1 Flashcards
(237 cards)
aufwaschen
ظرف شستن
aufwaschen به معنای “ظرف شستن” است. این فعل برای اشاره به شستن ظرفها بعد از وعده غذایی استفاده میشود.
صرف فعل “aufwaschen”
ماضی نقلی (Perfekt): hat aufgewachen
گذشته ساده (Präteritum): wusch auf
معانی و استفادهها
★★★ظرف شستن
Nach dem Abendessen muss ich aufwaschen.
بعد از شام باید ظرفها را بشویم.
مثالها
خانگی:
Kannst du heute Abend aufwaschen?
آیا امشب میتوانی ظرفها را بشویی؟
رستوران:
Die Angestellten im Restaurant müssen jeden Abend viele Teller aufwaschen.
کارکنان در رستوران هر شب باید تعداد زیادی ظرف بشویند.
کمک در خانه:
Die Kinder helfen ihren Eltern beim Aufwaschen nach dem Essen.
کودکان بعد از غذا در شستن ظرفها به والدینشان کمک میکنند.

einbürgern
کلمه “einbürgern” به معنای “تابعیت دادن” یا “شهروند کردن” است. این فعل برای اشاره به فرایند قانونی که طی آن فردی تابعیت یک کشور دیگر را به دست میآورد، به کار میرود.
معانی و استفادهها
★★★تابعیت دادن
Die Regierung hat beschlossen, mehr Ausländer einzubürgern.
دولت تصمیم گرفته است که تعداد بیشتری از خارجیها را تابعیت دهد.
★★★شهروند کردن
Er wurde nach zehn Jahren in Deutschland eingebürgert.
او پس از ده سال در آلمان تابعیت گرفت.
صرف فعل “einbürgern”
ماضی نقلی (Perfekt): hat eingebürgert
گذشته ساده (Präteritum): bürgerte ein
مثالها
فرایند قانونی:
Viele Einwanderer hoffen, eines Tages eingebürgert zu werden.
بسیاری از مهاجران امیدوارند روزی تابعیت بگیرند.
تجربه شخصی:
Sie hat die deutsche Staatsbürgerschaft erhalten und ist nun offiziell eingebürgert.
او تابعیت آلمانی دریافت کرده و اکنون به طور رسمی تابعیت گرفته است.
تصمیم دولت:
Die neuen Gesetze sollen den Prozess des Einbürgerns erleichtern.
قوانین جدید قرار است فرایند تابعیت دادن را آسانتر کنند.
فرایند درخواستی:
Er hat alle notwendigen Dokumente eingereicht, um eingebürgert zu werden.
او تمامی مدارک لازم را برای تابعیت گرفتن ارائه کرده است.
مهاجرت:
Nach vielen Jahren in Deutschland hat er sich entschieden, eingebürgert zu werden.
پس از سالها زندگی در آلمان، او تصمیم گرفته است تابعیت بگیرد.
حقوق شهروندی:
Mit der Einbürgerung erhält man alle Rechte und Pflichten eines Staatsbürgers.
با تابعیت گرفتن، فرد تمامی حقوق و وظایف یک شهروند را دریافت میکند.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “einbürgern” در زمینههای مختلف برای اشاره به فرایند تابعیت دادن یا شهروند کردن افراد استفاده میشود.

einwandern
مهاجرت کردن به

ausweichen
کلمه “ausweichen”
به معنای “جاخالی دادن”، “طفره رفتن” یا “اجتناب کردن” است.
این فعل برای اشاره به عمل اجتناب از برخورد با چیزی یا کسی، تغییر مسیر برای جلوگیری از برخورد یا پاسخ ندادن به یک سؤال به کار میرود.
معانی و استفادهها
★★★جاخالی دادن
Der Fahrer musste einem Hindernis ausweichen.
راننده مجبور بود از مانعی جاخالی دهد.
★★★طفره رفتن
Er wich der Frage geschickt aus.
او ماهرانه از پاسخ به سؤال طفره رفت.
★★★اجتناب کردن
Sie versuchte, Konflikten auszuweichen.
او تلاش کرد از درگیریها اجتناب کند.
صرف فعل “ausweichen”
ماضی نقلی (Perfekt): ist ausgewichen
گذشته ساده (Präteritum): wich aus
مثالها
جاخالی دادن:
Der Radfahrer wich einem Stein auf dem Weg aus.
دوچرخهسوار از سنگی در مسیر جاخالی داد.
طفره رفتن:
Der Politiker wich den kritischen Fragen der Journalisten aus.
سیاستمدار از پرسشهای انتقادی خبرنگاران طفره رفت.
اجتناب کردن:
Sie versuchte, den unangenehmen Situationen auszuweichen.
او تلاش کرد از موقعیتهای ناخوشایند اجتناب کند.
تغییر مسیر:
Der Bus musste auf eine andere Route ausweichen wegen einer Baustelle.
به دلیل یک کارگاه ساختمانی، اتوبوس مجبور شد مسیر دیگری را انتخاب کند.
رفتار اجتماعی:
Er wich ihr aus, um eine Konfrontation zu vermeiden.
او از او اجتناب کرد تا از رویارویی جلوگیری کند.
پاسخ ندادن:
Auf die Frage nach seiner Meinung wich er aus und wechselte das Thema.
او از پاسخ به پرسش درباره نظرش طفره رفت و موضوع را تغییر داد.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “ausweichen” در زمینههای مختلف برای اشاره به عمل اجتناب از برخورد، تغییر مسیر یا طفره رفتن به کار میرود.

