8 Flashcards
(147 cards)
anschließen
کلمه “anschließen” به زبان آلمانی به معنای “متصل کردن”، “پیوستن” یا “ملحق شدن” است. این فعل بسته به زمینه مورد استفاده، معانی مختلفی دارد.
متصل کردن
“Ich muss den Drucker an den Computer anschließen.”
باید پرینتر را به کامپیوتر متصل کنم.
پیوستن (به یک گروه یا سازمان)
“Er hat sich einer neuen Sportmannschaft angeschlossen.”
او به یک تیم ورزشی جدید پیوست.
ملحق شدن (به یک رویداد یا فعالیت)
“Wir können uns später der Gruppe anschließen.”
ما میتوانیم بعداً به گروه ملحق شویم.
نصب کردن (وسایل الکترونیکی)
“Bitte schließen Sie den Fernseher an die Stromversorgung an.”
لطفاً تلویزیون را به برق متصل کنید.
همراهی کردن
“Sie schloss sich uns auf dem Weg zur Party an.”
او در راه به مهمانی به ما ملحق شد.
تکمیل کردن (یک عملیات یا فرآیند)
“Nachdem er die Arbeit beendet hatte, schloss er den Computer an das Netzwerk an.”
پس از اتمام کار، کامپیوتر را به شبکه متصل کرد.
همراهی کردن در یک نظر یا عقیده
“Ich schließe mich deiner Meinung an.”
من با نظر تو موافقم.
anspielen auf + AKK
کلمه “anspielen auf” به زبان آلمانی به معنای “اشاره کردن به” یا “کنایه زدن به” است. این فعل به طور خاص برای اشاره غیرمستقیم به چیزی یا کسی استفاده میشود و معمولاً با حالت مفعولی (Akkusativ) همراه است.
اشاره کردن به
“Er spielte auf ihre vorherige Diskussion an.”
او به بحث قبلی آنها اشاره کرد.
کنایه زدن به
“Der Artikel spielt auf die aktuellen politischen Ereignisse an.”
مقاله به وقایع سیاسی کنایه میزند.
اشاره غیرمستقیم
“Sie spielte auf seine schlechte Laune an.”
او به اخلاق بدش اشاره کرد.
به طعنه گفتن
“Der Lehrer spielte auf die faulen Schüler an.”
معلم به دانشآموزان تنبل طعنه زد.
مرتبط دانستن با
“Die Werbung spielt auf die jüngste Produktinnovation an.”
تبلیغ به نوآوری اخیر محصول اشاره دارد.
این مثالها نشان میدهند که “anspielen auf” چگونه برای توصیف اشاره کردن، کنایه زدن و مرتبط دانستن با چیزی در زمینههای مختلف استفاده میشود.
berichten
کلمه “berichten” به زبان آلمانی به معنای “گزارش دادن” یا “اطلاع دادن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی اطلاعات یا خبرهایی را به دیگری منتقل میکند.
گزارش دادن
“Der Journalist berichtet über die neuesten Ereignisse.”
خبرنگار درباره آخرین وقایع گزارش میدهد.
اطلاع دادن
“Bitte berichten Sie uns über den aktuellen Stand des Projekts.”
لطفاً ما را از وضعیت فعلی پروژه مطلع کنید.
گزارش شفاهی دادن
“Er berichtete seinen Freunden von seiner Reise.”
او به دوستانش درباره سفرش گزارش داد.
توصیف کردن
“Die Zeugin berichtet, was sie gesehen hat.”
شاهد توصیف میکند که چه چیزی دیده است.
اخبار رساندن
“Die Medien berichten über den Wahlkampf.”
رسانهها درباره مبارزات انتخاباتی اخبار میدهند.
گزارش رسمی دادن
“Der Geschäftsführer berichtet den Aktionären über die Jahresbilanz.”
مدیرعامل به سهامداران درباره ترازنامه سالانه گزارش میدهد.
این مثالها نشان میدهند که “berichten” چگونه برای توصیف گزارش دادن، اطلاع دادن و توصیف کردن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
(sich) beschaffen etwas
کلمه “sich etwas beschaffen” به زبان آلمانی به معنای “تهیه کردن” یا “به دست آوردن” چیزی است. این فعل بازتابی برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی برای خود چیزی تهیه یا فراهم میکند.
تهیه کردن
“Er hat sich ein neues Auto beschafft.”
او یک ماشین جدید برای خود تهیه کرد.
