6 Flashcards
(139 cards)
anstreben
هدفی را دنبال کردن
فعل “anstreben” به زبان آلمانی به معنای “در پی چیزی بودن” یا “به دنبال چیزی رفتن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی هدف یا آرزویی را دنبال میکند و برای رسیدن به آن تلاش میکند.
در پی موفقیت بودن
“Er strebt nach Erfolg.”
او در پی موفقیت است.
به دنبال کسب موقعیت بهتر
“Sie strebt eine höhere Position in der Firma an.”
او به دنبال کسب موقعیت بالاتری در شرکت است.
رسیدن به هدف مشخص
“Wir streben das Ziel an, bis Ende des Jahres fertig zu werden.”
ما هدف داریم که تا پایان سال کار را تمام کنیم.
مثالهای بیشتر برای “anstreben”:
دستیابی به پیشرفت شغلی
“Viele junge Menschen streben eine Karriere in der Technologiebranche an.”
بسیاری از جوانان به دنبال پیشرفت شغلی در صنعت فناوری هستند.
در پی بهبود شرایط
“Die Regierung strebt an, die Lebensbedingungen der Bürger zu verbessern.”
دولت در پی بهبود شرایط زندگی شهروندان است.
تلاش برای کسب دانش بیشتر
“Er strebt an, mehr über Quantenphysik zu lernen.”
او در تلاش است تا بیشتر درباره فیزیک کوانتوم بیاموزد.
هدفگذاری بلندمدت
“Wir streben langfristige Lösungen für das Umweltproblem an.”
ما به دنبال راهحلهای بلندمدت برای مشکل محیط زیست هستیم.
ساختار جمله:
etwas anstreben
“Er strebt eine bessere Ausbildung an.”
او به دنبال تحصیلات بهتر است.
nach etwas anstreben
“Sie strebt nach persönlicher Erfüllung.”
او در پی رضایت شخصی است.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” و “sie”:
ich strebe an
“Ich strebe an, ein erfolgreicher Designer zu werden.”
من در تلاش هستم تا یک طراح موفق شوم.
sie strebt (سوم شخص مفرد)
“Sie strebt eine akademische Laufbahn an.”
او به دنبال یک مسیر تحصیلی است.
sie streben (سوم شخص جمع)
“Sie streben nach einer friedlichen Lösung des Konflikts.”
آنها به دنبال یک راهحل صلحآمیز برای حل اختلاف هستند.
این مثالها و توضیحات نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “anstreben” برای توصیف در پی چیزی بودن یا به دنبال چیزی رفتن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
طلبیدن
beraten
فعل “beraten” به زبان آلمانی به معنای “مشاوره دادن” یا “راهنمایی کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی به دیگری اطلاعات یا راهنماییهایی برای حل یک مشکل یا تصمیمگیری ارائه میدهد.
مشاوره دادن به مشتری
“Der Verkäufer berät den Kunden über die besten Produkte.”
فروشنده به مشتری درباره بهترین محصولات مشاوره میدهد.
راهنمایی کردن در انتخاب شغل
“Der Berufsberater berät die Schüler bei der Berufswahl.”
مشاور شغلی به دانشآموزان در انتخاب شغل مشاوره میدهد.
ارائه راهنمایی پزشکی
“Der Arzt berät den Patienten über die Behandlungsmöglichkeiten.”
پزشک به بیمار درباره گزینههای درمانی مشاوره میدهد.
مثالهای بیشتر برای “beraten”:
مشاوره مالی
“Der Finanzberater berät die Familie bei der Investitionsplanung.”
مشاور مالی به خانواده در برنامهریزی سرمایهگذاری مشاوره میدهد.
مشاوره حقوقی
“Der Anwalt berät seine Mandanten in rechtlichen Angelegenheiten.”
وکیل به موکلانش در امور حقوقی مشاوره میدهد.
راهنمایی در خرید
“Der Techniker berät uns beim Kauf eines neuen Computers.”
تکنسین در خرید یک کامپیوتر جدید به ما مشاوره میدهد.
مشاوره در زمینه سفر
“Das Reisebüro berät die Kunden bei der Urlaubsplanung.”
آژانس مسافرتی به مشتریان در برنامهریزی تعطیلات مشاوره میدهد.
ساختار جمله:
jemanden beraten
“Er berät seine Freunde in persönlichen Angelegenheiten.”
او به دوستانش در مسائل شخصی مشاوره میدهد.
über etwas beraten
“Die Experten beraten über die nächsten Schritte.”
کارشناسان درباره گامهای بعدی مشاوره میدهند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” و “sie”:
ich berate
“Ich berate meine Kollegen bei technischen Fragen.”
من به همکارانم در مسائل فنی مشاوره میدهم.
sie berät (سوم شخص مفرد)
“Sie berät die Kunden bei der Auswahl der richtigen Versicherung.”
او به مشتریان در انتخاب بیمه مناسب مشاوره میدهد.
sie beraten (سوم شخص جمع)
“Sie beraten die Schüler bei der Studienwahl.”
آنها به دانشآموزان در انتخاب رشته تحصیلی مشاوره میدهند.
این مثالها و توضیحات نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “beraten” برای توصیف مشاوره دادن یا راهنمایی کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
مشورت کردن
(sich) einsetzen für + Akk.
فعل “sich einsetzen für” به زبان آلمانی به معنای “تعهد کردن” یا “پشتیبانی کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی برای حمایت از یک شخص، هدف، یا موضوع خاصی تلاش و فعالیت میکند.
پشتیبانی از حقوق بشر
“Er setzt sich für die Menschenrechte ein.”
او برای حقوق بشر تلاش میکند.
تعهد به محیط زیست
“Sie setzt sich für den Umweltschutz ein.”
او برای حفاظت از محیط زیست تلاش میکند.
دفاع از حقوق حیوانات
“Viele Menschen setzen sich für den Tierschutz ein.”
بسیاری از مردم برای حقوق حیوانات تلاش میکنند.
مثالهای بیشتر برای “sich einsetzen für”:
تلاش برای عدالت اجتماعی
“Er setzt sich für soziale Gerechtigkeit ein.”
او برای عدالت اجتماعی تلاش میکند.
پشتیبانی از بیماران
“Die Organisation setzt sich für die Rechte der Patienten ein.”
این سازمان از حقوق بیماران پشتیبانی میکند.
تعهد به آموزش بهتر
“Die Lehrer setzen sich für eine bessere Bildung ein.”
معلمان برای آموزش بهتر تلاش میکنند.
حمایت از اقلیتها
“Viele Aktivisten setzen sich für die Rechte von Minderheiten ein.”
بسیاری از فعالان برای حقوق اقلیتها تلاش میکنند.
ساختار جمله:
sich einsetzen für etwas/jemanden
“Er setzt sich für den Schutz der Wälder ein.”
او برای حفاظت از جنگلها تلاش میکند.
für etwas/jemanden einsetzen
“Sie setzt sich für ihre Kollegin ein.”
او از همکارش پشتیبانی میکند.
مثالهای بیشتر با ضمایر “ich” و “sie”:
ich setze mich ein
“Ich setze mich für die Gleichberechtigung aller Menschen ein.”
