Bioetica Flashcards

(463 cards)

1
Q

cellule viventi di cancro

A

سلول های سرطانی زنده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

L’immunologia

A

این شاخه ای از زیست شناسی و پزشکی است که به مطالعه سیستم ایمنی بدن می پردازد. این سیستم وظیفه دفاع از بدن در برابر عفونت و بیماری را بر عهده دارد. ایمونولوژی عملکردهای فیزیولوژیکی سیستم ایمنی، اجزای آن و پاسخ های ایمنی را در شرایط سلامتی و بیماری مطالعه می کند

immunitario
ایمنی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

inquietanti ed urgenti interrogativi

A

سوالات ناراحت کننده و فوری

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

conseguire determinati effetti

A

دستیابی به اثرات خاص

conseguire
بدست آوردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

procreazione assistita

A

کمک به تولید مثل

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

congelamento degli embrioni

A

انجماد جنین

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

madri in affitto

surrogate mother

A

مادر جایگزین

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

attribuzione della paternità o della maternità per embrioni

A

انتساب پدر یا زایمان توسط جنین مربوط به شناخت قانونی ارتباط ژنتیکی بین والدین و جنین است. این فرآیند برای تعیین حقوق و وظایف والدین در قبال کودکی که متولد می شود ضروری است. شواهد مربوط به انتساب پدر یا زایمان ممکن است شامل آزمایش DNA، شواهد شاهد و مستند باشد

لقاح هترولوگ یک تکنیک تولید مثل با کمک پزشکی (ART) است که در آن حداقل یکی از دو گامت (تخمک یا اسپرم) از یک اهدا کننده خارج از زوج می آید. این روش زمانی استفاده می شود که یک یا هر دو طرف مشکلات ناباروری داشته باشند که مانع از استفاده از گامت های آنها می شود2.
لقاح هترولوگ اشکال مختلفی دارد:
لقاح ناهمگون زن (اهدای تخمک): تخمک ها توسط اهدا کننده اهدا می شوند و با اسپرم شریک مرد زن و شوهر بارور می شوند.
لقاح ناهمگون مردان: اسپرم توسط اهدا کننده اهدا می شود و برای بارور کردن تخمک های شریک زن زن و شوهر استفاده می شود.
اهدای مضاعف: تخمک و اسپرم هر دو از اهداکنندگان خارجی می آیند.
این تکنیک یک جایگزین مهم برای زوج هایی است که مایل به پدر و مادر شدن هستند اما با مشکلات ناباروری مواجه هستند. ایمنی و کیفیت گامت های اهدایی با کنترل ها و مقررات سختگیرانه تضمین می شود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

fecondazione eterologa

A

Tecnica di procreazione medicalmente assistita
تکنیک تولید مثل با کمک پزشکی

eterologa
هترولوگ صفتی است که در زیست شناسی و پزشکی برای نشان دادن اندام، بافت یا ماده آلی که از گونه ای غیر از گونه مورد نظر می آید استفاده می شود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

gli embrioni fecondati in surplus

A

جنین های بارور شده مازاد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

l’ingegneria genetica

A

مهندسی ژنتیک

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

le banche di embrioni congelati

A

به بانک های جنین منجمد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

pretesa “neutralità etica” della scienza

A

ادعای “بی طرفی اخلاقی” علم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

una scuola per bambini gravemente ritardati

A

مدرسه ای برای کودکان به شدت عقب مانده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

lefficacia della profilassi contro lepatite

A

اثربخشی پروفیلاکسی در برابر هپاتیت

La profilassi (greco προφυλάσσω, “prophylasso”, difendere o prevenire) è una qualsiasi procedura medica o di sanità pubblica a scopo di prevenzione di una malattia.
پروفیلاکسی (به یونانی: προφυλάσσω، “prophylasso”، دفاع یا پیشگیری) هر روش پزشکی یا بهداشت عمومی برای پیشگیری از یک بیماری است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

infettati con ceppi del virus dell`epatite

A

آلوده به سویه های ویروس هپاتیت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

i mezzi adoperati

A

وسایل مورد استفاده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

rianimazione

A

احیا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

prolungamento della vita

A

تمدید عمر

prolungamento
Prolungamento یک اسم مذکر است که از فعل prolongare گرفته شده است. می تواند معانی زیر را داشته باشد:
افزایش طول یا مدت چیزی.
بخشی یا ادامه چیزی در مکان یا زمان اضافه شده است.
عمل یا عملیات طولانی شدن، یعنی گسترش در مکان یا زمان.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