به دست آوردن
“Sie musste sich Informationen für ihr Referat beschaffen.”
او مجبور بود اطلاعاتی برای گزارشش به دست آورد.
فراهم کردن
“Wir sollten uns genug Proviant für die Wanderung beschaffen.”
باید به اندازه کافی آذوقه برای پیادهروی تهیه کنیم.
خریدن
“Ich werde mir die benötigten Materialien beschaffen.”
من مواد لازم را خریداری خواهم کرد.
قرض گرفتن
“Er hat sich Geld von Freunden beschafft.”
او از دوستانش پول قرض گرفته است.
دانلود کردن یا جمعآوری
“Sie hat sich die neuesten Daten aus dem Internet beschafft.”
او جدیدترین دادهها را از اینترنت جمعآوری کرد.
دست یافتن به
“Um erfolgreich zu sein, muss man sich die richtigen Werkzeuge beschaffen.”
برای موفقیت، باید ابزارهای مناسب را به دست آورد.
این مثالها نشان میدهند که “sich etwas beschaffen” چگونه برای توصیف تهیه کردن، به دست آوردن، فراهم کردن، خریدن، قرض گرفتن، دانلود کردن و جمعآوری در زمینههای مختلف استفاده میشود.
تهیه کردن
durchführen
کلمه “durchführen” به زبان آلمانی به معنای “انجام دادن”، “اجرا کردن” یا “برگزار کردن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن یک برنامه، پروژه یا فعالیت به صورت کامل و موفقیتآمیز اجرا میشود.
انجام دادن
“Wir werden das Projekt wie geplant durchführen.”
ما پروژه را طبق برنامه انجام خواهیم داد.
اجرا کردن
“Die Firma führt regelmäßig Schulungen für ihre Mitarbeiter durch.”
شرکت به طور منظم آموزشهایی برای کارکنانش اجرا میکند.
برگزار کردن
“Die Konferenz wird nächste Woche durchgeführt.”
کنفرانس هفته آینده برگزار خواهد شد.
عملیاتی کردن
“Das Experiment wurde erfolgreich durchgeführt.”
آزمایش با موفقیت انجام شد.
هدایت کردن
“Der Lehrer führte das Experiment im Chemieunterricht durch.”
معلم آزمایش را در کلاس شیمی هدایت کرد.
پیادهسازی
“Die neuen Richtlinien werden ab sofort durchgeführt.”
دستورالعملهای جدید از حالا پیادهسازی میشوند.
سازماندهی
“Die Veranstaltung wurde von einem professionellen Team durchgeführt.”
این رویداد توسط یک تیم حرفهای سازماندهی شد.
به پایان رساندن
“Nachdem die Reparaturen durchgeführt wurden, funktionierte die Maschine wieder einwandfrei.”
پس از انجام تعمیرات، دستگاه دوباره به خوبی کار کرد.
این مثالها نشان میدهند که “durchführen” چگونه برای توصیف انجام دادن، اجرا کردن، برگزار کردن، عملیاتی کردن، هدایت کردن، پیادهسازی، سازماندهی و به پایان رساندن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
انجام دادن
چاپ کردن
drücken
فشار دادن
“Drücken Sie den Knopf, um die Maschine zu starten.”
دکمه را فشار دهید تا دستگاه روشن شود.
بغل کردن (در آغوش گرفتن)
“Er drückte seine Freundin fest, als er sie wiedersah.”
او دوستدخترش را محکم بغل کرد وقتی او را دوباره دید.
فشردن
“Er drückte die Zitrone aus, um den Saft zu bekommen.”
او لیمو را فشرد تا آب آن را بگیرد.
تحت فشار قرار دادن
“Der Chef drückte die Mitarbeiter, um das Projekt schneller abzuschließen.”
رئیس کارکنان را تحت فشار قرار داد تا پروژه را سریعتر به پایان برسانند.
ایجاد ناراحتی (در لباس یا کفش)
“Diese Schuhe drücken an den Zehen.”
این کفشها انگشتان پا را فشار میدهند.
پایین آوردن
“Er drückte den Hebel nach unten.”
او اهرم را به سمت پایین فشار داد.
کاهش دادن
“Die Regierung versucht, die Arbeitslosenzahlen zu drücken.”
دولت سعی دارد نرخ بیکاری را کاهش دهد.
انتقال دادن (به صورت غیرمستقیم)
“Er drückte seine Gefühle durch ein Gedicht aus.”
