester besteht aus Streichern, Bläsern und Schlagzeugern.”
“ارکستر از نوازندگان سازهای زهی، بادی و کوبهای تشکیل شده است.”
ساخته شدن از مواد بازیافتی
“Die Tasche besteht aus recycelten Materialien.”
“کیف از مواد بازیافتی ساخته شده است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از عبارت “bestehen aus + Dat.” برای توصیف اجزای تشکیلدهنده یا مواد سازنده چیزهای مختلف استفاده کرد
darstellen
فعل “darstellen”
به زبان آلمانی به معنای “نشان دادن”، “توصیف کردن”، “نمایش دادن” یا “تجسم کردن” است.
این فعل برای توصیف عمل بازنمایی یا تجسم یک موضوع، شخص، یا وضعیت به کار میرود.
نمایش دادن یک گرافیک
“Das Diagramm stellt die Verkaufszahlen des letzten Jahres dar.”
“نمودار فروش سال گذشته را نشان میدهد.”
توصیف کردن یک شخصیت
“Der Autor stellt den Protagonisten als mutigen Helden dar.”
“نویسنده قهرمان داستان را به عنوان یک قهرمان شجاع توصیف میکند.”
استفاده با ضمایر
نمایش دادن توسط من
“Ich möchte in meiner Präsentation die Vorteile dieses Produkts darstellen.”
“میخواهم در ارائهام مزایای این محصول را نشان دهم.”
توصیف کردن توسط او (مونث)
“Sie stellt die historische Bedeutung des Gebäudes dar.”
“او اهمیت تاریخی ساختمان را توصیف میکند.”
تجسم کردن توسط آنها
“Sie stellen die Szenen des Buches im Theater dar.”
“آنها صحنههای کتاب را در تئاتر تجسم میکنند.”
مثالهای بیشتر:
نمایش دادن دادهها
“Die Grafik stellt die aktuellen Markttrends dar.”
“گرافیک روندهای فعلی بازار را نشان میدهد.”
توصیف کردن یک مشکل
“Der Bericht stellt die Herausforderungen des Projekts dar.”
“گزارش چالشهای پروژه را توصیف میکند.”
تجسم کردن یک شخصیت
“Der Schauspieler stellt Hamlet auf der Bühne dar.”
“بازیگر نقش هملت را روی صحنه تجسم میکند.”
نمایش دادن نتایج
“Die Studie stellt die Ergebnisse der Umfrage dar.”
“مطالعه نتایج نظرسنجی را نشان میدهد.”
توصیف کردن یک فرآیند
“Das Handbuch stellt den Installationsprozess Schritt für Schritt dar.”
“راهنما فرآیند نصب را قدم به قدم توصیف میکند.”
نمایش دادن وضعیت اقتصادی
“Der Artikel stellt die aktuelle Wirtschaftslage dar.”
“مقاله وضعیت اقتصادی فعلی را توصیف میکند.”
تجسم کردن یک داستان
“Die Kinder stellen die Geschichte im Puppentheater dar.”
“کودکان داستان را در نمایش عروسکی تجسم میکنند.”
توصیف کردن یک راهحل
“Der Ingenieur stellt die Lösung für das technische Problem dar.”
“مهندس راهحل مشکل فنی را توصیف میکند.”
نمایش دادن احساسات
“Das Gemälde stellt tiefe Emotionen dar.”
“نقاشی احساسات عمیقی را نشان میدهد.”
توصیف کردن یک مفهوم
“Das Buch stellt komplexe wissenschaftliche Konzepte verständlich dar.”
“کتاب مفاهیم علمی پیچیده را به شکل قابل فهم توصیف میکند.”
تجسم کردن یک نقش
“Der Schauspieler stellt einen berühmten Detektiv dar.”
“بازیگر نقش یک کارآگاه مشهور را تجسم میکند.”
نمایش دادن تاثیرات
“Die Analyse stellt die Auswirkungen der neuen Politik dar.”
“تحلیل تاثیرات سیاست جدید را نشان میدهد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “darstellen” برای توصیف عمل نمایش دادن، توصیف کردن یا تجسم کردن موضوعات مختلف در زمینههای گوناگون استفاده کرد.
drohen
تهدید شدن
فعل “drohen”
به زبان آلمانی به معنای “تهدید کردن” یا “در شرف وقوع بودن” است.
این فعل برای توصیف موقعیتهایی استفاده میشود که در آنها تهدیدی وجود دارد یا خطری نزدیک است.
تهدید کردن کسی
“Der Räuber drohte dem Ladenbesitzer mit einer Waffe.”
“دزد صاحب فروشگاه را با یک سلاح تهدید کرد.”
در شرف وقوع بودن خطر
“Ein Sturm droht die Küste zu treffen.”
“طوفانی در شرف رسیدن به ساحل است.”
استفاده با ضمایر
تهدید کردن توسط من
“Ich werde dir nicht drohen, aber du solltest vorsichtig sein.”
“من تو را تهدید نخواهم کرد، اما باید مراقب باشی.”
تهدید کردن توسط او (مونث)
“Sie drohte ihm, das Geheimnis zu verraten.”
“او او را تهدید کرد که راز را فاش خواهد کرد.”
در شرف وقوع بودن توسط آنها
“Es droht ein wirtschaftlicher Abschwung, wenn keine Maßnahmen ergriffen werden.”
“یک رکود اقتصادی در شرف وقوع است اگر اقداماتی انجام نشود.”
مثالهای بیشتر:
تهدید کردن با پیام
“Der Erpresser drohte, die Fotos zu veröffentlichen, wenn er kein Geld bekommt.”
“باجگیر تهدید کرد که اگر پول نگیرد، عکسها را منتشر خواهد کرد.”
در شرف وقوع بودن حادثه
“Es droht ein Unfall, wenn die Straße nicht repariert wird.”
“اگر جاده تعمیر نشود، حادثهای در شرف وقوع است.”
تهدید کردن با عواقب
“Der Lehrer drohte den Schülern mit Strafen, wenn sie ihre Hausaufgaben nicht machen.”
“معلم دانشآموزان را تهدید کرد که اگر تکالیفشان را انجام ندهند، مجازات خواهند شد.”
در شرف وقوع بودن فاجعه طبیعی
“Ein Erdbeben droht die Stadt zu erschüttern.”
“زلزلهای در شرف لرزاندن شهر است.”