einrichten
مبله کردن
کلمه “einrichten” به معنای “راهاندازی کردن”، “تنظیم کردن” یا “مبله کردن” است. این فعل برای اشاره به فرایند آمادهسازی یا تنظیم یک مکان، ابزار یا سیستم به کار میرود.
معانی و استفادهها
★★★راهاندازی کردن
Ich werde die neue Software auf meinem Computer einrichten.
من نرمافزار جدید را روی کامپیوترم راهاندازی خواهم کرد.
★★★تنظیم کردن
Wir müssen das Netzwerk einrichten, bevor wir mit der Arbeit beginnen können.
باید شبکه را تنظیم کنیم قبل از اینکه بتوانیم کار را شروع کنیم.
★★★مبله کردن
Sie haben ihr neues Haus sehr gemütlich eingerichtet.
آنها خانه جدیدشان را بسیار راحت مبله کردهاند.
صرف فعل “einrichten”
ماضی نقلی (Perfekt): hat eingerichtet
گذشته ساده (Präteritum): richtete ein
مثالها
راهاندازی کردن:
Er hat das neue Büro komplett eingerichtet.
او دفتر جدید را بهطور کامل راهاندازی کرد.
تنظیم کردن:
Die Techniker haben das System eingerichtet und getestet.
تکنسینها سیستم را تنظیم و تست کردند.
مبله کردن:
Wir möchten unser Wohnzimmer neu einrichten.
ما میخواهیم اتاق نشیمن خود را دوباره مبله کنیم.
نصب کردن:
Sie richtete die Küche mit modernen Geräten ein.
او آشپزخانه را با وسایل مدرن نصب کرد.
ایجاد کردن:
Der Künstler hat ein gemütliches Atelier eingerichtet.
هنرمند یک آتلیه راحت ایجاد کرده است.
آمادهسازی:
Vor dem Einzug mussten sie das Haus einrichten.
قبل از اسبابکشی باید خانه را آماده میکردند.
پیکربندی کردن:
Wir müssen das WLAN einrichten, damit alle Geräte verbunden sind.
باید وایفای را تنظیم کنیم تا همه دستگاهها متصل شوند.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “einrichten” در زمینههای مختلف برای اشاره به فرایند آمادهسازی، تنظیم یا مبله کردن به کار میرود.

emigrieren
کلمه “emigrieren”
به معنای “مهاجرت کردن” است. این فعل برای اشاره به عمل ترک کشور خود و مهاجرت به کشور دیگر برای زندگی دائمی به کار میرود.
★★★مهاجرت کردن
Viele Menschen emigrieren, um bessere Lebensbedingungen zu finden.
بسیاری از مردم برای یافتن شرایط زندگی بهتر مهاجرت میکنند.
صرف فعل “emigrieren”
ماضی نقلی (Perfekt): ist emigriert
گذشته ساده (Präteritum): emigrierte
★ مهاجرت اقتصادی:
Er emigrierte in die USA, um dort Arbeit zu finden.
او به آمریکا مهاجرت کرد تا در آنجا کار پیدا کند.
★مهاجرت به دلایل سیاسی:
Viele Menschen emigrieren aus politischen Gründen.
بسیاری از مردم به دلایل سیاسی مهاجرت میکنند.
★مهاجرت خانوادگی:
Ihre Familie emigrierte nach Australien, als sie noch ein Kind war.
خانوادهاش وقتی او هنوز کودک بود به استرالیا مهاجرت کردند.
★مهاجرت تاریخی:
Im 19. Jahrhundert emigrierten viele Deutsche nach Amerika.
در قرن نوزدهم، بسیاری از آلمانیها به آمریکا مهاجرت کردند.
★مهاجرت تحصیلی:
Nach dem Studium emigrierte sie nach Kanada, um dort weiterzuforschen.
پس از تحصیل، او به کانادا مهاجرت کرد تا در آنجا به تحقیقاتش ادامه دهد.
★مهاجرت فرهنگی:
Viele Künstler emigrierten in Länder, die mehr Freiheit boten.
بسیاری از هنرمندان به کشورهایی مهاجرت کردند که آزادی بیشتری ارائه میدادند.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “emigrieren” برای اشاره به عمل ترک کشور خود و مهاجرت به کشور دیگر برای زندگی دائمی به کار میرود.