او احساساتش را از طریق یک شعر بیان کرد.
این مثالها نشان میدهند که “drücken” چگونه برای توصیف فشار دادن، بغل کردن، فشردن، تحت فشار قرار دادن، ایجاد ناراحتی، پایین آوردن، کاهش دادن و انتقال دادن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
erläutern
کلمه “erläutern” به زبان آلمانی به معنای “توضیح دادن” یا “شرح دادن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن چیزی به طور دقیق و مفصل توضیح داده یا روشن میشود.
توضیح دادن
“Kannst du bitte das Konzept genauer erläutern?”
میتوانی لطفاً مفهوم را دقیقتر توضیح دهی؟
شرح دادن
“Der Lehrer erläuterte die Grammatikregeln mit vielen Beispielen.”
معلم قواعد گرامر را با مثالهای زیادی شرح داد.
روشن کردن
“Er hat die Funktionsweise der Maschine detailliert erläutert.”
او نحوه کارکرد دستگاه را به طور مفصل روشن کرد.
بیان کردن
“Sie erläuterte ihre Meinung zu dem Thema klar und deutlich.”
او نظرش را درباره موضوع به وضوح بیان کرد.
تفسیر کردن
“Der Experte erläuterte die Ergebnisse der Studie.”
کارشناس نتایج مطالعه را تفسیر کرد.
توضیح دادن جزئیات
“Der Arzt erläuterte dem Patienten die Risiken der Operation.”
پزشک به بیمار خطرات جراحی را توضیح داد.
ارائه توضیحات
“Er erläuterte die Schritte des Projekts in der Präsentation.”
او مراحل پروژه را در ارائه توضیح داد.
شرح دادن زمینهها و دلایل
“Die Politikerin erläuterte die Gründe für die neuen Maßnahmen.”
سیاستمدار دلایل اقدامات جدید را شرح داد.
این مثالها نشان میدهند که “erläutern” چگونه برای توصیف توضیح دادن، شرح دادن، روشن کردن، بیان کردن، تفسیر کردن و ارائه توضیحات در زمینههای مختلف استفاده میشود.
شرح دادن
ermahnen
کلمه “ermahnen” به زبان آلمانی به معنای “تذکر دادن”، “هشدار دادن” یا “نصیحت کردن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی به دیگری در مورد رفتاری نامناسب یا وظیفهای که باید انجام دهد، هشدار میدهد یا تذکر میدهد.
تذکر دادن
“Der Lehrer ermahnte die Schüler, ruhig zu sein.”
معلم به دانشآموزان تذکر داد که آرام باشند.
هشدار دادن
“Die Mutter ermahnte ihr Kind, nicht so nahe an die Straße zu gehen.”
مادر به فرزندش هشدار داد که نزدیک خیابان نرود.
نصیحت کردن
“Der Trainer ermahnte die Spieler, sich mehr anzustrengen.”
مربی به بازیکنان نصیحت کرد که بیشتر تلاش کنند.
یادآوری کردن وظایف
“Der Chef ermahnte die Mitarbeiter, ihre Aufgaben pünktlich zu erledigen.”
رئیس به کارکنان تذکر داد که وظایف خود را به موقع انجام دهند.
هشدار دادن درباره عواقب
“Er ermahnte ihn, vorsichtig zu sein, sonst könnte er verletzt werden.”
او به او هشدار داد که مراقب باشد، در غیر این صورت ممکن است آسیب ببیند.
درخواست برای رفتار بهتر
“Die Eltern ermahnten ihre Kinder, höflich zu sein.”
والدین به فرزندان خود تذکر دادند که مودب باشند.
تذکر در مورد رفتار نادرست
“Die Polizei ermahnte die Demonstranten, friedlich zu bleiben.”
پلیس به معترضان هشدار داد که آرامش خود را حفظ کنند.
این مثالها نشان میدهند که “ermahnen” چگونه برای توصیف تذکر دادن، هشدار دادن، نصیحت کردن و یادآوری وظایف در زمینههای مختلف استفاده میشود.
اخطار دادن
fassen
کلمه “fassen” به زبان آلمانی به معنای “گرفتن”، “دستگیر کردن”، “توضیح دادن”، “درک کردن” یا “شامل شدن” است. این فعل بسته به زمینه مورد استفاده، معانی مختلفی دارد.
گرفتن
“Er fasste ihre Hand.”
او دستش را گرفت.
دستگیر کردن
“Die Polizei hat den Dieb gefasst.”