تهدید کردن با اخراج
“Der Chef drohte ihm mit Kündigung, wenn er sich nicht verbessert.”
“رئیس او را تهدید کرد که اگر بهبود نیابد، اخراج خواهد شد.”
در شرف وقوع بودن بحران
“Eine Energiekrise droht das Land lahmzulegen.”
“بحران انرژی در شرف فلج کردن کشور است.”
تهدید کردن با ترک کردن
“Sie drohte, ihn zu verlassen, wenn er sich nicht ändert.”
“او تهدید کرد که اگر او تغییر نکند، او را ترک خواهد کرد.”
در شرف وقوع بودن کمبود
“Es droht ein Mangel an Lebensmitteln, wenn die Ernte schlecht ausfällt.”
“اگر محصول بد باشد، کمبود مواد غذایی در شرف وقوع است.”
تهدید کردن با اقدام قانونی
“Der Kunde drohte dem Unternehmen mit einer Klage.”
“مشتری شرکت را تهدید به اقدام قانونی کرد.”
در شرف وقوع بودن مشکل مالی
“Ein Finanzproblem droht das Projekt zu stoppen.”
“یک مشکل مالی در شرف متوقف کردن پروژه است.”
تهدید کردن با آسیب
“Der Täter drohte dem Zeugen mit körperlicher Gewalt.”
“مجرم شاهد را تهدید به خشونت جسمی کرد.”
در شرف وقوع بودن آتشسوزی
“Ein Feuer droht das Gebäude zu zerstören.”
“آتشسوزی در شرف ویران کردن ساختمان است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “drohen” برای توصیف تهدید کردن یا در شرف وقوع بودن خطرات در زمینههای مختلف استفاده کرد.
تهدید کردن
eingreifen in + Akk
دخالت در چیزی
عباره “eingreifen in + Akk.”
به زبان آلمانی به معنای “مداخله کردن در” یا “دخالت کردن در” است.
این عبارت برای توصیف عمل مداخله یا دخالت در یک وضعیت، روند یا مسئله به کار میرود.
مداخله در یک بحران
“Die Regierung musste in die Krise eingreifen, um die Situation zu stabilisieren.”
“دولت مجبور شد در بحران مداخله کند تا وضعیت را تثبیت کند.”
دخالت در یک نزاع
“Die Polizei griff in den Streit ein, um die Gewalt zu beenden.”
“پلیس در نزاع مداخله کرد تا به خشونت پایان دهد.”
استفاده با ضمایر
مداخله توسط من
“Ich möchte nicht in deine Angelegenheiten eingreifen.”
“من نمیخواهم در امور تو دخالت کنم.”
مداخله توسط او (مونث)
“Sie griff in das Gespräch ein, um Missverständnisse zu klären.”
“او در گفتگو مداخله کرد تا سوء تفاهمها را برطرف کند.”
مداخله توسط آنها
“Sie haben in das Projekt eingegriffen, um es rechtzeitig fertigzustellen.”
“آنها در پروژه دخالت کردند تا آن را به موقع به پایان برسانند.”
مثالهای بیشتر:
مداخله در امور داخلی
“Ein fremdes Land sollte nicht in die inneren Angelegenheiten eines anderen Landes eingreifen.”
“یک کشور بیگانه نباید در امور داخلی کشور دیگری دخالت کند.”
دخالت در پروسه
“Die Manager griffen in den Produktionsprozess ein, um die Effizienz zu steigern.”
“مدیران در فرآیند تولید مداخله کردند تا بهرهوری را افزایش دهند.”
مداخله در سیاست
“Die Organisation griff in die politische Debatte ein, um ihre Position zu vertreten.”
“سازمان در بحث سیاسی مداخله کرد تا موضع خود را نمایان کند.”
دخالت در آموزش
“Eltern sollten nicht zu sehr in die schulische Ausbildung ihrer Kinder eingreifen.”
“والدین نباید بیش از حد در آموزش مدرسهای فرزندانشان دخالت کنند.”
مداخله در حقوق بشر
“Die Vereinten Nationen griffen in die Menschenrechtsverletzungen ein, um Schutz zu bieten.”
“سازمان ملل در نقض حقوق بشر مداخله کرد تا حفاظت ارائه دهد.”
دخالت در یک مسابقه
“Der Schiedsrichter musste in das Spiel eingreifen, um die Regelverstöße zu ahnden.”
“داور مجبور شد در بازی مداخله کند تا تخلفات را مجازات کند.”
مداخله در مسائل مالی
“Die Zentralbank griff in den Finanzmarkt ein, um die Währung zu stabilisieren.”
“بانک مرکزی در بازار مالی مداخله کرد تا ارز را تثبیت کند.”
دخالت در زندگی خصوصی
“Es ist unhöflich, in die privaten Angelegenheiten anderer Menschen einzugreifen.”
“دخالت در امور خصوصی دیگران بیادبانه است.”
مداخله در محیط زیست
“Die Umweltschutzorganisation griff in die Abholzung des Regenwaldes ein.”
“سازمان حفاظت از محیط زیست در قطع درختان جنگلهای بارانی مداخله کرد.”
دخالت در اقتصاد
“Die Regierung griff in die Wirtschaft ein, um eine Rezession zu verhindern.”
“دولت در اقتصاد مداخله کرد تا از رکود جلوگیری کند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از عبارت “eingreifen in + Akk.” برای توصیف عمل مداخله یا دخالت در موقعیتها و زمینههای مختلف استفاده کرد.
erledigen
انجام دادن
فعل “erledigen”
به زبان آلمانی به معنای “انجام دادن” یا “رسیدگی کردن” است.
این فعل برای توصیف کامل کردن یک کار، وظیفه یا تکلیف به کار میرود.
انجام دادن یک وظیفه
“Ich habe meine Hausaufgaben erledigt.”
“من تکالیفم را انجام دادم.”
رسیدگی کردن به یک مشکل
“Er hat das Problem schnell erledigt.”
“او به سرعت مشکل را حل کرد.”
استفاده با ضمایر
انجام دادن توسط من
“Ich werde die Einkäufe heute erledigen.”
“من خریدها را امروز انجام خواهم داد.”
انجام دادن توسط او (مونث)
“Sie hat alle notwendigen Anrufe erledigt.”
“او تمام تماسهای ضروری را انجام داد.”