erschrecken über + Akk
کلمه “erschrecken” در زبان آلمانی به معنی “ترسیدن” یا “وحشت کردن” است و وقتی با حرف اضافه “über” به همراه حالت مفعولی (Akkusativ) بیاید، به معنای ترسیدن یا وحشت کردن از چیزی میباشد.
فعل: erschrecken
صرف فعل “erschrecken”
ماضی نقلی (Perfekt): ist erschrocken
گذشته ساده (Präteritum): erschrak
حرف اضافه: über + Akkusativ
مثالها
“Sie erschrak über den lauten Knall.”
او از صدای بلند ترسید.
“Die Kinder erschraken über das plötzliche Geräusch.”
بچهها از صدای ناگهانی ترسیدند.
“Er erschrak über die unerwartete Nachricht.”
او از خبر غیرمنتظره وحشت کرد.
“Ich erschrecke immer über die lauten Feuerwerkskörper.”
من همیشه از صدای بلند ترقهها میترسم.
“Maria erschrak über die schnelle Bewegung des Hundes.”
ماریا از حرکت سریع سگ ترسید.
“Max erschreckt oft über die Dunkelheit im Keller.”
مکس اغلب از تاریکی زیرزمین میترسد.
“Lena erschrak über den plötzlichen Sturz ihres Freundes.”
لنا از افتادن ناگهانی دوستش ترسید.

faszinieren
صرف فعل “faszinieren”
ماضی نقلی (Perfekt): hat fasziniert
گذشته ساده (Präteritum): faszinierte
معانی و استفادهها
★★★ مجذوب کردن، علاقهمند کردن
“Das Museum hat die Besucher fasziniert.”
موزه بازدیدکنندگان را مجذوب کرد.
“Der Vortrag hat das Publikum fasziniert.”
سخنرانی مخاطبان را مجذوب کرد.
★★★ به وجد آوردن، شگفتزده کردن
“Die Kinder faszinierten sich für die Wissenschaft.”
بچهها به علم علاقهمند شدند.
“Die Naturwunder faszinierten die Touristen.”
عجایب طبیعی گردشگران را مجذوب کرد.
★★★ تحت تأثیر قرار دادن
“Das neue Buch fasziniert viele Leser.”
کتاب جدید بسیاری از خوانندگان را مجذوب میکند.
“Seine Erzählungen faszinierten die Zuhörer.”
داستانهای او شنوندگان را مجذوب میکرد.

promovieren
کلمه “promovieren” در زبان آلمانی به معنای “دکترا گرفتن” یا “تحصیل در مقطع دکترا” است. این فعل برای اشاره به فرایند تحصیل و انجام تحقیقات علمی برای دریافت درجه دکترا استفاده میشود.
معانی و استفادهها
★★★دکترا گرفتن
Er hat an der Universität München promoviert.
او در دانشگاه مونیخ دکترا گرفته است.
★★★تحصیل در مقطع دکترا
Sie promoviert zurzeit im Bereich Biochemie.
او در حال حاضر در رشته بیوشیمی در مقطع دکترا تحصیل میکند.
صرف فعل “promovieren”
ماضی نقلی (Perfekt): hat promoviert
گذشته ساده (Präteritum): promovierte
مثالها
★★★تحصیلات
Nach seinem Masterabschluss entschied er sich zu promovieren.
پس از اتمام دوره کارشناسی ارشد، تصمیم گرفت دکترا بگیرد.
★★★دانشگاه
Sie promoviert an einer renommierten Universität in Deutschland.
او در یک دانشگاه معتبر در آلمان دکترا میگیرد.
★★★رشته تحصیلی
Er promoviert in Physik und arbeitet an einem Forschungsprojekt zur Quantenmechanik.
او در فیزیک دکترا میگیرد و روی یک پروژه تحقیقاتی در زمینه مکانیک کوانتومی کار میکند.
★★★زمان
Die Promotion dauert normalerweise drei bis fünf Jahre.
دوره دکترا معمولاً سه تا پنج سال طول میکشد.
★★★پایاننامه
Sie schreibt ihre Doktorarbeit über Klimawandel.
او پایاننامه دکترای خود را درباره تغییرات آب و هوا مینویسد.
★★★استاد راهنما
Er hat einen erfahrenen Professor als Doktorvater gewählt.
او یک استاد با تجربه را به عنوان استاد راهنمای خود انتخاب کرده است.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “promovieren” در زمینههای مختلف برای اشاره به فرایند تحصیل و انجام تحقیقات علمی برای دریافت درجه دکترا استفاده میشود.