من برای برابری همه انسانها تلاش میکنم.
sie setzt sich ein (سوم شخص مفرد)
“Sie setzt sich für die Rechte der Frauen ein.”
او برای حقوق زنان تلاش میکند.
sie setzen sich ein (سوم شخص جمع)
“Sie setzen sich für bessere Arbeitsbedingungen ein.”
آنها برای شرایط کاری بهتر تلاش میکنند.
این مثالها و توضیحات نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “sich einsetzen für” برای توصیف تعهد و تلاش برای حمایت از افراد یا اهداف مختلف استفاده کرد.
از چیزی از خود مایه گذاشتن
vorher, nachher
nachher
بعد از کلاس
“Wir treffen uns nachher im Café.”
“ما بعد از کلاس در کافه همدیگر را میبینیم.”
بعد از ورزش
“Nach dem Training solltest du nachher viel Wasser trinken.”
“باید بعد از ورزش آب زیادی بنوشی.”
بعد از کار
“Nach der Arbeit gehe ich nachher ins Fitnessstudio.”
“بعد از کار به باشگاه میروم.”
بعد از شام
“Nach dem Abendessen sehen wir uns nachher einen Film an.”
“بعد از شام یک فیلم تماشا میکنیم.”
بعد از جلسه
“Nach dem Meeting besprechen wir nachher die nächsten Schritte.”
“بعد از جلسه گامهای بعدی را بررسی میکنیم.”
مثالهای بیشتر برای “nachher”:
بعد از مطالعه
“Nach dem Lernen mache ich nachher eine Pause.”
“بعد از مطالعه یک استراحت میکنم.”
بعد از امتحان
“Nach der Prüfung entspannen wir uns nachher.”
“بعد از امتحان استراحت میکنیم.”
بعد از خرید
“Nach dem Einkaufen packen wir nachher die Sachen aus.”
“بعد از خرید وسایل را باز میکنیم.”
ترکیب دو قید در یک جمله:
قبل و بعد از جلسه
“Vor dem Meeting haben wir eine kurze Besprechung und nachher gehen wir Mittagessen.”
“قبل از جلسه یک ملاقات کوتاه داریم و بعد از آن ناهار میخوریم.”
vorher
“Vorher” به معنای “قبل از آن” است و زمانی استفاده میشود که میخواهیم درباره یک اتفاق یا عمل که قبل از دیگری رخ داده است صحبت کنیم.
قبل از رفتن به مدرسه
“Ich habe vorher gefrühstückt.”
قبل از رفتن به مدرسه صبحانه خوردم.
قبل از ملاقات
“Wir sollten uns vorher informieren.”
ما باید قبل از ملاقات اطلاعات کسب کنیم.
قبل از سفر
“Packen Sie Ihre Koffer vorher.”
چمدانهای خود را قبل از سفر ببندید.
nachher
“Nachher” به معنای “بعد از آن” است و زمانی استفاده میشود که میخواهیم درباره یک اتفاق یا عمل که بعد از دیگری رخ داده است صحبت کنیم.
بعد از کار
“Ich gehe nachher ins Fitnessstudio.”
بعد از کار به باشگاه میروم.
بعد از شام
“Wir sehen uns nachher einen Film an.”
بعد از شام یک فیلم تماشا میکنیم.
بعد از جلسه
“Nachher besprechen wir die nächsten Schritte.”
بعد از جلسه گامهای بعدی را بررسی میکنیم.
مثالهای بیشتر:
vorher
قبل از شروع کار
“Lesen Sie die Anleitung vorher sorgfältig.”
راهنما را قبل از شروع کار با دقت بخوانید.
قبل از امتحان
“Ich habe mich vorher gut vorbereitet.”
من قبل از امتحان خوب آماده شده بودم.
erreichen
دست پیدا کردن
دسترسی پیدا کردن
etwas raten + Dat.
فعل “raten” به زبان آلمانی به معنای “پیشنهاد دادن” یا “توصیه کردن” است. زمانی استفاده میشود که کسی به دیگری توصیه یا پیشنهاد میدهد که چه کاری انجام دهد.
ساختار جمله
etwas raten + Dativ
یعنی: به کسی چیزی پیشنهاد دادن
مثالها:
توصیه به دوست
“Ich rate dir, mehr Wasser zu trinken.”
“به تو پیشنهاد میکنم بیشتر آب بنوشی.”
پیشنهاد به همکار
“Der Chef rät ihm, den Bericht gründlich zu überprüfen.”
“رئیس به او پیشنهاد میدهد که گزارش را دقیقاً بررسی کند.”
توصیه به مشتری
“Der Verkäufer rät dem Kunden, dieses Modell zu kaufen.”
“فروشنده به مشتری پیشنهاد میدهد که این مدل را بخرد.”
مشاوره به بیمار
“Der Arzt rät der Patientin, sich mehr auszuruhen.”
“پزشک به بیمار پیشنهاد میکند که بیشتر استراحت کند.”
راهنمایی به دانشآموز
“Der Lehrer rät den Schülern, regelmäßig zu lernen.”
“معلم به دانشآموزان پیشنهاد میکند که بهطور منظم درس بخوانند.”
مشورت به دوستان
“Ich rate euch, frühzeitig Tickets zu buchen.”
“به شما پیشنهاد میکنم که زودتر بلیتها را رزرو کنید.”
توصیه به خانواده
“Die Eltern raten ihren Kindern, vorsichtig zu sein.”
“والدین به فرزندانشان پیشنهاد میکنند که محتاط باشند.”
استفاده با ضمایر
من پیشنهاد میدهم
“Ich rate dir, Geduld zu haben.”
“به تو پیشنهاد میکنم صبور باشی.”
او (مونث) پیشنهاد میدهد
“Sie rät ihrer Freundin, den Job anzunehmen.”
“او به دوستش پیشنهاد میدهد که شغل را قبول کند.”
آنها پیشنهاد میدهند
“Sie raten uns, pünktlich zu sein.”
“آنها به ما پیشنهاد میدهند که وقتشناس باشیم.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “raten” به همراه داتیو برای توصیف پیشنهاد دادن یا توصیه کردن به کسی استفاده کرد.
نصیحت کردن
fordern
فعل “fordern”
به زبان آلمانی به معنای “درخواست کردن” یا “مطالبه کردن” است.
این فعل زمانی استفاده میشود که کسی چیزی را به صورت جدی یا رسمی طلب میکند.
درخواست کردن
“Er fordert seine Rechte ein.”
“او حقوق خود را طلب میکند.”
درخواست از دولت
“Die Bürger fordern mehr Transparenz von der Regierung.”
“شهروندان از دولت شفافیت بیشتری طلب میکنند.”
درخواست از شرکت
“Die Gewerkschaft fordert höhere Löhne.”
“اتحادیه کارگری خواستار دستمزدهای بالاتر است.”
درخواست از دانشآموزان
“Der Lehrer fordert die Schüler auf, leise zu sein.”
“معلم از دانشآموزان میخواهد که ساکت باشند.”
درخواست از همکاران
“Sie fordert ihre Kollegen zur Zusammenarbeit auf.”
“او از همکارانش میخواهد که همکاری کنند.”