انجام دادن توسط آنها
“Sie haben die Arbeit pünktlich erledigt.”
“آنها کار را به موقع انجام دادند.”
مثالهای بیشتر:
انجام دادن کارهای روزانه
“Ich muss noch einige Erledigungen in der Stadt machen.”
“باید چند کار در شهر انجام دهم.”
رسیدگی کردن به نامهها
“Er hat alle Briefe, die auf seinem Schreibtisch lagen, erledigt.”
“او به تمام نامههایی که روی میز کارش بودند، رسیدگی کرد.”
انجام دادن تکالیف مدرسه
“Die Schüler haben ihre Aufgaben rechtzeitig erledigt.”
“دانشآموزان تکالیفشان را به موقع انجام دادند.”
رسیدگی کردن به وظایف اداری
“Sie hat die Büroarbeiten schnell erledigt.”
“او وظایف اداری را به سرعت انجام داد.”
انجام دادن پروژه
“Wir haben das Projekt innerhalb der Frist erledigt.”
“ما پروژه را در مهلت مقرر انجام دادیم.”
رسیدگی کردن به مشکلات فنی
“Der Techniker hat das technische Problem sofort erledigt.”
“تکنسین بلافاصله به مشکل فنی رسیدگی کرد.”
انجام دادن تمیزکاری
“Er hat die Wohnung gründlich erledigt.”
“او به طور کامل به تمیزکاری آپارتمان رسیدگی کرد.”
رسیدگی کردن به امور مالی
“Sie hat alle finanziellen Angelegenheiten erledigt.”
“او به تمام امور مالی رسیدگی کرد.”
انجام دادن وظایف خانه
“Ich habe alle Hausarbeiten erledigt.”
“من تمام کارهای خانه را انجام دادم.”
رسیدگی کردن به مسائل کاری
“Der Manager hat alle dringenden Aufgaben erledigt.”
“مدیر به تمام وظایف فوری رسیدگی کرد.”
انجام دادن سفارشات
“Die Firma hat alle Kundenbestellungen rechtzeitig erledigt.”
“شرکت تمام سفارشات مشتریان را به موقع انجام داد.”
رسیدگی کردن به درخواستها
“Er hat alle eingegangenen Anfragen erledigt.”
“او به تمام درخواستهای دریافت شده رسیدگی کرد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “erledigen” برای توصیف انجام دادن یا رسیدگی کردن به کارها و وظایف مختلف در زمینههای گوناگون استفاده کرد.
به اتمام رساندن
erzeugen
بوجود آوردن
فعل “erzeugen” به زبان آلمانی به معنای “تولید کردن”، “ایجاد کردن” یا “به وجود آوردن” است. این فعل برای توصیف عمل ایجاد یا تولید چیزی استفاده میشود.
تولید کردن انرژی
“Die Solaranlagen erzeugen Strom aus Sonnenlicht.”
“پنلهای خورشیدی از نور خورشید برق تولید میکنند.”
ایجاد کردن صدا
“Der Motor erzeugt ein lautes Geräusch.”
“موتور صدای بلندی ایجاد میکند.”
استفاده با ضمایر
تولید کردن توسط من
“Ich kann kreative Ideen erzeugen.”
“من میتوانم ایدههای خلاقانه تولید کنم.”
ایجاد کردن توسط او (مونث)
“Sie erzeugt schöne Kunstwerke aus recycelten Materialien.”
“او آثار هنری زیبایی از مواد بازیافتی ایجاد میکند.”
به وجود آوردن توسط آنها
“Sie erzeugen innovative Produkte für den Markt.”
“آنها محصولات نوآورانهای برای بازار به وجود میآورند.”
مثالهای بیشتر:
ایجاد کردن احساس
“Der Film erzeugt eine tiefe emotionale Wirkung.”
“فیلم یک تأثیر عمیق احساسی ایجاد میکند.”
تولید کردن Wärme
“Der Ofen erzeugt genug Wärme, um das ganze Haus zu heizen.”
“بخاری به اندازه کافی گرما تولید میکند تا کل خانه را گرم کند.”
به وجود آوردن شغل
“Das neue Unternehmen wird viele Arbeitsplätze erzeugen.”
“شرکت جدید شغلهای زیادی به وجود خواهد آورد.”
ایجاد کردن مشکلات
“Die neuen Regelungen erzeugen einige unerwartete Probleme.”
“قوانین جدید برخی مشکلات غیرمنتظره ایجاد میکنند.”
تولید کردن Geräusche
“Der Wasserfall erzeugt ein beruhigendes Rauschen.”
“آبشار یک صدای آرامشبخش تولید میکند.”
ایجاد کردن خوشحالی
“Das Geschenk erzeugt viel Freude bei den Kindern.”
“هدیه خوشحالی زیادی برای بچهها ایجاد میکند.”
تولید کردن Licht
“Die Glühbirne erzeugt ein helles Licht.”
“لامپ یک نور روشن تولید میکند.”
ایجاد کردن Spannung
“Das Buch erzeugt von Anfang an Spannung.”
“کتاب از همان ابتدا هیجان ایجاد میکند.”
تولید کردن Daten
“Der Sensor erzeugt genaue Daten für die Analyse.”
“حسگر دادههای دقیقی برای تحلیل تولید میکند.”
ایجاد کردن Vertrauen
“Durch Transparenz kann man Vertrauen erzeugen.”
“از طریق شفافیت میتوان اعتماد ایجاد کرد.”
تولید کردن Lärm
“Die Baustelle erzeugt viel Lärm.”
“کارگاه ساختمانی سر و صدای زیادی تولید میکند.”
ایجاد کردن Diskussionen
“Das kontroverse Thema erzeugt viele Diskussionen.”
“موضوع جنجالی بحثهای زیادی ایجاد میکند.”
تولید کردن Lebensmittel
“Der Bauernhof erzeugt frische Lebensmittel.”
“مزرعه مواد غذایی تازه تولید میکند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “erzeugen” برای توصیف عمل ایجاد یا تولید چیزهای مختلف در زمینههای گوناگون استفاده کرد.
تولید کردن
etwas (nichts) werden aus + Akk.
Aus dieser Idee wird nie etwas werden.
عبارت “etwas (nichts) werden aus + Dat.” به زبان آلمانی به معنای “چیزی شدن” یا “هیچ چیز نشدن” از یک پروژه، برنامه، یا فرد است. این عبارت برای توصیف نتیجه یا پیشرفت یک برنامه یا پروژه استفاده میشود.