trapianti

A

پیوند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

ingegneria genetica

A

مهندسی ژنتیک

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

la fattibilità tecnica

A

امکان سنجی فنی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

le possibili ripercussioni sull’umanità

A

پیامدهای احتمالی بر بشریت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

le loro giustificazioni morali

A

توجیهات اخلاقی آنها

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
compromettere
سازش
26
Iniezioni di cellule tumorali
تزریق سلول های سرطانی
27
un implicito materialismo
یک ماتریالیسم ضمنی che tutto è concepito come «materiale»
28
la produzione di mezzi terapeutici
تولید وسایل درمانی
29
la brevettabilità di processi produttivi
قابلیت ثبت اختراع فرآیندهای تولید brevettabilità ثبت اختراع
30
vengono brevettate
ثبت اختراع هستند
31
la crisi della fiducia cieca nella scienza
بحران اعتماد کورکورانه به علم
32
ignari l`uno dell`altro
غافل از یکدیگر
33
Science of Survival
علم بقا
34
una bioetica di frontiera
اخلاق زیستی "مرزی"
35
ristretto di persone
تعداد کم افراد
36
una bioetica quotidiana
اخلاق زیستی "روزمره"
37
alla degenza
به بستری شدن در بیمارستان
38
ed all'assistenza dei malati
و مراقبت از بیماران
39
malasanità
قصور پزشکی
40
eutanasia
اتانازی
41
fecondazione artificiale
تلقیح مصنوعی
42
casi controversi
پرونده های مورد مناقشه
43
l'assistenza sanitaria
مراقبت های بهداشتی
44
l'ampio raggio
طیف گسترده ای raggio شعاع انتشار نور از منبع نور؛ یا به طور خاص، هر یک از جهاتی که نور در امتداد آن منتشر می شود و در تصور رایج به صورت خطوطی پیکربندی می شوند که از منبع نور، به ویژه از یک جرم آسمانی شروع می شوند: r. از خورشید، ماه، ستارگان، سیارات؛ یک پرتو پرتو؛ r سوزان، آتشین، سوزان، خیره کننده، درخشنده با خورشید؛ گرم کردن، برنزه شدن در r. از خورشید
45
autosufficienza e di onnipotenza
خودکفایی و قدرت مطلق
46
assai attuale
بسیار جاری
47
Divergenza di opinioni
اختلاف نظر
48
le sfide poste
چالش های مطرح شده
49
ricadute disumanizzanti
پیامدهای غیرانسانی
50
Per invertire la rotta
برای معکوس کردن مسیر
51
una azione controculturale molto complessa
یک اقدام ضد فرهنگی بسیار پیچیده
52
un sogno prometeico di dominio assoluto
رویای پرومته سلطه مطلق
53
stravolgendo
تحریف
54
ha dislocato l’essere umano
انسان را آواره کرده است
55
i dilemmi bioetici
معضلات زیست اخلاقی
56
emancipazione del paziente
توانمندسازی بیمار رهایی
57
all'assistenza sanitaria
به مراقبت های بهداشتی l'accesso di tutti i cittadini all'assistenza sanitaria.
58
allocazione delle risorse
تخصیص منابع
59
nasce dall`inevitabile divario
از شکاف اجتناب ناپذیر ناشی می شود divario تفاوت
60
avvertita tra la popolazione
در میان مردم احساس می شود avvertita هشدار
61
sistema sanitario
نظام سلامت
62
sempre più perfezionate ma anche molto costose
به طور فزاینده ای کامل می شود اما همچنین بسیار گران است
63
disagio sociale
پریشانی اجتماعی
64
divergenze e contrasti
واگرایی ها و تضادها divergenze تفاوت ها
65
questa carenza di formazione
این عدم آموزش carenza کمبود
66
un risultato considerevole sviluppare
یک نتیجه قابل توجه برای توسعه
67
a questa non assoggettabili
مشمول این نیست تابع آن نیست Assoggettare Assoggettare significa rendere soggetto, sottomettere o piegarsi al dominio altrui. موضوع کردن تسلیم به معنای تابع کردن، تسلیم شدن یا تسلیم شدن در برابر سلطه دیگران است. assoggettabilità موضوع پذیری