پلیس دزد را دستگیر کرد.
توضیح دادن یا بیان کردن
“Er konnte seine Gedanken nicht in Worte fassen.”
او نتوانست افکارش را در قالب کلمات بیان کند.
درک کردن
“Ich kann es nicht fassen, dass er das getan hat.”
نمیتوانم باور کنم که او این کار را انجام داده است.
شامل شدن یا جا دادن
“Das Fassungsvermögen dieses Eimers beträgt zehn Liter.”
ظرفیت این سطل ده لیتر است.
تصمیم گرفتن
“Er fasste den Entschluss, ins Ausland zu gehen.”
او تصمیم گرفت به خارج از کشور برود.
با دقت بررسی کردن یا کنترل کردن
“Er fasste das Problem genau ins Auge.”
او مشکل را به دقت بررسی کرد.
جمع کردن
“Er fasste alle seine Kräfte zusammen.”
او تمام نیروهایش را جمع کرد.
این مثالها نشان میدهند که “fassen” چگونه برای توصیف گرفتن، دستگیر کردن، توضیح دادن، درک کردن، شامل شدن، تصمیم گرفتن، بررسی کردن و جمع کردن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
Ich fass es nicht!
من این را نمیفهمم!
der Schutz
حمایت
fliehen
گریختن
متواری شدن
flimmern
کلمه “flimmern” به زبان آلمانی به معنای “سوسو زدن” یا “پرپر زدن” است. این فعل برای توصیف حالتی استفاده میشود که در آن نوری به طور نامنظم و سریع تغییر میکند یا تصویر به طور ناپایدار نمایش داده میشود.
سوسو زدن
“Die Sterne flimmerten am Nachthimmel.”
ستارهها در آسمان شب سوسو میزدند.
پرپر زدن
“Das Kerzenlicht flimmerte im Wind.”
نور شمع در باد پرپر میزد.
لرزش یا ناپایداری تصویر
“Der Bildschirm des Fernsehers flimmert ständig.”
صفحهنمایش تلویزیون دائماً لرزش دارد.
درخشش نامنظم
“Die Neonlichter flimmerten in der Dunkelheit.”
نورهای نئون در تاریکی به طور نامنظم درخشان بودند.
تاری یا لرزش دید
“Nach dem langen Lesen flimmerten seine Augen.”
بعد از مدت طولانی خواندن، چشمانش دچار تاری و لرزش شد.
ناپایداری ویدیو یا فیلم
“Das alte Filmmaterial flimmert stark.”
مواد فیلم قدیمی به شدت لرزش دارد.
این مثالها نشان میدهند که “flimmern” چگونه برای توصیف سوسو زدن، پرپر زدن، لرزش تصویر و ناپایداری نور در زمینههای مختلف استفاده میشود.
مثل لرزش مانیتور
Krieg führen
جنگ کردن
عبارت “Krieg führen” به زبان آلمانی به معنای “جنگیدن” یا “جنگ را هدایت کردن” است. این عبارت برای توصیف عمل شرکت در جنگ یا هدایت یک جنگ استفاده میشود.
جنگیدن
“Die beiden Länder führten viele Jahre lang Krieg.”
دو کشور سالها جنگیدند.
هدایت جنگ
“Der General führte den Krieg mit großer Strategie.”
ژنرال با استراتژی بزرگی جنگ را هدایت کرد.
آغاز جنگ
“Sie beschlossen, Krieg gegen die Feinde zu führen.”
آنها تصمیم گرفتند که علیه دشمنان جنگ کنند.
شرکت در جنگ
“Viele Soldaten mussten in den Krieg ziehen und Krieg führen.”
بسیاری از سربازان مجبور شدند به جنگ بروند و جنگ کنند.
مدیریت عملیات جنگی
“Der König führte den Krieg mit Unterstützung seiner Berater.”
پادشاه با حمایت مشاورانش جنگ را مدیریت کرد.
درگیری نظامی
“Das Land war gezwungen, einen langwierigen Krieg zu führen.”
کشور مجبور بود یک جنگ طولانیمدت را هدایت کند.
این مثالها نشان میدهند که “Krieg führen” چگونه برای توصیف عمل جنگیدن، هدایت کردن و شرکت در جنگ در زمینههای مختلف استفاده میشو
führen zu + Dat.
عبارت “führen zu” به زبان آلمانی به معنای “منجر شدن به” یا “باعث شدن” است. این عبارت معمولاً با حالت داتیو (Dativ) استفاده میشود تا نتیجه یا پیامد یک عمل یا وضعیت را بیان کند.