چیزی شدن از یک پروژه
“Es sieht so aus, als würde etwas Großes aus diesem Projekt werden.”
“به نظر میرسد که چیزی بزرگ از این پروژه خواهد شد.”
هیچ چیز نشدن از یک برنامه
“Leider ist nichts aus unseren Urlaubsplänen geworden.”
“متاسفانه هیچ چیز از برنامههای تعطیلات ما نشد.”
استفاده با ضمایر
چیزی شدن از من
“Ich hoffe, dass etwas Gutes aus mir wird.”
“امیدوارم که چیزی خوب از من بشود.”
چیزی شدن از او (مونث)
“Alle glauben, dass etwas Besonderes aus ihr wird.”
“همه باور دارند که او چیزی خاص خواهد شد.”
چیزی شدن از آنها
“Wir werden sehen, ob etwas aus ihren Ideen wird.”
“خواهیم دید که آیا چیزی از ایدههای آنها میشود یا نه.”
مثالهای بیشتر:
چیزی شدن از یک پروژه
“Wir haben hart gearbeitet, und jetzt wird endlich etwas aus unserem Projekt.”
“ما سخت کار کردهایم و حالا بالاخره چیزی از پروژه ما میشود.”
هیچ چیز نشدن از یک نقشه
“Er hatte viele Pläne, aber nichts ist daraus geworden.”
“او برنامههای زیادی داشت، اما هیچکدام به نتیجه نرسید.”
چیزی شدن از یک سرمایهگذاری
“Wenn wir Glück haben, könnte etwas Großes aus dieser Investition werden.”
“اگر شانس داشته باشیم، ممکن است چیزی بزرگ از این سرمایهگذاری بشود.”
هیچ چیز نشدن از یک تلاش
“Trotz aller Bemühungen ist nichts aus seiner Karriere als Musiker geworden.”
“با وجود همه تلاشها، هیچ چیز از حرفه موسیقی او نشد.”
چیزی شدن از یک همکاری
“Es sieht so aus, als würde etwas sehr Produktives aus dieser Zusammenarbeit werden.”
“به نظر میرسد که چیزی بسیار پربار از این همکاری بشود.”
هیچ چیز نشدن از یک فرصت
“Leider ist nichts aus der großartigen Gelegenheit geworden.”
“متاسفانه هیچ چیز از فرصت عالی نشد.”
چیزی شدن از یک ایده
“Mit ein wenig Unterstützung könnte etwas Wunderbares aus deiner Idee werden.”
“با کمی حمایت، ممکن است چیزی شگفتانگیز از ایده تو بشود.”
هیچ چیز نشدن از یک رابطه
“Leider ist nichts aus ihrer Beziehung geworden.”
“متاسفانه هیچ چیز از رابطه آنها نشد.”
چیزی شدن از یک ابتکار
“Wenn alles gut läuft, könnte etwas Bedeutendes aus dieser Initiative werden.”
“اگر همه چیز خوب پیش برود، ممکن است چیزی مهم از این ابتکار بشود.”
هیچ چیز نشدن از یک تلاش گروهی
“Obwohl sie hart gearbeitet haben, ist nichts aus ihrem Teamprojekt geworden.”
“اگرچه سخت کار کردند، هیچ چیز از پروژه گروهی آنها نشد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از عبارت “etwas (nichts) werden aus + Dat.” برای توصیف نتیجه یا پیشرفت یک برنامه، پروژه یا فرد در زمینههای گوناگون استفاده کرد.
flüchten
فرار کردن
فعل “flüchten”
به زبان آلمانی به معنای “فرار کردن” یا “گریختن” است.
این فعل برای توصیف عمل فرار کردن از یک موقعیت خطرناک، ناامن یا ناراحتکننده استفاده میشود.
فرار کردن از جنگ
“Viele Menschen mussten vor dem Krieg flüchten.”
“بسیاری از مردم مجبور شدند از جنگ فرار کنند.”
گریختن از زندان
“Der Gefangene hat versucht, aus dem Gefängnis zu flüchten.”
“زندانی تلاش کرد از زندان فرار کند.”
استفاده با ضمایر
فرار کردن توسط من
“Ich musste aus dem Gebäude flüchten, als das Feuer ausbrach.”
“من مجبور شدم از ساختمان فرار کنم وقتی که آتش سوزی شد.”
فرار کردن توسط او (مونث)
“Sie flüchtete in ein sicheres Land, um Schutz zu suchen.”
“او به یک کشور امن گریخت تا پناه بگیرد.”
فرار کردن توسط آنها
“Sie flüchteten aus der Stadt, um dem Erdbeben zu entkommen.”
“آنها از شهر گریختند تا از زلزله فرار کنند.”
مثالهای بیشتر:
فرار کردن از خطر
“Die Tiere flüchteten vor dem Waldbrand.”
“حیوانات از آتشسوزی جنگل فرار کردند.”
گریختن به یک کشور دیگر
“Viele Flüchtlinge flüchteten in die Nachbarländer.”
“بسیاری از پناهندگان به کشورهای همسایه گریختند.”
فرار کردن از سرما
“Die Obdachlosen flüchteten in die Notunterkünfte, um sich vor der Kälte zu schützen.”
“بیخانمانها به پناهگاهها گریختند تا خود را از سرما محافظت کنند.”
گریختن از تعقیب
“Der Verdächtige flüchtete, als die Polizei eintraf.”
“مظنون فرار کرد وقتی که پلیس رسید.”
فرار کردن از خشونت
“Die Familie flüchtete vor der häuslichen Gewalt.”
“خانواده از خشونت خانگی فرار کردند.”
گریختن از یک فاجعه طبیعی
“Viele Menschen flüchteten vor dem Hurrikan.”
“بسیاری از مردم از طوفان گریختند.”
فرار کردن از زندانی
“Der Insasse flüchtete durch einen Tunnel aus dem Gefängnis.”
“زندانی از طریق تونلی از زندان فرار کرد.”
گریختن از یک موقعیت ناامن
“Die Journalisten flüchteten aus dem Krisengebiet.”
“خبرنگاران از منطقه بحرانزده گریختند.”
فرار کردن از حمله
“Die Dorfbewohner flüchteten in die Berge, um den Angreifern zu entkommen.”