sich aufhalten in + Dat
کلمه “sich aufhalten”
در زبان آلمانی به معنای “اقامت داشتن” یا “بودن” است. وقتی با حرف اضافه “in” و حالت داتیو (Dativ) استفاده میشود، به معنای اقامت داشتن یا بودن در مکانی خاص میباشد.
معانی و استفادهها
★★★اقامت داشتن
Er hält sich oft in Berlin auf.
او اغلب در برلین اقامت دارد.
★★★بودن
Wir haben uns eine Woche lang in den Alpen aufgehalten.
ما یک هفته در آلپ بودیم.
صرف فعل “sich aufhalten”
ماضی نقلی (Perfekt): hat sich aufgehalten
گذشته ساده (Präteritum): hielt sich auf
مثالها
★★★اقامت داشتن
Er hält sich zurzeit in Wien auf.
او در حال حاضر در وین اقامت دارد.
★★★بودن
Sie hielten sich den ganzen Tag im Park auf.
آنها تمام روز را در پارک بودند.
★★★بودن
Wir halten uns oft in diesem Café auf.
ما اغلب در این کافه هستیم.
★★★اقامت داشتن
Während des Urlaubs haben sie sich in einem kleinen Dorf aufgehalten.
در طول تعطیلات آنها در یک روستای کوچک اقامت داشتند.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “sich aufhalten” با حرف اضافه “in” و حالت داتیو برای اشاره به اقامت داشتن یا بودن در مکانی خاص استفاده میشود.

sich begeistern für + Akk
فعل “sich begeistern für” به معنای “مشتاق شدن برای” یا “علاقهمند شدن به” است. این فعل برای بیان هیجان و علاقه شدید به چیزی یا کسی به کار میرود.
معانی و استفادهها
★★★مشتاق شدن برای
Sie begeistert sich für klassische Musik.
او به موسیقی کلاسیک علاقهمند است.
★★★علاقهمند شدن به
Er hat sich schon immer für Technik begeistert.
او همیشه به تکنولوژی علاقهمند بوده است.
صرف فعل “sich begeistern”
ماضی نقلی (Perfekt): hat sich begeistert
گذشته ساده (Präteritum): begeisterte sich
مثالها
هنر:
Er begeistert sich für moderne Kunst und besucht regelmäßig Museen.
او به هنر مدرن علاقهمند است و به طور منظم از موزهها بازدید میکند.
ورزش:
Die Kinder begeistern sich für Fußball und spielen jeden Tag.
کودکان به فوتبال علاقهمند هستند و هر روز بازی میکنند.
علم:
Sie hat sich schon früh für Astronomie begeistert.
او از سنین کم به نجوم علاقهمند بوده است.
سفر:
Wir begeistern uns für Reisen und entdecken gerne neue Länder.
ما به سفر علاقهمندیم و دوست داریم کشورهای جدید را کشف کنیم
موسیقی:
Er begeistert sich für das Spielen der Gitarre und übt täglich.
او به نواختن گیتار علاقهمند است و هر روز تمرین میکند.
آشپزی:
Sie begeistert sich für die italienische Küche und kocht oft Pasta.
او به آشپزی ایتالیایی علاقهمند است و اغلب پاستا میپزد.
این مثالها نشان میدهند که فعل “sich begeistern für” چگونه برای بیان هیجان و علاقه شدید به چیزی یا کسی استفاده میشود.

sich beklagen über + Akk
کلمه “sich beklagen”
در زبان آلمانی به معنای “شکایت کردن” یا “گله کردن” است. وقتی با حرف اضافه “über” و حالت مفعولی (Akkusativ) استفاده میشود، به معنای شکایت کردن درباره چیزی یا کسی میباشد.
معانی و استفادهها
★★★شکایت کردن
Er beklagt sich über das schlechte Wetter.
او از هوای بد شکایت میکند.
★★★گله کردن
Sie beklagt sich ständig über ihre Kollegen.
او مدام از همکارانش گله میکند.
صرف فعل “sich beklagen”
ماضی نقلی (Perfekt): hat sich beklagt
گذشته ساده (Präteritum): beklagte sich
مثالها
★★★شکایت کردن
Die Schüler beklagten sich über die vielen Hausaufgaben.
دانشآموزان از تکالیف زیاد شکایت کردند.
★★★گله کردن
Er hat sich über den Lärm beklagt.
او از سر و صدا گله کرد.
★★★شکایت کردن
Wir beklagen uns über die hohen Preise.
ما از قیمتهای بالا شکایت میکنیم.
★★★گله کردن
Sie beklagte sich über die langen Wartezeiten.
او از زمانهای انتظار طولانی گله کرد.
★★★شکایت کردن
Der Kunde beklagte sich über den schlechten Service.
مشتری از خدمات ضعیف شکایت کرد.
★★★گله کردن
Er beklagte sich bei seinem Chef über die Arbeitsbedingungen.
او نزد رئیسش از شرایط کاری گله کرد.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “sich beklagen” با حرف اضافه “über” و حالت مفعولی برای اشاره به شکایت کردن درباره چیزی یا کسی استفاده میشود.