درخواست در محیط کار
“Der Chef fordert mehr Engagement von seinen Mitarbeitern.”
“رئیس از کارکنانش تعهد بیشتری طلب میکند.”
درخواست از دولت برای اقدامات فوری
“Die Demonstranten fordern sofortige Maßnahmen gegen den Klimawandel.”
“معترضان خواستار اقدامات فوری علیه تغییرات آب و هوایی هستند.”
درخواست برای عدالت
“Die Opfer fordern Gerechtigkeit.”
“قربانیان عدالت میطلبند.”
استفاده با ضمایر
من درخواست میکنم
“Ich fordere eine Erklärung.”
“من یک توضیح میخواهم.”
او (مونث) درخواست میکند
“Sie fordert Respekt.”
“او احترام میطلبد.”
آنها درخواست میکنند
“Sie fordern eine bessere Behandlung.”
“آنها خواستار رفتار بهتری هستند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “fordern” برای توصیف درخواست یا مطالبه چیزی در زمینههای مختلف استفاده کرد.
خواستن
leisten
فعل “leisten” به زبان آلمانی به معنای “انجام دادن” یا “ارائه کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی کار یا خدماتی را انجام میدهد یا چیزی را به دست میآورد.
انجام دادن وظایف
“Er leistet hervorragende Arbeit.”
“او کار فوقالعادهای انجام میدهد.”
ارائه کمک
“Die Feuerwehr leistet schnelle Hilfe.”
“آتشنشانی کمک سریع ارائه میدهد.”
به دست آوردن توانایی مالی
“Er kann sich jetzt ein neues Auto leisten.”
“او اکنون میتواند یک ماشین جدید بخرد.”
انجام وظیفه
“Sie leistet ihren Beitrag zur Gemeinschaft.”
“او سهم خود را به جامعه ارائه میدهد.”
ارائه خدمات
“Das Krankenhaus leistet medizinische Versorgung.”
“بیمارستان خدمات پزشکی ارائه میدهد.”
ارائه مشاوره
“Der Anwalt leistet juristische Beratung.”
“وکیل مشاوره حقوقی ارائه میدهد.”
کمک در مواقع اضطراری
“Das Rote Kreuz leistet Unterstützung in Krisensituationen.”
“صلیب سرخ در مواقع بحرانی کمک ارائه میدهد.”
ارائه آموزش
“Die Schule leistet eine gute Ausbildung.”
“مدرسه آموزش خوبی ارائه میدهد.”
استفاده با ضمایر
من انجام میدهم
“Ich leiste meinen Beitrag zur Umweltschutz.”
“من سهم خود را به حفاظت از محیط زیست ارائه میدهم.”
او (مونث) انجام میدهد
“Sie leistet großartige Arbeit.”
“او کار فوقالعادهای انجام میدهد.”
آنها انجام میدهند
“Sie leisten wertvolle Hilfe.”
“آنها کمک ارزشمندی ارائه میدهند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “leisten” برای توصیف انجام دادن یا ارائه کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
بدست آوردن
schaffen
فعل “schaffen”
به زبان آلمانی به معنای “ایجاد کردن”، “به انجام رساندن” یا “موفق شدن” است.
این فعل زمانی استفاده میشود که کسی کاری را به انجام میرساند یا چیزی را ایجاد میکند.
موفق شدن در امتحان
“Er hat die Prüfung geschafft.”
“او امتحان را با موفقیت گذراند.”
ایجاد یک اثر هنری
“Der Künstler schafft ein neues Gemälde.”
“هنرمند یک نقاشی جدید خلق میکند.”
به انجام رساندن پروژه
“Wir haben das Projekt rechtzeitig geschafft.”
“ما پروژه را به موقع به پایان رساندیم.”
پیدا کردن شغل جدید
“Sie hat es geschafft, einen neuen Job zu finden.”
“او موفق شد یک شغل جدید پیدا کند.”
ایجاد تغییرات مثبت
“Die Regierung schafft Reformen für eine bessere Zukunft.”
“دولت اصلاحاتی برای آینده بهتر ایجاد میکند.”
موفق شدن در چالشها
“Er schafft es immer, die schwierigsten Aufgaben zu lösen.”
“او همیشه موفق میشود سختترین وظایف را حل کند.”
به دست آوردن یک هدف
“Sie hat ihr Ziel geschafft.”
“او به هدفش رسید.”
انجام دادن کار روزانه
“Ich habe es heute geschafft, alle meine Aufgaben zu erledigen.”
“امروز موفق شدم همه کارهایم را انجام دهم.”
استفاده با ضمایر
من انجام میدهم
“Ich schaffe das!”
“من این کار را انجام میدهم!”
او (مونث) انجام میدهد
“Sie schafft das Unmögliche.”
“او غیرممکن را ممکن میسازد.”
آنها انجام میدهند
“Sie schaffen es gemeinsam.”
“آنها این کار را با هم انجام میدهند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “schaffen” برای توصیف ایجاد کردن، به انجام رساندن یا موفق شدن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
sich beschäftigen mit + Dat.
فعل “sich beschäftigen mit”
به زبان آلمانی به معنای “مشغول بودن با” یا “درگیر شدن با” است.
این فعل زمانی استفاده میشود که کسی زمانی را صرف انجام کاری یا تفکری درباره موضوعی میکند.
مشغول بودن با یک پروژه
“Er beschäftigt sich mit einem neuen Projekt.”
“او با یک پروژه جدید مشغول است.”
درگیر بودن با یک کتاب
“Sie beschäftigt sich gerade mit einem spannenden Buch.”
“او در حال حاضر با یک کتاب هیجانانگیز مشغول است.”
کار کردن روی یک تحقیق
“Wir beschäftigen uns mit der Forschung über Klimawandel.”
“ما با تحقیق درباره تغییرات آب و هوایی مشغول هستیم.”
وقت گذرانی با یک سرگرمی
“Er beschäftigt sich in seiner Freizeit gerne mit Malen.”
“او در وقت آزادش با نقاشی مشغول است.”
پرداختن به مسائل فلسفی
“Die Philosophen beschäftigen sich mit den großen Fragen des Lebens.”
“فیلسوفان با مسائل بزرگ زندگی مشغول هستند.”
یادگیری زبان جدید
“Ich beschäftige mich zurzeit mit dem Erlernen der deutschen Sprache.”
“من در حال حاضر با یادگیری زبان آلمانی مشغول هستم.”
تحقیق درباره تاریخ
“Er beschäftigt sich intensiv mit der Geschichte des Zweiten Weltkriegs.”
“او به طور جدی با تاریخ جنگ جهانی دوم مشغول است.”
آماده شدن برای امتحان
“Sie beschäftigt sich täglich mit der Vorbereitung auf die Prüfung.”
“او روزانه با آمادگی برای امتحان مشغول است.”
استفاده با ضمایر
من مشغول هستم
“Ich beschäftige mich mit einem neuen Hobby.”
“من با یک سرگرمی جدید مشغول هستم.”
او (مونث) مشغول است
“Sie beschäftigt sich mit ihrer Abschlussarbeit.”
“او با پایاننامهاش مشغول است.”