“روستاییان به کوهها گریختند تا از مهاجمان فرار کنند.”
گریختن از شرایط سخت
“Viele Menschen flüchteten vor der Dürre und Hungersnot.”
“بسیاری از مردم از خشکسالی و قحطی فرار کردند.”
فرار کردن به مکانی امن
“Die Kinder flüchteten in das Haus, als der Sturm begann.”
“کودکان به خانه گریختند وقتی که طوفان شروع شد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “flüchten” برای توصیف عمل فرار کردن یا گریختن در موقعیتهای مختلف استفاده کرد.
handeln von + Dat.
عبارت “handeln von + Dat.”
به زبان آلمانی به معنای “درباره چیزی بودن” یا “پرداختن به چیزی” است.
این عبارت برای توصیف موضوع یا محتوای یک کتاب، فیلم، مقاله یا هر نوع متنی استفاده میشود.
فیلم درباره عشق
“Der Film handelt von einer tragischen Liebesgeschichte.”
“فیلم درباره یک داستان عاشقانه تراژیک است.”
کتاب درباره تاریخ
“Das Buch handelt von der Geschichte des alten Rom.”
“کتاب درباره تاریخ روم باستان است.”
استفاده با ضمایر
پرداختن به توسط من
“Mein Vortrag handelt von den neuesten Forschungsergebnissen.”
“سخنرانی من درباره نتایج جدیدترین تحقیقات است.”
پرداختن به توسط او (مونث)
“Ihre Dissertation handelt von den sozialen Auswirkungen der Digitalisierung.”
“پایاننامه او درباره تأثیرات اجتماعی دیجیتالسازی است.”
پرداختن به توسط آنها
“Der Bericht handelt von den wirtschaftlichen Entwicklungen des letzten Jahres.”
“گزارش درباره تحولات اقتصادی سال گذشته است.”
مثالهای بیشتر:
مقاله درباره تغییرات اقلیمی
“Der Artikel handelt von den Ursachen und Folgen des Klimawandels.”
“مقاله درباره علل و پیامدهای تغییرات اقلیمی است.”
داستان درباره ماجراجویی
“Die Geschichte handelt von den Abenteuern eines jungen Entdeckers.”
“داستان درباره ماجراجوییهای یک کاشف جوان است.”
مستند درباره حیات وحش
“Die Dokumentation handelt von der Tierwelt in der Arktis.”
“مستند درباره حیات وحش در قطب شمال است.”
سخنرانی درباره نوآوری
“Der Vortrag handelt von den neuesten Innovationen in der Technologie.”
“سخنرانی درباره جدیدترین نوآوریها در فناوری است.”
سریال درباره دوستی
“Die Serie handelt von der Freundschaft zwischen zwei Frauen.”
“سریال درباره دوستی بین دو زن است.”
کتاب درباره سفر
“Das Reisebuch handelt von den schönsten Orten in Europa.”
“کتاب سفر درباره زیباترین مکانها در اروپا است.”
تحقیق درباره سلامت
“Die Studie handelt von den Auswirkungen einer gesunden Ernährung.”
“تحقیق درباره تأثیرات یک رژیم غذایی سالم است.”
نمایشنامه درباره جنگ
“Das Theaterstück handelt von den Schrecken des Krieges.”
“نمایشنامه درباره وحشتهای جنگ است.”
گزارش درباره بحران اقتصادی
“Der Wirtschaftsbericht handelt von der aktuellen Finanzkrise.”
“گزارش اقتصادی درباره بحران مالی فعلی است.”
فیلم مستند درباره هنر
“Der Film handelt von der Entwicklung der modernen Kunst.”
“فیلم درباره توسعه هنر مدرن است.”
کنفرانس درباره حقوق بشر
“Die Konferenz handelt von den Herausforderungen im Bereich der Menschenrechte.”
“کنفرانس درباره چالشهای حوزه حقوق بشر است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از عبارت “handeln von + Dat.” برای توصیف موضوع یا محتوای متون مختلف در زمینههای گوناگون استفاده کرد.
sich akk für jdn/etw einsetzen
عبارت “sich für jdn/etw einsetzen”
به زبان آلمانی به معنای “برای کسی/چیزی تلاش کردن” یا “از کسی/چیزی حمایت کردن” است.
این عبارت برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن
فرد برای حمایت یا دفاع از کسی یا چیزی به طور فعالانه تلاش میکند.
حمایت از حقوق بشر
“Er setzt sich für die Menschenrechte ein.”
“او برای حقوق بشر تلاش میکند.”
دفاع از محیط زیست
“Sie setzt sich für den Umweltschutz ein.”
“او برای حفاظت از محیط زیست تلاش میکند.”
استفاده با ضمایر
تلاش کردن توسط من
“Ich setze mich für die Gleichberechtigung ein.”
“من برای برابری تلاش میکنم.”
تلاش کردن توسط او (مونث)
“Sie setzt sich für die Rechte der Frauen ein.”
“او برای حقوق زنان تلاش میکند.”
تلاش کردن توسط آنها
“Sie setzen sich für bessere Arbeitsbedingungen ein.”
“آنها برای شرایط کاری بهتر تلاش میکنند.”
مثالهای بیشتر:
حمایت از آموزش
“Er setzt sich für eine bessere Bildung für alle Kinder ein.”
“او برای آموزش بهتر برای همه کودکان تلاش میکند.”
دفاع از حیوانات
“Die Organisation setzt sich für den Tierschutz ein.”
“سازمان برای حمایت از حیوانات تلاش میکند.”
حمایت از صلح
“Viele Menschen setzen sich für den Weltfrieden ein.”
“بسیاری از مردم برای صلح جهانی تلاش میکنند.”
دفاع از عدالت اجتماعی
“Sie setzt sich für soziale Gerechtigkeit ein.”
“او برای عدالت اجتماعی تلاش میکند.”
حمایت از قربانیان
“Die Gruppe setzt sich für die Opfer von Gewalt ein.”
“گروه برای قربانیان خشونت تلاش میکند.”
تلاش برای حقوق کارگران
“Die Gewerkschaft setzt sich für die Rechte der Arbeiter ein.”
“اتحادیه برای حقوق کارگران تلاش میکند.”
حمایت از بیماران
“Der Arzt setzt sich für die Bedürfnisse seiner Patienten ein.”