sich betätigen als + Nom
کار کردن به عنوان
کلمه “sich betätigen” در زبان آلمانی به معنای “فعالیت داشتن” یا “مشغول بودن” است. وقتی با حرف اضافه “als” و حالت اسمی (Nominativ) استفاده میشود، به معنای فعالیت داشتن به عنوان چیزی یا کسی میباشد.
معانی و استفادهها
★★★فعالیت داشتن به عنوان
Er betätigt sich als Lehrer.
او به عنوان معلم فعالیت دارد.
★★★مشغول بودن به عنوان
Sie betätigt sich als Künstlerin.
او به عنوان هنرمند مشغول است.
صرف فعل “sich betätigen”
ماضی نقلی (Perfekt): hat sich betätigt
گذشته ساده (Präteritum): betätigte sich
مثالها
★★★فعالیت داشتن به عنوان
Er betätigt sich seit Jahren als Übersetzer.
او سالها به عنوان مترجم فعالیت دارد.
★★★مشغول بودن به عنوان
Sie hat sich lange Zeit als Journalistin betätigt.
او مدت زیادی به عنوان روزنامهنگار مشغول بوده است.
★★★فعالیت داشتن به عنوان
Nach der Pensionierung betätigte er sich als Berater.
پس از بازنشستگی به عنوان مشاور فعالیت داشت.
★★★مشغول بودن به عنوان
Sie betätigt sich in ihrer Freizeit als Hobbygärtnerin.
او در اوقات فراغت به عنوان باغبان سرگرمی مشغول است.
★★★فعالیت داشتن به عنوان
Er betätigt sich nebenbei als Fotograf.
او در کنار کار اصلیاش به عنوان عکاس فعالیت دارد.
★★★مشغول بودن به عنوان
Während des Studiums betätigte sie sich als Tutorin.
در دوران تحصیل به عنوان دستیار آموزشی مشغول بود.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “sich betätigen” با حرف اضافه “als” و حالت اسمی برای اشاره به فعالیت داشتن یا مشغول بودن به عنوان چیزی یا کسی استفاده میشود.

sich niederlassen in + Dat / als + Nom
کلمه “sich niederlassen”
در زبان آلمانی به معنای “سکونت گزیدن” یا “مستقر شدن” است.
وقتی با
حرف اضافه “in” و حالت داتیو
استفاده میشود،
به معنای سکونت گزیدن در مکانی است.
همچنین، وقتی با حرف اضافه “als” و
حالت اسمی استفاده میشود، به معنای مستقر شدن به عنوان چیزی یا کسی میباشد.
معانی و استفادهها
★★★سکونت گزیدن در (in + Dativ)
Er hat sich in München niedergelassen.
او در مونیخ سکونت گزیده است.
★★★سکونت گزیدن در (in + Dativ)
Sie ließ sich in einem kleinen Dorf nieder.
او در یک روستای کوچک سکونت گزید.
★★★مستقر شدن به عنوان (als + Nominativ)
Er hat sich als Arzt niedergelassen.
او به عنوان پزشک مستقر شده است.
★★★مستقر شدن به عنوان (als + Nominativ)
Sie ließ sich als Anwältin nieder.
او به عنوان وکیل مستقر شد.
صرف فعل “sich niederlassen”
ماضی نقلی (Perfekt): hat sich niedergelassen
گذشته ساده (Präteritum): ließ sich nieder
مثالها
★★★سکونت گزیدن در (in + Dativ)
Er hat sich nach dem Studium in Berlin niedergelassen.
او پس از تحصیل در برلین سکونت گزیده است.
★★★سکونت گزیدن در (in + Dativ)
Nach vielen Jahren im Ausland ließ er sich in seiner Heimatstadt nieder.
پس از سالها زندگی در خارج از کشور، او در زادگاهش سکونت گزید.
★★★مستقر شدن به عنوان (als + Nominativ)
Nach der Ausbildung hat sie sich als Physiotherapeutin niedergelassen.
پس از آموزش، او به عنوان فیزیوتراپ مستقر شد.
★★★مستقر شدن به عنوان (als + Nominativ)
Er ließ sich als Architekt in einer großen Stadt nieder.
او به عنوان معمار در یک شهر بزرگ مستقر شد.

