G6 Flashcards
(64 cards)
der Ersatz
جایگزین1. Für den kranken Mitarbeiter wurde noch kein Ersatz gefunden. 1 . برای همکار بیمار هیچ جایگزینی پیدا نشد.2. Sie bekommen von unserer Firma einen Ersatz für das kaputte Gerät. 2 . شما از شرکت ما یک جایگزین برای دستگاه خراب میگیرید.
enorm
زیاد هنگفت، فراوان1. Das Potenzial des neuen Medikaments ist enorm. 1 . کارایی داروی جدید زیاد است.2. Die Preise sind enorm gestiegen. 2 . قیمتها زیاد افزایش یافتند.
psychisch
روحی روانی
aussetzen
[1] استراحت کردن[2] بیرون انداختن[3] بیرون گذاشتن[4] متوقف کردن
die Rücksicht
ملاحظه توجه، مراقبت1. Die Autofahrer sollten mehr Rücksicht auf die Fußgänger nehmen. 1 . سوارهها باید توجه بیشتری به پیادهها بکنند.2. Nehmen Sie bitte Rücksicht auf die anderen Gäste. 2 . لطفا از بقیه مهمانها مراقبت کنید.
Nomadentum, das
.شاغل دارای شغل، مشغول به کار1. berufstätige Mütter 1 . مادر شاغل2. Die Eltern von Sven sind beide berufstätig. 2 . والدین “سون” هر دو شاغل هستند.3. Sind Sie berufstätig? 3 . آیا شاغل هستید؟
berufstätig
شاغل دارای شغل، مشغول به کار1. berufstätige Mütter 1 . مادر شاغل2. Die Eltern von Sven sind beide berufstätig. 2 . والدین “سون” هر دو شاغل هستند.3. Sind Sie berufstätig? 3 . آیا شاغل هستید؟
bieten
پیشنهاد کردن ارائه کردن etwas (Akk.) bieten چیزی را پیشنهاد کردن jemandem etwas (Akk.) bieten به کسی چیزی را پیشنهاد کردن1. Die Firma bietet ihren Mitarbeitern die Möglichkeit, Sprachkurse zu besuchen. 1. شرکت به کارکنانش این امکان را پیشنهاد میکند که کلاس زبان بگذرانند.2. Er hat mir für den alten Wagen noch 800 Euro geboten. 2. او به من برای ماشین قدیمی 800 یورو پیشنهاد کرد.3. er hat mir viel Geld geboten, aber ich will das Bild nicht verkaufen. 3. او پول زیادی پیشنهاد کرد، اما من نمیخواهم آن عکس را بفروشم.
außer
به جزمترادف و متضادabgesehen von ausgenommen1. Außer Lisa hat sich niemand um die Stelle beworben. 1 . به جز “لیسا” هیچ کس برای این موقعیت شغلی درخواست نداد.2. Es kommen alle außer dir. 2 . همه می آیند به جز تو.3. Wir haben täglich außer Samstag geöffnet. 3 . ما همه روزه به جز شنبه باز هستیم.کاربرد واژه außer به معنای به جزaußer به معنای به جز نشان دهنده یک استثنا در یک جمع است، مثلا “alle außer dir” (همه به جز تو) به جمع همه اشاره می کند و تو را از آن مستثنی می کند. از این قید به صورت کلی برای ساختن استثنا استفاده می شود.2 خارج از بیرونمترادف و متضادaußerhalb innerhalb1. Der Aufzug ist außer Betrieb. 1 . آسانسور خارج از کار است. [خراب است.]2. Ich bin außer Hause. 2 . من بیرون خانه هستم.کاربرد واژه außer به معنای خارج ازقید außer یک قید مکان است که بیرون/خارج بودن از یک محیط را نشان میدهد، مثلا “Ich bin außer Hause” (من بیرون خانه ام).این قید همچنین می تواند به معنای دور بودن هم باشد. مثلا در عبارت “außer Gefahr” (خارج از/دور از خطر) این قید به مفهوم فیزیکی خارج بودن اشاره نکرده. یا در عبارت “außer Betrieb” (خارج از کار/خراب) قید außer نشان میدهد که یک وسیله از شرایط کارش دور است یا در شرایط کار قرار ندارد (کار نمی کند).