“پزشک برای نیازهای بیمارانش تلاش میکند.”
دفاع از آزادی بیان
“Viele Journalisten setzen sich für die Meinungsfreiheit ein.”
“بسیاری از خبرنگاران برای آزادی بیان تلاش میکنند.”
حمایت از جوانان
“Die Lehrerin setzt sich für die Förderung der Jugend ein.”
“معلم برای تقویت جوانان تلاش میکند.”
دفاع از حقوق پناهندگان
“Die Aktivisten setzen sich für die Rechte der Flüchtlinge ein.”
“فعالان برای حقوق پناهندگان تلاش میکنند.”
حمایت از فرهنگ
“Er setzt sich für den Erhalt der kulturellen Traditionen ein.”
“او برای حفظ سنتهای فرهنگی تلاش میکند.”
دفاع از علم
“Sie setzt sich für die Förderung der wissenschaftlichen Forschung ein.”
“او برای ترویج تحقیقات علمی تلاش میکند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از عبارت “sich für jdn/etw einsetzen” برای توصیف تلاشها و حمایتهای فعالانه در زمینههای مختلف استفاده کرد.
das Leben [für etw akk] einsetzen
زندگی خودتو برای چیزی به خطر انداختن
عبارت “das Leben [für etw Akk.] einsetzen”
به زبان آلمانی به معنای “زندگی خود را برای چیزی به خطر انداختن” یا “جان خود را برای چیزی فدا کردن” است.
این عبارت برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن فرد به طور فعالانه و با خطر کردن جان خود،
از چیزی یا کسی حمایت میکند یا برای هدفی میجنگد.
جان فدا کردن برای آزادی
“Viele Menschen haben ihr Leben für die Freiheit eingesetzt.”
“بسیاری از مردم جان خود را برای آزادی فدا کردهاند.”
جان به خطر انداختن برای عدالت
“Er war bereit, sein Leben für die Gerechtigkeit einzusetzen.”
“او آماده بود تا جان خود را برای عدالت به خطر بیندازد.”
استفاده با ضمایر
جان فدا کردن توسط من
“Ich würde mein Leben für meine Familie einsetzen.”
“من حاضرم جانم را برای خانوادهام فدا کنم.”
جان به خطر انداختن توسط او (مونث)
“Sie hat ihr Leben für die Rettung anderer eingesetzt.”
“او جان خود را برای نجات دیگران به خطر انداخت.”
جان فدا کردن توسط آنها
“Sie haben ihr Leben für ihr Land eingesetzt.”
“آنها جان خود را برای کشورشان فدا کردند.”
مثالهای بیشتر:
فداکاری برای وطن
“Die Soldaten haben ihr Leben für ihr Vaterland eingesetzt.”
“سربازان جان خود را برای وطن خود فدا کردند.”
به خطر انداختن جان برای دوستان
“Er setzte sein Leben für seine Freunde ein.”
“او جان خود را برای دوستانش به خطر انداخت.”
جان فدا کردن برای حقوق بشر
“Viele Aktivisten haben ihr Leben für die Menschenrechte eingesetzt.”
“بسیاری از فعالان جان خود را برای حقوق بشر فدا کردهاند.”
به خطر انداختن جان برای نجات حیوانات
“Sie setzte ihr Leben für die Rettung der Tiere ein.”
“او جان خود را برای نجات حیوانات به خطر انداخت.”
فداکاری برای صلح
“Er setzte sein Leben für den Weltfrieden ein.”
“او جان خود را برای صلح جهانی فدا کرد.”
به خطر انداختن جان برای عدالت اجتماعی
“Viele Menschen haben ihr Leben für soziale Gerechtigkeit eingesetzt.”
“بسیاری از مردم جان خود را برای عدالت اجتماعی به خطر انداختهاند.”
فداکاری برای علم
“Er setzte sein Leben für wissenschaftliche Entdeckungen ein.”
“او جان خود را برای اکتشافات علمی فدا کرد.”
به خطر انداختن جان برای خانواده
“Sie war bereit, ihr Leben für ihre Kinder einzusetzen.”
“او آماده بود تا جان خود را برای فرزندانش به خطر بیندازد.”
فداکاری برای ایمان
“Viele Gläubige haben ihr Leben für ihren Glauben eingesetzt.”
“بسیاری از مؤمنان جان خود را برای ایمانشان فدا کردهاند.”
به خطر انداختن جان برای کمک به دیگران
“Er setzte sein Leben ein, um anderen zu helfen.”
“او جان خود را به خطر انداخت تا به دیگران کمک کند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از عبارت “das Leben [für etw Akk.] einsetzen” برای توصیف فداکاریها و تلاشهای جانفشانانه در زمینههای مختلف استفاده کرد.
einsetzen
استفاده کردن
فعل “einsetzen” به زبان آلمانی به معنای “استفاده کردن”، “به کار بردن”، “تعیین کردن” یا “گماشتن” است. این فعل در زمینههای مختلف معانی مختلفی دارد.
استفاده کردن از تکنولوژی
“Wir müssen moderne Technologien einsetzen, um effizienter zu arbeiten.”
“ما باید از تکنولوژیهای مدرن استفاده کنیم تا کارایی بیشتری داشته باشیم.”
به کار بردن منابع
“Die Firma setzt alle verfügbaren Ressourcen ein, um das Projekt abzuschließen.”
“شرکت از تمام منابع موجود استفاده میکند تا پروژه را به پایان برساند.”
استفاده با ضمایر
به کار بردن توسط من
“Ich setze mein Wissen und meine Fähigkeiten ein, um das Team zu unterstützen.”
“من از دانش و مهارتهایم استفاده میکنم تا تیم را حمایت کنم.”
به کار بردن توسط او (مونث)
“Sie setzt ihre Erfahrung ein, um das Problem zu lösen.”
“او از تجربهاش استفاده میکند تا مشکل را حل کند.”
استفاده توسط آنها
“Sie setzen ihre besten Leute ein, um die Herausforderung zu meistern.”
“آنها بهترین افراد خود را به کار میگیرند تا چالش را پشت سر بگذارند.”
مثالهای بیشتر:
تعیین کردن یک مدیر
“Der Vorstand hat einen neuen Geschäftsführer eingesetzt.”
“هیئت مدیره یک مدیر عامل جدید تعیین کرد.”