veröffentlichen
کلمه “veröffentlichen”
در زبان آلمانی به معنای “منتشر کردن” یا “چاپ کردن” است.
این فعل برای اشاره به عمومی کردن یا انتشار دادن یک اثر، مقاله، کتاب و غیره استفاده میشود.
معانی و استفادهها
★★★منتشر کردن
Er hat einen neuen Roman veröffentlicht.
او یک رمان جدید منتشر کرده است.
★★★چاپ کردن
Die Zeitung veröffentlicht täglich Nachrichten.
روزنامه هر روز اخبار را چاپ میکند.
صرف فعل “veröffentlichen”
ماضی نقلی (Perfekt): hat veröffentlicht
گذشته ساده (Präteritum): veröffentlichte
مثالها
★★★منتشر کردن
Sie hat ihre Forschungsergebnisse in einer renommierten Zeitschrift veröffentlicht.
او نتایج تحقیقات خود را در یک مجله معتبر منتشر کرده است.
★★★چاپ کردن
Der Verlag veröffentlichte das Buch im letzten Jahr.
ناشر کتاب را سال گذشته چاپ کرد.
★★★منتشر کردن
Das Unternehmen hat einen neuen Bericht über den Klimawandel veröffentlicht.
شرکت یک گزارش جدید درباره تغییرات آب و هوا منتشر کرده است.
★★★چاپ کردن
Die Autoren veröffentlichten gemeinsam einen Artikel.
نویسندگان با هم یک مقاله چاپ کردند.
★★★منتشر کردن
Er plant, seine Memoiren im nächsten Jahr zu veröffentlichen.
او برنامه دارد خاطراتش را سال آینده منتشر کند.
★★★چاپ کردن
Die Universität veröffentlicht regelmäßig wissenschaftliche Arbeiten.
دانشگاه به طور منظم مقالات علمی چاپ میکند.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “veröffentlichen” برای اشاره به انتشار یا چاپ کردن یک اثر، مقاله، کتاب و غیره استفاده میشود.

seufzen
کلمه “seufzen”
در زبان آلمانی به معنای “آه کشیدن” است.
این فعل برای اشاره به ابراز احساسات مثل ناراحتی، خستگی یا ناامیدی با کشیدن آه استفاده میشود.
معانی و استفادهها
★★★آه کشیدن
Er seufzte tief.
او عمیقاً آه کشید.
★★★آه کشیدن
Sie seufzte vor Erleichterung.
او با آرامش آه کشید.
صرف فعل “seufzen”
ماضی نقلی (Perfekt): hat geseufzt
گذشته ساده (Präteritum): seufzte
مثالها
★★★آه کشیدن
Er seufzte, als er die schlechten Nachrichten hörte.
او وقتی خبرهای بد را شنید، آه کشید.
★★★آه کشیدن
Sie seufzte, weil sie so müde war.
او آه کشید چون خیلی خسته بود.
★★★آه کشیدن
Nach einem langen Arbeitstag seufzte er vor Erschöpfung.
پس از یک روز کاری طولانی، او از خستگی آه کشید.
★★★آه کشیدن
Er seufzte leise, als er an die Vergangenheit dachte.
او به آرامی آه کشید وقتی به گذشته فکر کرد.
★★★آه کشیدن
Sie seufzte glücklich, als sie die gute Nachricht erhielt.
او خوشحال آه کشید وقتی خبر خوب را دریافت کرد.
★★★آه کشیدن
Er seufzte tief und setzte sich auf den Stuhl.
او عمیقاً آه کشید و روی صندلی نشست.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “seufzen” برای اشاره به آه کشیدن به عنوان ابراز احساسات مختلف استفاده میشود.

sterben
کلمه “sterben” در زبان آلمانی به معنای “مردن” یا “درگذشتن” است. این فعل برای اشاره به پایان زندگی یک شخص یا موجود زنده استفاده میشود.
معانی و استفادهها
★★★مردن
Er ist im Alter von 85 Jahren gestorben.
او در سن ۸۵ سالگی درگذشت.
★★★درگذشتن
Viele Pflanzen sterben im Winter.
بسیاری از گیاهان در زمستان میمیرند.
صرف فعل “sterben”
ماضی نقلی (Perfekt): ist gestorben
گذشته ساده (Präteritum): starb
مثالها
★★★مردن
Er starb nach langer Krankheit.
او پس از یک بیماری طولانی درگذشت.
★★★درگذشتن
Im Krieg sind viele Soldaten gestorben.
در جنگ بسیاری از سربازان درگذشتند.
★★★مردن
Die alten Bäume im Park sind gestorben.
درختان قدیمی در پارک مردهاند.
★★★درگذشتن
Sie starb friedlich im Schlaf.
او در خواب به آرامی درگذشت.
★★★مردن
Er ist vor zwei Jahren gestorben.
او دو سال پیش درگذشت.
★★★درگذشتن
Die Tiere sterben, wenn sie nicht genug Nahrung finden.
حیوانات میمیرند اگر غذای کافی پیدا نکنند.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “sterben” برای اشاره به مرگ یا درگذشتن استفاده میشود.
die Aggression -en
حالت جمع: die Aggressionen
معانی و استفادهها
★★★پرخاشگری
Die Aggression des Hundes machte den Spaziergang gefährlich.
پرخاشگری سگ باعث خطرناک شدن پیادهروی شد.
★★★خشونت
In der Schule gibt es keine Toleranz gegenüber Aggression.
در مدرسه هیچ تحملی برای خشونت وجود ندارد.
مثالها
★★★پرخاشگری
Er zeigte keine Aggression während des Streits.
او در طول دعوا هیچ پرخاشگری نشان نداد.
★★★خشونت
Die Polizei versucht, Aggressionen bei Demonstrationen zu verhindern.
پلیس سعی میکند از خشونت در تظاهرات جلوگیری کند.
★★★پرخاشگری
Die Aggressionen im Spiel führten zu mehreren Verletzungen.
پرخاشگریها در بازی منجر به چندین جراحت شد.
★★★خشونت
Aggressionen können durch Stress und Frustration ausgelöst werden.
خشونت میتواند از استرس و ناامیدی ناشی شود.
★★★پرخاشگری
Er hatte Schwierigkeiten, seine Aggressionen zu kontrollieren.
او برای کنترل پرخاشگریهایش مشکل داشت.
★★★خشونت
Therapien können helfen, Aggressionen zu vermindern.
درمانها میتوانند به کاهش خشونت کمک کنند.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “die Aggression” برای اشاره به رفتارهای خشونتآمیز و پرخاشگرانه استفاده میشود.