منجر شدن به
“Das neue Gesetz führte zu Protesten in der Bevölkerung.”
قانون جدید منجر به اعتراضاتی در بین مردم شد.
باعث شدن
“Sein Verhalten führte zu einer Auseinandersetzung mit seinem Chef.”
رفتار او باعث درگیری با رئیسش شد.
نتیجه دادن
“Die verbesserten Bedingungen führten zu einem Anstieg der Produktivität.”
شرایط بهبود یافته منجر به افزایش بهرهوری شد.
به دست آوردن نتیجه
“Die harte Arbeit führte zu großem Erfolg.”
کار سخت منجر به موفقیت بزرگ شد.
منجر به وقوع چیزی شدن
“Der starke Regen führte zu Überschwemmungen in der Region.”
باران شدید منجر به سیلاب در منطقه شد.
ایجاد کردن پیامد
“Das Missverständnis führte zu einer längeren Diskussion.”
سوءتفاهم منجر به بحث طولانیتری شد.
نتیجه یک عمل
“Die Änderungen in der Politik führten zu einer Verbesserung der Lebensqualität.”
تغییرات در سیاست منجر به بهبود کیفیت زندگی شد.
پیامد طبیعی
“Das Training führte zu einer deutlichen Verbesserung seiner Leistung.”
تمرین منجر به بهبود قابل توجه عملکرد او شد.
این مثالها نشان میدهند که “führen zu” چگونه برای توصیف منجر شدن به، باعث شدن و نتیجه دادن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
gefährden
به خطر انداحتن
کلمه “gefährden” به زبان آلمانی به معنای “به خطر انداختن” یا “تهدید کردن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن چیزی یا کسی در معرض خطر قرار میگیرد.
به خطر انداختن
“Sein rücksichtslosem Verhalten gefährdete die Sicherheit aller.”
رفتار بیملاحظه او امنیت همه را به خطر انداخت.
تهدید کردن
“Die Umweltverschmutzung gefährdet die Gesundheit der Menschen.”
آلودگی محیط زیست سلامتی مردم را تهدید میکند.
در معرض خطر قرار دادن
“Das Unternehmen gefährdete seine Zukunft durch riskante Investitionen.”
شرکت با سرمایهگذاریهای پرخطر آینده خود را به خطر انداخت.
آسیب رساندن
“Rauchen kann die Lungenfunktion gefährden.”
سیگار کشیدن میتواند عملکرد ریهها را به خطر بیاندازد.
ایجاد خطر
“Der starke Sturm gefährdete die Küstengebiete.”
طوفان شدید مناطق ساحلی را به خطر انداخت.
به خطر افتادن
“Die wirtschaftliche Krise gefährdet viele Arbeitsplätze.”
بحران اقتصادی بسیاری از مشاغل را به خطر میاندازد.
تهدیدی برای سلامتی یا امنیت
“Sein ungesundes Leben gefährdet seine Gesundheit.”
زندگی ناسالم او سلامتیاش را به خطر میاندازد.
این مثالها نشان میدهند که “gefährden” چگونه برای توصیف به خطر انداختن، تهدید کردن، در معرض خطر قرار دادن و آسیب رساندن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
herausfinden
کشف کردن و پیدا کردن
کلمه “herausfinden” به زبان آلمانی به معنای “کشف کردن” یا “پی بردن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن کسی اطلاعات یا حقیقتی را کشف یا پیدا میکند.
کشف کردن
“Er hat die Wahrheit über den Vorfall herausgefunden.”
او حقیقت در مورد حادثه را کشف کرد.
پی بردن
“Wir müssen herausfinden, warum die Maschine nicht funktioniert.”
باید بفهمیم چرا دستگاه کار نمیکند.
کشف حقیقت
“Nach langer Suche fand sie schließlich den verlorenen Schlüssel heraus.”
بعد از جستجوی طولانی، او بالاخره کلید گمشده را پیدا کرد.
تحقیق و پیدا کردن
“Der Wissenschaftler fand heraus, dass die Theorie falsch war.”
دانشمند کشف کرد که نظریه اشتباه بود.
رسیدن به نتیجه
“Er fand heraus, dass seine Freunde ihn betrogen hatten.”
او فهمید که دوستانش به او خیانت کردهاند.
کشف اطلاعات
“Sie hat herausgefunden, wo er wohnt.”