آنها مشغول هستند
“Sie beschäftigen sich mit den Vorbereitungen für die Konferenz.”
“آنها با آمادگی برای کنفرانس مشغول هستند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “sich beschäftigen mit” برای توصیف مشغول بودن یا درگیر شدن با موضوعات مختلف استفاده کرد.
sich bewerben um + Akk /
sich bewerben bei+Dat.
فعل “sich bewerben” به زبان آلمانی به معنای “درخواست دادن” یا “تقاضا کردن” است. این فعل معمولاً برای موقعیتهای شغلی، پذیرش تحصیلی، یا موارد مشابه استفاده میشود. دو ساختار رایج برای این فعل عبارتند از “sich bewerben um” و “sich bewerben bei”.
sich bewerben um + Akk.
به معنای درخواست دادن برای یک موقعیت یا چیز مشخص
درخواست شغل
“Er bewirbt sich um eine Stelle als Ingenieur.”
“او برای یک شغل به عنوان مهندس درخواست میدهد.”
درخواست پذیرش دانشگاه
“Sie bewirbt sich um einen Studienplatz an der Universität.”
“او برای یک جایگاه تحصیلی در دانشگاه درخواست میدهد.”
درخواست بورسیه
“Ich bewerbe mich um ein Stipendium.”
“من برای یک بورسیه درخواست میدهم.”
درخواست عضویت
“Wir bewerben uns um die Mitgliedschaft im Club.”
“ما برای عضویت در باشگاه درخواست میدهیم.”
استفاده با ضمایر
من درخواست میدهم
“Ich bewerbe mich um die Stelle.”
“من برای شغل درخواست میدهم.”
او (مونث) درخواست میدهد
“Sie bewirbt sich um die Position.”
“او برای آن موقعیت درخواست میدهد.”
آنها درخواست میدهند
“Sie bewerben sich um den Job.”
“آنها برای شغل درخواست میدهند.”
sich bewerben bei + Dat.
به معنای درخواست دادن به یک شرکت یا سازمان خاص
درخواست در یک شرکت
“Er bewirbt sich bei einer großen Firma.”
“او به یک شرکت بزرگ درخواست میدهد.”
درخواست در یک دانشگاه
“Sie bewirbt sich bei der Universität Heidelberg.”
“او به دانشگاه هایدلبرگ درخواست میدهد.”
درخواست در یک سازمان غیرانتفاعی
“Ich bewerbe mich bei einer NGO.”
“من به یک سازمان غیرانتفاعی درخواست میدهم.”
درخواست در یک نهاد دولتی
“Wir bewerben uns bei der Stadtverwaltung.”
“ما به اداره شهرداری درخواست میدهیم.”
استفاده با ضمایر
من درخواست میدهم
“Ich bewerbe mich bei der Firma.”
“من به شرکت درخواست میدهم.”
او (مونث) درخواست میدهد
“Sie bewirbt sich bei der Organisation.”
“او به سازمان درخواست میدهد.”
آنها درخواست میدهند
“Sie bewerben sich bei der Behörde.”
“آنها به نهاد دولتی درخواست میدهند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “sich bewerben” به همراه “um” و “bei” برای توصیف درخواست دادن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
sich erkundigen bei/nach + Dat.
فعل “sich erkundigen”
به زبان آلمانی به معنای “پرسوجو کردن” یا “اطلاع گرفتن” است.
این فعل زمانی استفاده میشود که کسی از شخصی یا درباره موضوعی اطلاعاتی کسب میکند.
sich erkundigen bei + Dat.
به معنای پرسوجو کردن از کسی
پرسوجو کردن از مسئول
“Er erkundigt sich bei dem Lehrer.”
“او از معلم پرسوجو میکند.”
پرسوجو کردن از همکار
“Sie erkundigt sich bei ihrer Kollegin.”
“او از همکارش پرسوجو میکند.”
پرسوجو کردن از اطلاعات
“Ich erkundige mich bei der Auskunft.”
“من از اطلاعات پرسوجو میکنم.”
پرسوجو کردن از بخش پذیرش
“Wir erkundigen uns bei der Rezeption.”
“ما از بخش پذیرش پرسوجو میکنیم.”
استفاده با ضمایر
من پرسوجو میکنم
“Ich erkundige mich bei dem Sekretär.”
“من از منشی پرسوجو میکنم.”
او (مونث) پرسوجو میکند
“Sie erkundigt sich bei dem Arzt.”
“او از پزشک پرسوجو میکند.”
آنها پرسوجو میکنند
“Sie erkundigen sich bei den Nachbarn.”
“آنها از همسایگان پرسوجو میکنند.”
sich erkundigen nach + Dat.
به معنای پرسوجو کردن درباره چیزی
پرسوجو کردن درباره زمان حرکت قطار
“Er erkundigt sich nach den Abfahrtszeiten der Züge.”
“او درباره زمان حرکت قطارها پرسوجو میکند.”
پرسوجو کردن درباره وضعیت سلامتی
“Sie erkundigt sich nach dem Gesundheitszustand ihrer Freundin.”
“او درباره وضعیت سلامتی دوستش پرسوجو میکند.”
پرسوجو کردن درباره قیمتها
“Ich erkundige mich nach den Preisen.”
“من درباره قیمتها پرسوجو میکنم.”
پرسوجو کردن درباره شرایط آب و هوا
“Wir erkundigen uns nach dem Wetter.”
“ما درباره وضعیت آب و هوا پرسوجو میکنیم.”
sich akk [bei jdm] [nach jdm/etw] erkundigen
sich vorstellen
معرفی کردن
فعل “sich vorstellen” به زبان آلمانی میتواند دو معنی متفاوت داشته باشد: “تصور کردن” و “معرفی کردن”. بسته به اینکه با چه پیشوند یا عبارتی استفاده شود، معنی متفاوتی خواهد داشت.
sich (etwas) vorstellen
به معنای “تصور کردن” یا “خیال کردن”
تصور کردن یک وضعیت
“Ich kann mir vorstellen, dass das schwer ist.”
“میتوانم تصور کنم که این سخت است.”
خیال کردن یک آینده بهتر
“Sie stellt sich eine bessere Zukunft vor.”
“او آیندهای بهتر را تصور میکند.”
تجسم یک صحنه
“Er stellt sich vor, am Strand zu sein.”
“او تصور میکند که در ساحل است.”
تصور کردن یک پروژه موفق
“Wir stellen uns vor, dass unser Projekt erfolgreich sein wird.”
“ما تصور میکنیم که پروژهمان موفق خواهد بود.”
استفاده با ضمایر
من تصور میکنم
“Ich stelle mir vor, in einem großen Haus zu wohnen.”
“من تصور میکنم که در یک خانه بزرگ زندگی میکنم.”
او (مونث) تصور میکند
“Sie stellt sich vor, eine berühmte Sängerin zu sein.”
“او تصور میکند که یک خواننده معروف است.”
آنها تصور میکنند
“Sie stellen sich vor, im Ausland zu leben.”
“آنها تصور میکنند که در خارج از کشور زندگی میکنند.”
sich vorstellen
به معنای “معرفی کردن”
معرفی کردن خود در مصاحبه
“Er stellt sich beim Vorstellungsgespräch vor.”