استفاده از ابزار
“Er setzt verschiedene Werkzeuge ein, um das Auto zu reparieren.”
“او از ابزارهای مختلفی استفاده میکند تا ماشین را تعمیر کند.”
گماشتن یک نماینده
“Die Partei hat einen neuen Kandidaten für die Wahl eingesetzt.”
“حزب یک کاندیدای جدید برای انتخابات گماشته است.”
استفاده از دارو
“Der Arzt setzt ein neues Medikament zur Behandlung ein.”
“پزشک از یک داروی جدید برای درمان استفاده میکند.”
به کار بردن استراتژی
“Die Manager setzen eine neue Strategie ein, um den Umsatz zu steigern.”
“مدیران از یک استراتژی جدید استفاده میکنند تا فروش را افزایش دهند.”
استفاده از مهارتها
“Sie setzt ihre Kommunikationsfähigkeiten ein, um das Team zu führen.”
“او از مهارتهای ارتباطیاش استفاده میکند تا تیم را رهبری کند.”
گماشتن سربازان
“Die Regierung hat zusätzliche Truppen an die Grenze eingesetzt.”
“دولت نیروهای اضافی را در مرز مستقر کرده است.”
استفاده از نرمافزار
“Das Unternehmen setzt eine spezielle Software zur Datenanalyse ein.”
“شرکت از یک نرمافزار خاص برای تحلیل دادهها استفاده میکند.”
به کار بردن تاکتیک
“Die Sportmannschaft setzt eine neue Taktik im Spiel ein.”
“تیم ورزشی از یک تاکتیک جدید در بازی استفاده میکند.”
تعیین کردن یک کمیته
“Die Schule hat ein Komitee eingesetzt, um die Veranstaltung zu organisieren.”
“مدرسه یک کمیته تعیین کرده است تا رویداد را سازماندهی کند.”
استفاده از سرمایه
“Der Investor setzt sein Kapital klug ein, um Gewinne zu maximieren.”
“سرمایهگذار از سرمایهاش به طور هوشمندانه استفاده میکند تا سود را به حداکثر برساند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “einsetzen” برای توصیف استفاده کردن، به کار بردن، تعیین کردن یا گماشتن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
löschen
کردن delete
فعل “löschen” به زبان آلمانی به معنای “خاموش کردن”، “حذف کردن” یا “پاک کردن” است. این فعل در زمینههای مختلف معانی متفاوتی دارد.
خاموش کردن آتش
“Die Feuerwehr hat das Feuer schnell gelöscht.”
“آتشنشانی آتش را به سرعت خاموش کرد.”
حذف کردن یک فایل
“Er hat versehentlich wichtige Dateien von seinem Computer gelöscht.”
“او به اشتباه فایلهای مهم را از کامپیوترش حذف کرد.”
استفاده با ضمایر
خاموش کردن توسط من
“Ich habe die Kerzen nach dem Abendessen gelöscht.”
“من شمعها را بعد از شام خاموش کردم.”
حذف کردن توسط او (مونث)
“Sie hat alte Nachrichten aus ihrem Posteingang gelöscht.”
“او پیامهای قدیمی را از صندوق ورودیاش حذف کرد.”
پاک کردن توسط آنها
“Sie haben alle Spuren von ihrem Besuch gelöscht.”
“آنها تمام آثار بازدید خود را پاک کردند.”
مثالهای بیشتر:
پاک کردن تخته
“Der Lehrer hat die Tafel nach der Stunde gelöscht.”
“معلم تخته را بعد از کلاس پاک کرد.”
حذف کردن حساب کاربری
“Er hat sein Konto auf der Social-Media-Plattform gelöscht.”
“او حساب کاربری خود را در شبکه اجتماعی حذف کرد.”
خاموش کردن چراغها
“Bitte löschen Sie das Licht, wenn Sie den Raum verlassen.”
“لطفاً هنگام ترک اتاق چراغها را خاموش کنید.”
پاک کردن اشتباهات
“Sie hat die Fehler im Dokument gelöscht.”
“او اشتباهات موجود در سند را پاک کرد.”
خاموش کردن موتور
“Er hat den Motor des Autos gelöscht.”
“او موتور ماشین را خاموش کرد.”
حذف کردن دادهها
“Der Administrator hat alle veralteten Daten aus der Datenbank gelöscht.”
“مدیر تمام دادههای قدیمی را از پایگاه داده حذف کرد.”
پاک کردن تخته سفید
“Die Schüler haben die Tafel nach dem Unterricht gelöscht.”
“دانشآموزان تخته سفید را بعد از کلاس پاک کردند.”
خاموش کردن رایانه
“Er hat den Computer nach der Arbeit gelöscht.”
“او کامپیوتر را بعد از کار خاموش کرد.”
حذف کردن یادداشتها
“Sie hat die alten Notizen aus ihrem Notizbuch gelöscht.”
“او یادداشتهای قدیمی را از دفترچهاش حذف کرد.”
پاک کردن حافظه دستگاه
“Er hat den Cache seines Browsers gelöscht.”
“او حافظه پنهان مرورگرش را پاک کرد.”
خاموش کردن دستگاههای الکترونیکی
“Bitte löschen Sie alle Geräte, bevor Sie gehen.”
“لطفاً قبل از رفتن تمام دستگاهها را خاموش کنید.”
حذف کردن نظرات ناپسند
“Der Moderator hat die beleidigenden Kommentare gelöscht.”
“مدیر نظرات توهینآمیز را حذف کرد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “löschen” برای توصیف خاموش کردن، حذف کردن یا پاک کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
nachwachsen
دوباره رشد کردن
فعل “nachwachsen” به زبان آلمانی به معنای “دوباره رشد کردن” یا “از نو روییدن” است. این فعل برای توصیف فرآیندی استفاده میشود که در آن چیزی که قطع یا از بین رفته بود، دوباره رشد میکند یا جایگزین میشود.
دوباره رشد کردن مو
“Nach dem Haarschnitt wachsen die Haare schnell nach.”
“بعد از کوتاه کردن مو، موها به سرعت دوباره رشد میکنند.”
از نو روییدن گیاهان
“Nach dem Winter wachsen die Blumen im Frühling wieder nach.”
“بعد از زمستان، گلها در بهار دوباره میرویند.”
استفاده با ضمایر
دوباره رشد کردن توسط من
“Meine Nägel wachsen sehr schnell nach.”