او پیدا کرد که او کجا زندگی میکند.
جمعآوری دادهها
“Durch Befragungen konnten sie die Ursache des Problems herausfinden.”
از طریق مصاحبهها توانستند علت مشکل را پیدا کنند.
روشن کردن موضوع
“Er fand heraus, dass der Laden sonntags geschlossen ist.”
او متوجه شد که فروشگاه روزهای یکشنبه تعطیل است.
این مثالها نشان میدهند که “herausfinden” چگونه برای توصیف کشف کردن، پی بردن، تحقیق و پیدا کردن و روشن کردن موضوع در زمینههای مختلف استفاده میشود.
löschen
پاک کردن
کلمه “löschen” به زبان آلمانی به معنای “پاک کردن”، “خاموش کردن” یا “حذف کردن” است. این فعل بسته به زمینه مورد استفاده، معانی مختلفی دارد.
پاک کردن
“Ich habe die Datei aus Versehen gelöscht.”
من فایل را به اشتباه پاک کردم.
خاموش کردن (آتش)
“Die Feuerwehr hat den Brand schnell gelöscht.”
آتشنشانها آتش را سریع خاموش کردند.
خاموش کردن (وسایل الکتریکی)
“Bitte löschen Sie das Licht, wenn Sie den Raum verlassen.”
لطفاً هنگام ترک اتاق، چراغ را خاموش کنید.
حذف کردن (پیامها، دادهها)
“Er hat alle alten E-Mails gelöscht.”
او تمام ایمیلهای قدیمی را حذف کرد.
از بین بردن
“Das Programm löscht alle temporären Dateien automatisch.”
برنامه به طور خودکار تمام فایلهای موقت را پاک میکند.
خنثی کردن یا رفع کردن
“Sie konnte den Schmerz durch Meditation löschen.”
او توانست درد را از طریق مدیتیشن رفع کند.
پاک کردن تابلو یا نوشتهها
“Der Lehrer hat die Tafel nach dem Unterricht gelöscht.”
معلم بعد از کلاس تخته را پاک کرد.
خاموش کردن (تشنگی)
“Er löschte seinen Durst mit einem Glas Wasser.”
او تشنگی خود را با یک لیوان آب رفع کرد.
این مثالها نشان میدهند که “löschen” چگونه برای توصیف پاک کردن، خاموش کردن، حذف کردن و رفع کردن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
اطفا و خاموش کردن آتش
Die Feuerwehr löscht gerade das Feuer.
آتشنشانی الان در حال خاموش کردن آتش است.
Ich lösche die Dateien auf der Festplatte.
من فایلهای روی هارد دیسک را پاک میکنم.
nützen
کلمه “nützen” به زبان آلمانی به معنای “استفاده کردن” یا “فایده داشتن” است. این فعل برای توصیف عملی استفاده میشود که در آن چیزی برای دستیابی به هدفی مفید یا سودمند است.
استفاده کردن
“Er nutzt jede Gelegenheit, um Deutsch zu üben.”
او از هر فرصتی برای تمرین آلمانی استفاده میکند.
فایده داشتن
“Das neue Medikament nützt vielen Patienten.”
داروی جدید برای بسیاری از بیماران فایده دارد.
به کار بردن
“Wie kann ich dieses Werkzeug am besten nützen?”
چگونه میتوانم بهترین استفاده را از این ابزار ببرم؟
مفید بودن
“Regelmäßiges Training nützt der Gesundheit.”
تمرین منظم برای سلامتی مفید است.
بهرهمند شدن
“Die Studenten nützen die Bibliothek intensiv.”
دانشجویان بهطور گستردهای از کتابخانه بهرهمند میشوند.
کارآمد بودن
“Die Maßnahmen nützen wenig, wenn sie nicht konsequent umgesetzt werden.”
اقدامات کم فایده خواهند بود اگر بهطور مداوم اجرا نشوند.
سودمند بودن
“Die Erfahrung, die er gesammelt hat, nützt ihm in seinem neuen Job.”
تجربهای که او کسب کرده است، در شغل جدیدش برایش سودمند است.
این مثالها نشان میدهند که “nützen” چگونه برای توصیف استفاده کردن، فایده داشتن، به کار بردن، مفید بودن و بهرهمند شدن در زمینههای مختلف استفاده میشود.
کمک کردن
Das nützt eh nichts.
این در هر صورت کمکی نمیکند.
schaden
آسیب و ضرر زدن