“او در مصاحبه شغلی خود را معرفی میکند.”
معرفی کردن خود در کلاس
“Sie stellt sich der neuen Klasse vor.”
“او خود را به کلاس جدید معرفی میکند.”
معرفی کردن خود در یک مهمانی
“Ich stelle mich den Gästen vor.”
“من خود را به مهمانان معرفی میکنم.”
معرفی کردن خود در محل کار جدید
“Wir stellen uns den neuen Kollegen vor.”
“ما خود را به همکاران جدید معرفی میکنیم.”
استفاده با ضمایر
من معرفی میکنم
“Ich stelle mich vor.”
“من خود را معرفی میکنم.”
او (مونث) معرفی میکند
“Sie stellt sich vor.”
“او خود را معرفی میکند.”
آنها معرفی میکنند
“Sie stellen sich vor.”
“آنها خود را معرفی میکنند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “sich vorstellen” برای توصیف تصور کردن یا معرفی کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
تصور کردن
tätig sein , tätig
فعل “tätig sein” و صفت “tätig” در زبان آلمانی به معنای “فعال بودن” یا “مشغول بودن” است. اینها زمانی استفاده میشوند که بخواهیم بگوییم کسی در یک حرفه یا زمینه خاصی فعالیت دارد.
tätig sein
به معنای “مشغول بودن” یا “فعال بودن”
فعال بودن به عنوان معلم
“Er ist als Lehrer tätig.”
“او به عنوان معلم مشغول به کار است.”
فعال بودن در صنعت فناوری
“Sie ist in der Technologiebranche tätig.”
“او در صنعت فناوری مشغول به کار است.”
فعالیت در یک شرکت بزرگ
“Ich bin bei einer großen Firma tätig.”
“من در یک شرکت بزرگ مشغول به کار هستم.”
فعالیت در زمینه تحقیق
“Wir sind in der Forschung tätig.”
“ما در زمینه تحقیق مشغول به کار هستیم.”
استفاده با ضمایر
من مشغول هستم
“Ich bin im Vertrieb tätig.”
“من در فروش مشغول به کار هستم.”
او (مونث) مشغول است
“Sie ist im Gesundheitswesen tätig.”
“او در بخش بهداشت مشغول به کار است.”
آنها مشغول هستند
“Sie sind im Bauwesen tätig.”
“آنها در صنعت ساخت و ساز مشغول به کار هستند.”
tätig
به معنای “فعال” یا “مشغول”
یک پزشک فعال
“Er ist ein tätiger Arzt.”
“او یک پزشک فعال است.”
یک مهندس فعال
“Sie ist eine tätige Ingenieurin.”
“او یک مهندس فعال است.”
فعالیتهای حرفهای
“Seine tätige Mitarbeit hat das Projekt vorangebracht.”
“فعالیت حرفهای او پروژه را پیش برده است.”
مشارکت فعال در سازمان
“Die tätigen Mitglieder des Vereins treffen sich regelmäßig.”
“اعضای فعال انجمن به طور منظم ملاقات میکنند.”
استفاده با ضمایر
من فعال هستم
“Ich bin sehr tätig in meiner Gemeinde.”
“من در جامعه خود بسیار فعال هستم.”
او (مونث) فعال است
“Sie ist sehr tätig in ihrem Beruf.”
“او در حرفه خود بسیار فعال است.”
آنها فعال هستند
“Sie sind als Freiwillige tätig.”
“آنها به عنوان داوطلب فعال هستند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “tätig sein” و صفت “tätig” برای توصیف فعال بودن یا مشغول بودن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
unterstützen
حمایت و پشتیبانی کردن
فعل “unterstützen” به زبان آلمانی به معنای “حمایت کردن” یا “پشتیبانی کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی به دیگری کمک میکند یا از او حمایت میکند.
حمایت مالی
“Er unterstützt seine Familie finanziell.”
“او به خانوادهاش از نظر مالی کمک میکند.”
پشتیبانی از یک پروژه
“Sie unterstützen das Projekt mit Ressourcen.”
“آنها از پروژه با منابع حمایت میکنند.”
حمایت از یک دوست
“Ich unterstütze meinen Freund bei seinem Studium.”
“من از دوستم در تحصیلاتش حمایت میکنم.”
پشتیبانی در کار
“Der Chef unterstützt seine Mitarbeiter.”
“رئیس از کارکنانش حمایت میکند.”
کمک به یک سازمان خیریه
“Wir unterstützen eine gemeinnützige Organisation.”
“ما از یک سازمان خیریه حمایت میکنیم.”
استفاده با ضمایر
من حمایت میکنم
“Ich unterstütze dich in dieser schwierigen Zeit.”
“من در این زمان سخت از تو حمایت میکنم.”
او (مونث) حمایت میکند
“Sie unterstützt ihre Kollegin bei der Arbeit.”
“او از همکارش در کار حمایت میکند.”
آنها حمایت میکنند
“Sie unterstützen die Initiative für saubere Energie.”
“آنها از ابتکار برای انرژی پاک حمایت میکنند.”
مثالهای بیشتر:
حمایت از ورزشکاران
“Der Verein unterstützt junge Athleten.”
“باشگاه از ورزشکاران جوان حمایت میکند.”
پشتیبانی از هنرمندان
“Die Stiftung unterstützt lokale Künstler.”
“بنیاد از هنرمندان محلی حمایت میکند.”
حمایت از آموزش
“Die Regierung unterstützt Bildungsprogramme.”
“دولت از برنامههای آموزشی حمایت میکند.”
حمایت از حقوق بشر
“Die Organisation unterstützt die Menschenrechte weltweit.”
“سازمان از حقوق بشر در سراسر جهان حمایت میکند.”
کمک به توسعه جامعه
“Wir unterstützen Gemeinschaftsprojekte in unserer Stadt.”
“ما از پروژههای جامعه در شهرمان حمایت میکنیم.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “unterstützen” برای توصیف حمایت کردن یا پشتیبانی کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
verbinden mit + Dat.
فعل “verbinden” به زبان آلمانی به معنای “متصل کردن” یا “وصل کردن” است. زمانی که با حرف اضافه “mit” به همراه داتیو استفاده میشود، به معنای “اتصال با” یا “ارتباط با” است.
اتصال با اینترنت
“Er verbindet den Computer mit dem Internet.”
“او کامپیوتر را به اینترنت وصل میکند.”
ارتباط با یک دوست
“Sie hat sich wieder mit ihrem alten Freund verbunden.”
“او دوباره با دوست قدیمیاش ارتباط برقرار کرده است.”
اتصال گوشی به شارژر
“Ich verbinde mein Handy mit dem Ladegerät.”
“من گوشیام را به شارژر وصل میکنم.”
اتصال دو بخش
“Wir müssen diese beiden Teile mit einem Kabel verbinden.”
“ما باید این دو بخش را با یک کابل وصل کنیم.”
ارتباط در مکالمه تلفنی
“Der Sekretär verbindet den Anrufer mit dem Chef.”
“منشی تماسگیرنده را به رئیس وصل میکند.”
استفاده با ضمایر
من متصل میکنم
“Ich verbinde das Gerät mit dem Stromnetz.”