der Aufenthalt
اقامت-توقف
حالت جمع: die Aufenthalte
معانی و استفادهها
★★★اقامت
Der Aufenthalt in diesem Hotel war sehr angenehm.
اقامت در این هتل بسیار دلپذیر بود.
★★★توقف
Der Zug hat einen kurzen Aufenthalt in Köln.
قطار یک توقف کوتاه در کلن دارد.
مثالها
★★★اقامت
Unser Aufenthalt in Paris dauerte zwei Wochen.
اقامت ما در پاریس دو هفته طول کشید.
★★★توقف
Während unseres Aufenthalts in Rom haben wir viele Sehenswürdigkeiten besichtigt.
در طول اقامتمان در رم، از بسیاری از جاذبههای دیدنی بازدید کردیم.
★★★اقامت
Der Aufenthalt im Ausland hat seine Perspektive verändert.
اقامت در خارج از کشور دیدگاه او را تغییر داد.
★★★توقف
Der Flug hatte einen Aufenthalt in Frankfurt.
پرواز یک توقف در فرانکفورت داشت.
★★★اقامت
Ihr Aufenthalt im Krankenhaus war notwendig für die Genesung.
اقامت او در بیمارستان برای بهبودی ضروری بود.
★★★توقف
Nach einem kurzen Aufenthalt in München, reisten wir weiter nach Berlin.
بعد از یک توقف کوتاه در مونیخ، به سفرمان به برلین ادامه دادیم.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “der Aufenthalt” برای اشاره به اقامت یا توقف در مکانی استفاده میشود. حالت جمع این کلمه “die Aufenthalte” است.

das Aussehen
ظاهر و شکل ظاهری
معانی و استفادهها
★★★ظاهر
Ihr Aussehen hat sich im Laufe der Jahre verändert.
ظاهر او در طول سالها تغییر کرده است.
★★★چهره
Das Aussehen des Gebäudes ist beeindruckend.
چهره ساختمان تأثیرگذار است.
مثالها
★★★ظاهر
Sein Aussehen war sehr gepflegt.
ظاهر او بسیار مرتب بود.
★★★چهره
Sie achtet sehr auf ihr Aussehen.
او خیلی به چهرهاش اهمیت میدهد.
★★★ظاهر
Das Aussehen der Stadt hat sich in den letzten Jahren stark verändert.
ظاهر شهر در سالهای اخیر به شدت تغییر کرده است.
★★★چهره
Ihr jugendliches Aussehen überraschte alle.
چهره جوان او همه را شگفتزده کرد.
★★★ظاهر
Die Schauspielerin ist für ihr außergewöhnliches Aussehen bekannt.
این بازیگر برای ظاهر فوقالعادهاش شناخته شده است.
★★★چهره
Er hat das Aussehen seines Vaters geerbt.
او چهره پدرش را به ارث برده است.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “das Aussehen” برای اشاره به ظاهر یا چهره استفاده میشود. این کلمه به طور معمول به صورت جمع استفاده نمیشود.