die Erwägung
تامل بررسی
Lehrstuhl
[1] کرسی تدریس
der Inhaber
مالک (خانه، مغازه …)1. Der Inhaber des Restaurants beschwerte sich bei der Polizei über vandalierende Jugendliche. 1 . مالک رستوران در مورد جوانان یاغی به پلیس شکایت کرد.
die Soziologie
جامعهشناسی1. Er hat Soziologie und Politikwissenschaft studiert. 1 . او جامعهشناسی و علوم سیاسی خوانده است.2. Er studiert Soziologie. 2 . او جامعهشناسی میخواند.
eigentlich nicht
not really
uralt
باستانی خیلی قدیمی
die Lebensform
شیوه زندگی نوع زندگی1. eine neue Lebensform 1 . یک شیوه زندگی جدید2. Er untersucht tierische Lebensformen. 2 . او نوع زندگی حیوانات را مطالعه میکند.
die Kernfamilie
1 خانواده هستهای
Gesinde
خدمتگزاران
der Anspruch
استحقاق برخورداری1. Sie wohnen im Stadtzentrum. Deshalb haben Sie keinen Anspruch auf Fahrgeld. 1 . شما در مرکز شهر زندگی میکنید، در نتیجه شما استحقاق هزینه سفر را ندارید.
individuell
جداگانه به طور جداگانه، منحصرا1. Die Lehrerin versucht, jedes Kind individuell zu fördern. 1 . معلم تلاش می کند هر بچه را به صورت جداگانه تشویق کند.2. Jeder Antrag wird individuell geprüft. 2 . هر درخواستی جداگانه بررسی میشود.
streben
تلاشکردن کوششکردن1. Ich strebe nach Perfektion, wenn ich male. 1 . من هنگامیکه نقاشی میکشم برای حد کمال تلاش میکنم.2. Meine Schwester strebt danach, ein besserer Mensch zu werden. 2 . خواهرم برای تبدیلشدن به یک انسان بهتر تلاش میکند.
die Gemeinschaft
گروه جماعت، اجتماع1. Die Dorfbewohner bildeten eine verschworene Gemeinschaft. 1 . ساکنین روستا جماعتی توطئهگر را تشکیل دادند.2. Sie war ein nützliches Mitglied unserer Gemeinschaft. 2 . او یک عضو مفید از گروه ما بود.2 (محل یا چیز) همگانی عمومی1. Rauchen ist in den Gemeinschafts-räumen nicht erlaubt. 1 . سیگار کشیدن در فضاهای همگانی ممنوع است.
sonst
در غیر این صورت یا، وگرنه1. Heute ist der Chef nicht mehr da. Sonst ist er um diese Zeit immer im Büro. 1 . امروز رئیس اینجا نیست. وگرنه او همیشه در این ساعت در دفتر است.2. Hilf mir, sonst komme ich zu spät. 2 . کمکم کن وگرنه خیلی دیر میآیم.3. Tu es jetzt, sonst ist es zu spät. 3 . الان انجامش بده، وگرنه خیلی دیر میشود.4. Wir müssen jetzt gehen, sonst wird es zu spät. 4 . ما باید برویم، وگرنه خیلی دیر میشود.5. Zieh dich warm an, sonst erkältest du dich. 5 . لباس گرم بپوش، وگرنه سرما میخوری.2 دیگر sonst noch Wünsche/Fragen/…haben هنوز آرزوهای دیگر/سوالهای دیگر/… داشتن1. Haben sie sonst noch einen Wunsch? – Nein, danke. Das ist alles. 1. آیا خواسته دیگری هم دارید؟ - نه ممنون این همه اش بود.2. Habt ihr sonst noch Fragen? 2. هنوز سوالهای دیگری دارید؟
einerseits
از طرفی1. Einerseits möchte ich die Reise gern machen, andererseits ist sie zu teuer. 1 . از طرفی من دوست دارم به سفر بروم، از طرف دیگر آن خیلی گران است.2. Einerseits sind die Nachbarn sehr nett, andererseits möchte ich lieber ganz einsam wohnen. 2 . از طرفی همسایهها خیلی خوب هستند، از طرف دیگر من دوست دارم کاملا تنها زندگی کنم.