“من دستگاه را به شبکه برق وصل میکنم.”
او (مونث) متصل میکند
“Sie verbindet den Drucker mit dem Computer.”
“او پرینتر را به کامپیوتر وصل میکند.”
آنها متصل میکنند
“Sie verbinden die beiden Gebäude mit einer Brücke.”
“آنها دو ساختمان را با یک پل وصل میکنند.”
مثالهای بیشتر:
ارتباط دادن ایدهها
“Er verbindet seine Ideen mit den Vorschlägen des Teams.”
“او ایدههایش را با پیشنهادات تیم ارتباط میدهد.”
متصل کردن دستگاهها
“Wir verbinden die Lautsprecher mit dem Verstärker.”
“ما بلندگوها را به تقویتکننده وصل میکنیم.”
ایجاد ارتباط در یک شبکه
“Die IT-Abteilung verbindet alle Computer mit dem Server.”
“بخش IT تمام کامپیوترها را به سرور وصل میکند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “verbinden mit” برای توصیف اتصال یا ارتباط دادن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
با متصل کردن با
verhandeln
فعل “verhandeln” به زبان آلمانی به معنای “مذاکره کردن” یا “چانهزنی کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که دو یا چند طرف درباره شرایط یا موارد خاصی مذاکره میکنند تا به توافق برسند.
مذاکره درباره قیمت
“Sie verhandeln über den Preis des Autos.”
“آنها درباره قیمت ماشین مذاکره میکنند.”
مذاکره در مورد قرارداد
“Er verhandelt den neuen Arbeitsvertrag.”
“او درباره قرارداد کاری جدید مذاکره میکند.”
مذاکره برای صلح
“Die Länder verhandeln über ein Friedensabkommen.”
“کشورها درباره یک توافق صلح مذاکره میکنند.”
مذاکره در تجارت
“Wir verhandeln mit unseren Geschäftspartnern über die Lieferbedingungen.”
“ما با شرکای تجاری خود درباره شرایط تحویل مذاکره میکنیم.”
مذاکره درباره پروژه
“Das Team verhandelt die Einzelheiten des Projekts.”
“تیم درباره جزئیات پروژه مذاکره میکند.”
استفاده با ضمایر
من مذاکره میکنم
“Ich verhandle mit dem Verkäufer über den Preis.”
“من با فروشنده درباره قیمت مذاکره میکنم.”
او (مونث) مذاکره میکند
“Sie verhandelt mit ihrem Chef über eine Gehaltserhöhung.”
“او با رئیس خود درباره افزایش حقوق مذاکره میکند.”
آنها مذاکره میکنند
“Sie verhandeln über die Bedingungen des Vertrags.”
“آنها درباره شرایط قرارداد مذاکره میکنند.”
مثالهای بیشتر:
مذاکره برای افزایش دستمزد
“Die Gewerkschaften verhandeln über eine Lohnerhöhung.”
“اتحادیهها درباره افزایش دستمزد مذاکره میکنند.”
مذاکره برای خرید
“Wir verhandeln den Kauf des Hauses.”
“ما درباره خرید خانه مذاکره میکنیم.”
مذاکره در جلسه
“Die Parteien verhandeln in einer langen Sitzung.”
“طرفین در یک جلسه طولانی مذاکره میکنند.”
مذاکره در بازار
“Er verhandelt mit dem Händler auf dem Markt.”
“او در بازار با فروشنده مذاکره میکند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “verhandeln” برای توصیف مذاکره کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
verlangen
فعل “verlangen” به زبان آلمانی به معنای “خواستن”، “طلب کردن” یا “مطالبه کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی به صورت جدی یا رسمی چیزی را میخواهد یا میطلبد.
درخواست حقوق بالاتر
“Die Mitarbeiter verlangen eine Gehaltserhöhung.”
“کارکنان درخواست افزایش حقوق دارند.”
درخواست خدمات بهتر
“Die Kunden verlangen besseren Service.”
“مشتریان خدمات بهتری میخواهند.”
درخواست توضیح
“Er verlangt eine Erklärung für das Problem.”
“او یک توضیح برای مشکل میخواهد.”
درخواست بازگشت پول
“Sie verlangen ihr Geld zurück.”
“آنها پول خود را باز میخواهند.”
درخواست ملاقات
“Der Patient verlangt, den Arzt zu sehen.”
“بیمار درخواست ملاقات با پزشک را دارد.”
استفاده با ضمایر
من درخواست میکنم
“Ich verlange eine Antwort.”
“من یک پاسخ میخواهم.”
او (مونث) درخواست میکند
“Sie verlangt nach Gerechtigkeit.”
“او عدالت میطلبد.”
آنها درخواست میکنند
“Sie verlangen Entschädigung für den Schaden.”
“آنها جبران خسارت را میخواهند.”
مثالهای بیشتر:
درخواست اطلاعات بیشتر
“Die Behörde verlangt zusätzliche Informationen.”
“اداره اطلاعات بیشتری میخواهد.”
درخواست رعایت قوانین
“Der Lehrer verlangt, dass die Schüler die Regeln beachten.”
“معلم میخواهد که دانشآموزان قوانین را رعایت کنند.”
درخواست پایان کار
“Der Chef verlangt, dass das Projekt bis morgen fertig ist.”
“رئیس میخواهد که پروژه تا فردا تمام شود.”
درخواست توجه
“Die Situation verlangt unsere volle Aufmerksamkeit.”
“وضعیت نیازمند توجه کامل ماست.”
درخواست کمک
“Er verlangt Hilfe von seinen Freunden.”
“او از دوستانش کمک میخواهد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “verlangen” برای توصیف خواستن یا مطالبه کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
verteidigen
فعل “verteidigen” به زبان آلمانی به معنای “دفاع کردن” یا “حمایت کردن” است. این فعل زمانی استفاده میشود که کسی از چیزی یا کسی دفاع میکند، چه به صورت فیزیکی و چه به صورت کلامی.
دفاع کردن از یک دوست
“Er verteidigt seinen Freund gegen die Anschuldigungen.”
“او از دوستش در برابر اتهامات دفاع میکند.”
دفاع از کشور
“Die Soldaten verteidigen ihr Land.”
“سربازان از کشورشان دفاع میکنند.”
دفاع در دادگاه
“Der Anwalt verteidigt seinen Mandanten vor Gericht.”
“وکیل از موکلش در دادگاه دفاع میکند.”
حمایت از ایدهها
“Sie verteidigt ihre Ideen leidenschaftlich.”
“او با اشتیاق از ایدههایش دفاع میکند.”
دفاع از حقوق
“Die Aktivisten verteidigen die Menschenrechte.”
“فعالان از حقوق بشر دفاع میکنند.”
استفاده با ضمایر
من دفاع میکنم
“Ich verteidige meine Meinung.”
“من از نظرم دفاع میکنم.”
او (مونث) دفاع میکند
“Sie verteidigt ihre Entscheidung.”
“او از تصمیمش دفاع میکند.”
آنها دفاع میکنند
“Sie verteidigen ihre Position.”
“آنها از موقعیت خود دفاع میکنند.”
مثالهای بیشتر:
دفاع در مسابقه
“Die Mannschaft verteidigt ihren Titel.”