der Charakter -e
کاراکتر و شخصیت
حالت جمع: die Charaktere
معانی و استفادهها
★★★شخصیت
Sein Charakter ist sehr freundlich und hilfsbereit.
شخصیت او بسیار دوستانه و کمککننده است.
★★★خصوصیت
Der Charakter dieses Buches ist einzigartig.
خصوصیت این کتاب منحصر به فرد است.
مثالها
★★★شخصیت
Sie hat einen starken und unabhängigen Charakter.
او شخصیتی قوی و مستقل دارد.
★★★خصوصیت
Der Charakter dieses Films ist sehr komplex.
خصوصیت این فیلم بسیار پیچیده است.
★★★شخصیت
Er ist für seinen ehrlichen Charakter bekannt.
او به خاطر شخصیت صادقانهاش شناخته شده است.
★★★خصوصیت
Die verschiedenen Charaktere in dem Roman sind gut entwickelt.
شخصیتهای مختلف در این رمان به خوبی توسعه یافتهاند.
★★★شخصیت
Ihr Charakter zeigt viel Mut und Entschlossenheit.
شخصیت او نشاندهنده شجاعت و عزم زیاد است.
★★★خصوصیت
Der Charakter der Stadt hat sich im Laufe der Jahre verändert.
خصوصیت شهر در طول سالها تغییر کرده است.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “der Charakter” برای اشاره به شخصیت یا خصوصیت استفاده میشود. حالت جمع این کلمه “die Charaktere” است.
der Egoismus
خودخواهی- خودپرستی
حالت جمع: die Egoismen
معانی و استفادهها
★★★خودخواهی
Sein Egoismus machte es schwer, mit ihm zusammenzuarbeiten.
خودخواهی او کار کردن با او را سخت میکرد.
★★★خودمحوری
Ihr Egoismus führt oft zu Konflikten.
خودمحوری او اغلب منجر به درگیریها میشود.
★★★خودخواهی
Der Egoismus einiger Menschen kann zu Problemen in der Gemeinschaft führen.
خودخواهی برخی از افراد میتواند منجر به مشکلاتی در جامعه شود.
★★★خودمحوری
Sie kritisierte seinen offensichtlichen Egoismus.
او از خودمحوری آشکار او انتقاد کرد.
★★★خودخواهی
Sein Handeln war von purem Egoismus geprägt.
رفتار او از خودخواهی خالص نشأت گرفته بود.
★★★خودمحوری
Egoismus und Altruismus stehen im Gegensatz zueinander.
خودمحوری و نوعدوستی در تضاد با یکدیگر قرار دارند.
★★★خودخواهی
Ihr Egoismus verhinderte, dass sie anderen half.
خودخواهی او مانع از کمک به دیگران میشد.
★★★خودمحوری
Er musste lernen, seinen Egoismus zu überwinden.
او باید یاد میگرفت که خودمحوری خود را کنار بگذارد.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “der Egoismus” برای اشاره به خودخواهی یا خودمحوری استفاده میشود. حالت جمع این کلمه “die Egoismen” است.

die Eifersucht
حسادت
حالت جمع: die Eifersüchte
معانی و استفادهها
★★★حسادت
Ihre Eifersucht auf ihre Schwester war offensichtlich.
حسادت او به خواهرش آشکار بود.
★★★رشک
Seine Eifersucht verursachte viele Probleme in ihrer Beziehung.
رشک او باعث مشکلات زیادی در رابطهشان شد.
مثالها
★★★حسادت
Die Eifersucht kann Beziehungen zerstören.
حسادت میتواند روابط را نابود کند.
★★★رشک
Er kämpfte mit seiner Eifersucht, als er seine Freundin mit einem anderen sah.
او با حسادت خود مبارزه کرد وقتی دوستدخترش را با کسی دیگر دید.
★★★حسادت
Ihre Eifersucht führte zu ständigen Streitigkeiten.
حسادت او منجر به مشاجرات مداوم شد.
★★★رشک
Die Eifersucht auf die Erfolge anderer kann sehr belastend sein.
رشک به موفقیتهای دیگران میتواند بسیار سنگین باشد.
★★★حسادت
Eifersucht ist ein Gefühl, das schwer zu kontrollieren ist.
حسادت احساسی است که کنترل آن دشوار است.
★★★رشک
Er versuchte, seine Eifersucht zu überwinden, um die Freundschaft zu bewahren.
او سعی کرد حسادت خود را برطرف کند تا دوستی را حفظ کند.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “die Eifersucht” برای اشاره به حسادت یا رشک استفاده میشود. حالت جمع این کلمه “die Eifersüchte” است.

die Eigenschaft -en
حالت جمع: die Eigenschaften
★★★ویژگی
Ehrlichkeit ist eine wichtige Eigenschaft.
صداقت یک ویژگی مهم است.
★★★خصوصیت
Die chemischen Eigenschaften dieses Materials sind gut erforscht.
خصوصیات شیمیایی این ماده به خوبی مورد بررسی قرار گرفتهاند.
مثالها
★★★ویژگی
Geduld ist eine wertvolle Eigenschaft in der Erziehung.
صبر یک ویژگی ارزشمند در تربیت است.
★★★خصوصیت
Die Eigenschaften eines guten Lehrers umfassen Geduld und Verständnis.
خصوصیات یک معلم خوب شامل صبر و درک است.
★★★ویژگی
Jede Person hat einzigartige Eigenschaften.
هر فرد ویژگیهای منحصر به فردی دارد.
★★★خصوصیت
Die physikalischen Eigenschaften von Wasser sind gut bekannt.
خصوصیات فیزیکی آب به خوبی شناخته شدهاند.
★★★ویژگی
Mut ist eine Eigenschaft, die oft bewundert wird.
شجاعت یک ویژگی است که اغلب مورد تحسین قرار میگیرد.
★★★خصوصیت
Diese Pflanze hat heilende Eigenschaften.
این گیاه خصوصیات درمانی دارد.
این مثالها نشان میدهند که کلمه “die Eigenschaft” برای اشاره به ویژگیها یا خصوصیات استفاده میشود. حالت جمع این کلمه “die Eigenschaften” است.
























































