“ناخنهای من خیلی سریع دوباره رشد میکنند.”
دوباره رشد کردن توسط او (مونث)
“Ihre Haare wachsen nach der Chemotherapie wieder nach.”
“موهای او بعد از شیمیدرمانی دوباره رشد میکنند.”
دوباره رشد کردن توسط آنها
“Die Bäume im Wald wachsen nach dem Brand langsam nach.”
“درختان در جنگل بعد از آتشسوزی به آرامی دوباره میرویند.”
مثالهای بیشتر:
دوباره رشد کردن پوست
“Die Haut wächst nach einer Verletzung normalerweise schnell nach.”
“پوست بعد از یک زخم معمولاً سریع دوباره رشد میکند.”
از نو روییدن علفها
“Nach dem Mähen wachsen die Gräser im Garten wieder nach.”
“بعد از چمنزنی، علفها در باغ دوباره میرویند.”
دوباره رشد کردن شاخهها
“Nach dem Beschneiden wachsen die Äste des Baumes wieder nach.”
“بعد از هرس کردن، شاخههای درخت دوباره رشد میکنند.”
از نو روییدن گیاهان در باغ
“Nach dem Winter wachsen die Pflanzen im Garten wieder nach.”
“بعد از زمستان، گیاهان در باغ دوباره میرویند.”
دوباره رشد کردن ریش
“Nach dem Rasieren wächst der Bart in wenigen Tagen nach.”
“بعد از اصلاح، ریش در چند روز دوباره رشد میکند.”
از نو روییدن جنگلها
“Nach der Rodung wächst der Wald nur langsam nach.”
“بعد از قطع درختان، جنگل فقط به آرامی دوباره میروید.”
دوباره رشد کردن پرها
“Die Federn des Vogels wachsen nach der Mauser wieder nach.”
“پرهای پرنده بعد از پرریزی دوباره رشد میکنند.”
از نو روییدن سبزیها
“Nach der Ernte wachsen einige Gemüsesorten wieder nach.”
“بعد از برداشت، برخی از انواع سبزیها دوباره میرویند.”
دوباره رشد کردن شاخکهای خرچنگ
“Die Scheren des Krebses wachsen nach einer Verletzung wieder nach.”
“شاخکهای خرچنگ بعد از یک آسیب دوباره رشد میکنند.”
از نو روییدن گلها
“Die Blumen wachsen im Frühling nach dem Frost wieder nach.”
“گلها در بهار بعد از یخزدگی دوباره میرویند.”
دوباره رشد کردن دندانها
“Bei einigen Tieren wachsen die Zähne lebenslang nach.”
“در برخی از حیوانات، دندانها به طور مداوم در طول زندگی دوباره رشد میکنند.”
از نو روییدن برگها
“Die Blätter des Baumes wachsen nach dem Herbst wieder nach.”
“برگهای درخت بعد از پاییز دوباره میرویند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “nachwachsen” برای توصیف فرآیند دوباره رشد کردن یا از نو روییدن چیزهای مختلف استفاده کرد.
nachweisen vs. beweisen
ثابت کردن
هر دو فعل “nachweisen” و “beweisen” به معنای “اثبات کردن” در زبان آلمانی هستند، اما تفاوتهای ظریفی در کاربرد آنها وجود دارد.
nachweisen
“Nachweisen” به معنای “اثبات کردن” یا “ارائه مدرک” است. این فعل بیشتر در زمینههایی استفاده میشود که نیاز به ارائه مدرک یا سند معتبر برای اثبات یک ادعا وجود دارد.
beweisen
“Beweisen” به معنای “اثبات کردن” به طور کلیتر است و بیشتر در زمینههای علمی، ریاضیاتی، یا حقوقی استفاده میشود. این فعل برای اثبات یک حقیقت یا نظریه به کار میرود.
nachweisen
مثالها:
اثبات کردن توانایی
“Er konnte seine Sprachkenntnisse durch ein Zertifikat nachweisen.”
“او توانست مهارتهای زبانی خود را با یک گواهی اثبات کند.”
ارائه مدرک تحصیلی
“Sie musste ihren Abschluss an der Universität nachweisen.”
“او باید مدرک تحصیلی خود از دانشگاه را ارائه میداد.”
اثبات کردن هویت
“Der Bewerber musste seine Identität mit einem Ausweis nachweisen.”
“متقاضی باید هویت خود را با یک کارت شناسایی اثبات میکرد.”
اثبات کردن حضور
“Er konnte seine Anwesenheit durch eine Unterschrift nachweisen.”
“او توانست حضور خود را با یک امضا اثبات کند.”
beweisen
مثالها:
اثبات کردن یک نظریه علمی
“Die Forscher konnten ihre Hypothese durch Experimente beweisen.”
“پژوهشگران توانستند فرضیه خود را با آزمایشها اثبات کنند.”
اثبات کردن بیگناهی
“Der Anwalt konnte die Unschuld seines Mandanten beweisen.”
“وکیل توانست بیگناهی موکل خود را اثبات کند.”
اثبات کردن یک قضیه ریاضی
“Der Mathematiker hat den Satz mit einer logischen Argumentation bewiesen.”
“ریاضیدان قضیه را با یک استدلال منطقی اثبات کرد.”
اثبات کردن یک واقعیت
“Es lässt sich nicht beweisen, dass er dort gewesen ist.”
“نمیتوان اثبات کرد که او آنجا بوده است.”
تفاوتها:
“Nachweisen” بیشتر بر ارائه مدرک یا سند معتبر برای اثبات چیزی تاکید دارد.
“Beweisen” به طور کلیتر برای اثبات یک حقیقت یا نظریه به کار میرود و معمولاً در زمینههای علمی، حقوقی یا ریاضیاتی استفاده میشود.
استفاده در جملات:
nachweisen
“Er konnte seine Kenntnisse in Mathematik durch ein Zertifikat nachweisen.”
“او توانست دانش خود در ریاضیات را با یک گواهی اثبات کند.”
beweisen
“Die Wissenschaftler konnten durch Experimente beweisen, dass ihre Theorie korrekt ist.”
“دانشمندان توانستند از طریق آزمایشها اثبات کنند که نظریه آنها صحیح است.”
این تفاوتها و مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از افعال “nachweisen” و “beweisen” در زمینههای مختلف استفاده کرد.
retten
نجات دادن