“تیم از عنوان قهرمانی خود دفاع میکند.”
دفاع از یک پایاننامه
“Er verteidigt seine Dissertation vor dem Prüfungsausschuss.”
“او از پایاننامهاش در برابر کمیته امتحان دفاع میکند.”
دفاع از یک قلعه
“Die Ritter verteidigen die Burg gegen die Angreifer.”
“شوالیهها از قلعه در برابر مهاجمان دفاع میکنند.”
حمایت از خانواده
“Er verteidigt seine Familie gegen jede Bedrohung.”
“او از خانوادهاش در برابر هر تهدیدی دفاع میکند.”
دفاع در بحث
“Sie verteidigt ihre Argumente in der Diskussion.”
“او در بحث از استدلالهایش دفاع میکند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از فعل “verteidigen” برای توصیف دفاع کردن یا حمایت کردن در زمینههای مختلف استفاده کرد.
zu tun haben mit + Dat.
فعل “zu tun haben mit”
به زبان آلمانی به معنای “در ارتباط بودن با” یا “مربوط بودن به” است.
این فعل زمانی استفاده میشود که بخواهیم بگوییم چیزی یا کسی با موضوع یا مسئلهای خاص در ارتباط است.
در ارتباط بودن با مشکل
“Das hat nichts mit dem eigentlichen Problem zu tun.”
“این هیچ ارتباطی با مشکل اصلی ندارد.”
مرتبط بودن با پروژه
“Er hat viel mit dem neuen Projekt zu tun.”
“او خیلی با پروژه جدید در ارتباط است.”
درگیر بودن با موضوع
“Wir haben viel mit der Planung der Veranstaltung zu tun.”
“ما خیلی با برنامهریزی مراسم درگیر هستیم.”
در ارتباط بودن با قوانین
“Diese Regelungen haben mit dem neuen Gesetz zu tun.”
“این مقررات با قانون جدید در ارتباط هستند.”
استفاده با ضمایر
من در ارتباط هستم
“Ich habe nichts mit dieser Angelegenheit zu tun.”
“من هیچ ارتباطی با این موضوع ندارم.”
او (مونث) در ارتباط است
“Sie hat viel mit der Organisation der Konferenz zu tun.”
“او خیلی با سازماندهی کنفرانس در ارتباط است.”
آنها در ارتباط هستند
“Sie haben viel mit dem Erfolg des Projekts zu tun.”
“آنها خیلی با موفقیت پروژه در ارتباط هستند.”
مثالهای بیشتر:
در ارتباط بودن با شرایط کاری
“Die Unzufriedenheit der Mitarbeiter hat viel mit den Arbeitsbedingungen zu tun.”
“نارضایتی کارکنان ارتباط زیادی با شرایط کاری دارد.”
مرتبط بودن با تحصیلات
“Seine Kenntnisse haben viel mit seiner Ausbildung zu tun.”
“دانش او ارتباط زیادی با تحصیلاتش دارد.”
در ارتباط بودن با تجربه
“Ihre Fähigkeiten haben viel mit ihrer Berufserfahrung zu tun.”
“مهارتهای او ارتباط زیادی با تجربه شغلیاش دارد.”
مرتبط بودن با فرهنگ
“Das Verhalten hat viel mit der Kultur des Landes zu tun.”
“این رفتار ارتباط زیادی با فرهنگ کشور دارد.”
در ارتباط بودن با تیم
“Erfolg hat viel mit Teamarbeit zu tun.”
“موفقیت ارتباط زیادی با کار تیمی دارد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از عبارت “zu tun haben mit” برای توصیف ارتباط یا رابطه داشتن با موضوعات مختلف استفاده کرد.
die Abteilung
اسم “Abteilung” به زبان آلمانی به معنای “بخش” یا “دپارتمان” است. این کلمه معمولاً برای توصیف بخشهای مختلف در یک سازمان، شرکت، یا اداره استفاده میشود.
بخش مالی
“Die Abteilung für Finanzen ist verantwortlich für die Budgetplanung.”
“بخش مالی مسئول برنامهریزی بودجه است.”
دپارتمان منابع انسانی
“Die Personalabteilung kümmert sich um die Einstellungen und Entlassungen.”
“بخش منابع انسانی به استخدام و اخراج کارکنان رسیدگی میکند.”
بخش تحقیق و توسعه
“Die Abteilung für Forschung und Entwicklung arbeitet an neuen Produkten.”
“بخش تحقیق و توسعه روی محصولات جدید کار میکند.”
بخش فروش
“Die Verkaufsabteilung ist für den Vertrieb der Produkte zuständig.”
“بخش فروش مسئول توزیع محصولات است.”
بخش بازاریابی
“Die Marketingabteilung plant die Werbekampagnen.”
“بخش بازاریابی کمپینهای تبلیغاتی را برنامهریزی میکند.”
استفاده با ضمایر
بخش من
“Meine Abteilung arbeitet an diesem Projekt.”
“بخش من روی این پروژه کار میکند.”
بخش او (مونث)
“Ihre Abteilung hat die besten Verkaufszahlen.”
“بخش او بهترین آمار فروش را دارد.”
بخش آنها
“Ihre Abteilungen arbeiten eng zusammen.”
“بخشهای آنها بهطور نزدیک با هم همکاری میکنند.”
مثالهای بیشتر:
بخش IT
“Die IT-Abteilung ist für die Wartung der Computer zuständig.”
“بخش IT مسئول نگهداری از کامپیوترها است.”
بخش خدمات مشتری
“Die Kundenservice-Abteilung beantwortet Anfragen und Beschwerden.”
“بخش خدمات مشتری به پرسشها و شکایات پاسخ میدهد.”
بخش تولید
“Die Produktionsabteilung stellt die Produkte her.”
“بخش تولید محصولات را تولید میکند.”
بخش حقوقی
“Die Rechtsabteilung berät das Unternehmen in rechtlichen Fragen.”
“بخش حقوقی شرکت را در مسائل حقوقی مشاوره میدهد.”
بخش آموزش
“Die Schulungsabteilung organisiert Weiterbildungskurse.”
“بخش آموزش دورههای آموزشی را سازماندهی میکند.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Abteilung” برای توصیف بخشهای مختلف در یک سازمان یا شرکت استفاده کرد.
die Angabe
اسم “Angabe” به زبان آلمانی به معنای “اطلاعات”، “بیان”، “مشخصات” یا “ذکر” است. این کلمه معمولاً برای توصیف ارائه اطلاعات یا جزئیات خاصی استفاده میشود.
ارائه اطلاعات
“Bitte geben Sie Ihre persönlichen Angaben an.”
“لطفاً اطلاعات شخصی خود را ارائه دهید.”
بیان دلیل
“Er machte keine Angaben zu den Gründen seines Fehlens.”
“او دلایلی برای غیبت خود ارائه نداد.”
مشخصات محصول
“Die technischen Angaben finden Sie auf der Verpackung.”
“مشخصات فنی را میتوانید روی بستهبندی پیدا کنید.”
اطلاعات تماس
“Wir benötigen Ihre Kontaktdaten und weiteren Angaben.”
“ما به اطلاعات تماس و سایر جزئیات شما نیاز داریم.”
استفاده با ضمایر
اطلاعات من
“Meine Angaben sind korrekt.”
“اطلاعات من صحیح است.”
اطلاعات او (مونث)
“Ihre Angaben wurden überprüft.”
“اطلاعات او بررسی شد.”
اطلاعات آنها
“Ihre Angaben fehlen noch.”
“اطلاعات آنها هنوز کامل نشده است.”
مثالهای بیشتر:
بیان اطلاعات مالی
“Die Angaben zu den Kosten sind in der Rechnung enthalten.”
“اطلاعات مربوط به هزینهها در فاکتور موجود است.”
ذکر جزئیات
“Die genauen Angaben zur Veranstaltung werden nächste Woche bekannt gegeben.”
“جزئیات دقیق مربوط به مراسم هفته آینده اعلام خواهد شد.”
مشخصات در فرم
“Füllen Sie bitte alle erforderlichen Angaben im Formular aus.”
“لطفاً تمامی مشخصات لازم را در فرم پر کنید.”
اطلاعات تحصیلی
“Die Angaben zu seinem Bildungsweg sind beeindruckend.”
“اطلاعات مربوط به تحصیلات او قابل توجه است.”
بیان زمان
“Die Angaben zur Lieferzeit sind unverbindlich.”
“اطلاعات مربوط به زمان تحویل غیرالزامی است.”
اطلاعات در یک گزارش
“Der Bericht enthält genaue Angaben zum Unfallhergang.”
“گزارش شامل اطلاعات دقیقی از چگونگی وقوع حادثه است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Angabe” برای توصیف ارائه اطلاعات یا ذکر جزئیات در زمینههای مختلف استفاده کرد.
اظهار-
der/die Angestellte-n
اسم “Angestellte” به زبان آلمانی به معنای “کارمند” است. این کلمه میتواند به صورت مذکر (der Angestellte) یا مؤنث (die Angestellte) باشد و برای اشاره به افرادی که در یک شرکت یا سازمان مشغول به کار هستند استفاده میشود.
کارمند مذکر
“Der Angestellte arbeitet in der Marketingabteilung.”
“کارمند در بخش بازاریابی کار میکند.”
کارمند مؤنث
“Die Angestellte ist für die Buchhaltung zuständig.”
“کارمند مؤنث مسئول حسابداری است.”
جمع کارمندان
“Die Angestellten des Unternehmens nehmen an der Schulung teil.”
“کارمندان شرکت در دوره آموزشی شرکت میکنند.”
وظایف کارمندان
“Die Angestellten haben unterschiedliche Aufgaben.”
“کارمندان وظایف مختلفی دارند.”
استفاده با ضمایر
کارمند من (مذکر)
“Mein Angestellter hat die Berichte fertiggestellt.”
“کارمند من گزارشها را تکمیل کرده است.”
کارمند او (مؤنث)
“Ihre Angestellte hat die Kundenanfragen beantwortet.”
“کارمند او به پرسشهای مشتریان پاسخ داده است.”
کارمندان آنها
“Ihre Angestellten sind sehr kompetent.”
“کارمندان آنها بسیار کارآمد هستند.”
مثالهای بیشتر:
کارمند جدید
“Ein neuer Angestellter wurde gestern eingestellt.”
“یک کارمند جدید دیروز استخدام شد.”
کارمند موقت
“Die Firma hat einige temporäre Angestellte für das Projekt eingestellt.”
“شرکت چند کارمند موقت برای پروژه استخدام کرده است.”
کارمند با تجربه
“Der erfahrene Angestellte weiß genau, wie die Prozesse ablaufen.”
“کارمند با تجربه دقیقاً میداند که فرآیندها چگونه پیش میروند.”
کارمند بخش IT
“Die Angestellte in der IT-Abteilung löst technische Probleme.”
“کارمند مؤنث در بخش IT مشکلات فنی را حل میکند.”
کارمند در خدمات مشتری
“Die Angestellten im Kundenservice sind freundlich und hilfsbereit.”
“کارمندان بخش خدمات مشتریان دوستانه و کمککننده هستند.”
کارمند در بخش فروش
“Der Angestellte im Verkauf hat die besten Verkaufszahlen.”
“کارمند بخش فروش بهترین آمار فروش را دارد.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Angestellte” برای توصیف کارمندان در زمینههای مختلف استفاده کرد.
die Anlage-n
اسم “Anlage” به زبان آلمانی به معنای “تجهیزات”، “سرمایهگذاری”، “پیوست”، یا “تأسیسات” است. این کلمه بسته به زمینه استفاده میتواند معانی مختلفی داشته باشد.
تجهیزات
“Die technische Anlage im Labor ist sehr modern.”
“تجهیزات فنی در آزمایشگاه بسیار مدرن است.”
سرمایهگذاری
“Seine Anlage in Aktien hat sich ausgezahlt.”
“سرمایهگذاری او در سهام نتیجه داده است.”
پیوست
“Die Anlage der E-Mail enthält wichtige Dokumente.”
“پیوست ایمیل شامل اسناد مهمی است.”
تأسیسات
“Die Anlage zur Wasseraufbereitung ist sehr effizient.”
“تأسیسات تصفیه آب بسیار کارآمد است.”
استفاده با ضمایر
تجهیزات من
“Meine Anlage funktioniert einwandfrei.”
“تجهیزات من بدون نقص کار میکند.”
سرمایهگذاری او (مذکر)
“Seine Anlage hat hohe Renditen gebracht.”
“سرمایهگذاری او بازدهی بالایی داشته است.”
پیوست آنها
“Ihre Anlage enthält alle erforderlichen Informationen.”
“پیوست آنها شامل تمامی اطلاعات لازم است.”
مثالهای بیشتر:
تجهیزات صوتی
“Die Musikanlage im Wohnzimmer hat einen ausgezeichneten Klang.”
“تجهیزات صوتی در اتاق نشیمن صدای فوقالعادهای دارد.”
سرمایهگذاری در املاک
“Er hat eine Anlage in Immobilien getätigt.”
“او در املاک سرمایهگذاری کرده است.”
پیوست قرارداد
“Die genauen Bedingungen finden Sie in der Anlage.”
“شرایط دقیق را در پیوست میتوانید پیدا کنید.”
تأسیسات صنعتی
“Die industrielle Anlage produziert täglich tausende von Produkten.”
“تأسیسات صنعتی روزانه هزاران محصول تولید میکند.”
سرمایهگذاری بلندمدت
“Langfristige Anlagen sind oft weniger riskant.”
“سرمایهگذاریهای بلندمدت اغلب کمتر پرخطر هستند.”
تجهیزات ورزشی
“Die Sportanlage ist für verschiedene Sportarten geeignet.”
“تجهیزات ورزشی برای ورزشهای مختلف مناسب است.”
پیوست نامه
“Die Anlage zum Brief enthält alle notwendigen Unterlagen.”
“پیوست نامه شامل تمامی مدارک لازم است.”
این مثالها نشان میدهند که چگونه میتوان از کلمه “Anlage” برای توصیف تجهیزات، سرمایهگذاری، پیوست و تأسیسات در زمینههای مختلف استفاده کرد.