68
determinismo
جبرگرایی منظور ما همه آن رؤیاهای انسان است که او را مطلقا یا اساسا محروم یا ناتوان از آزادی می دانند، زیرا او همیشه در عمل خود توسط عواملی خارج از اراده اش مشروط و تحت تأثیر قرار می گیرد و تابع آن نیست
69
riconducibili
قابل ردیابی
70
genotipi realizzati da mutazioni casuali
ژنوتیپ های ساخته شده از جهش های تصادفی
71
la traiettoria lo condurrà in un punto
مسیر او را هدایت خواهد کرد
72
l'illusione della libertà
توهم آزادی
73
chi poteva permettersela
چه کسی می تواند آن را بپردازد
74
l'equa distribuzione delle risorse
توزیع عادلانه منابع l'equa عادلانه منصفانه برابر عادل
75
costi elevati
هزینه های بالا
76
devono generare utili
آنها باید سود ایجاد کنند
77
rischiando di anteporre la logica del profitto al servizio al paziente
ریسک قرار دادن منطق سود بر خدمات بیمار anteporre قرار دادن قبل
78
dalle visioni antropologiche sottostanti
از دیدگاه های انسان شناسی زیربنایی
79
governate dalla genetica
توسط ژنتیک اداره می شود
80
influenzato dall'ambiente sociale
تحت تأثیر محیط اجتماعی
81
Meno enfasi sui fattori biologici
تاکید کمتر بر عوامل بیولوژیکی
82
interazionistico
تعامل گرا
83
dosaggio di influenze culturali e biologiche
"دوز" تأثیرات فرهنگی و بیولوژیکی
84
prevedere a priori
پیش بینی پیشینی
85
implicando l'assenza di responsabilità morale
دلالت بر عدم مسئولیت اخلاقی implicando ضمنی فکری دلالت داشتن implicare دلالت کند درگیر کردن دخیل کردن معنی مستلزم استنتاج اضافه کردن به دلالت کند متهم کردن درهم تنیده اجازه دهید برای واردات متحمل شدن
86
empiricamente verificabili
از نظر تجربی قابل تأیید است
87
accomuna e vincola tutti gli uomini
همه انسانها را متحد و پیوند می دهد vincola tutti همه مقید میکند
88
io devo essere libero di fare quello che credo, almeno fintanto che la mia libertà non lede la libertà altrui
من باید آزاد باشم تا آنچه را که به آن اعتقاد دارم انجام دهم، حداقل تا زمانی که آزادی من آزادی دیگران را نقض نکند non lede آسیبی نمی رساند ledere آسیب تاثیر بگذارد نقض کردن تعصب تضعیف کردن برخورد کردن زخمی کردن
89
in base al quale adoperare
بر اساس آن استفاده شود
90
è il piacere soggettivo
لذت ذهنی است
91
a loro volta
به نوبه خود
92
potenziare istituzionalmente le autonome ed insindacabili scelte di vita
به صورت نهادی انتخاب های زندگی خودمختار و غیرقابل انکار را تقویت کنید
93
Secondo questa ottica dunque è giusto ...
بنابراین، از این دیدگاه، درست است
94
appagati nelle proprie speranze
به امیدهای خود راضی شدند appagare راضی شدن
95
è reputato male tutto ciò che provoca dolore
هر چیزی که باعث درد می شود به اشتباه در نظر گرفته می شود reputare در نظر بگیرید فکر کن حساب کاربری قضاوت کنید نگاه کن شهرت
96
provoca
علل
97
almeno in via ordinaria
حداقل به روش معمولی
98
prezzo da pagare per conseguire un risultato fortemente desiderato
قیمتی که باید برای دستیابی به یک نتیجه کاملا مطلوب پرداخت شود
99
la dieta della ragazza che vuole mantenere o acquistare la ‘‘linea‘‘
رژیم غذایی دختری که می خواهد "شکل" را حفظ کند یا بخرد
100
in tal caso
در این مورد
101
vuole quella sofferenza per un maggior piacere successivo
او این رنج را برای لذت بیشتر بعدا می خواهد
102
detta sofferenza non ha nulla in sé di eticamente negativo
این رنج به خودی خود هیچ چیز اخلاقی منفی ندارد
103
riprovevole
قابل سرزنش
104
il male peggiore che possa capitare ad un individuo.
بدترین شرارتی که می تواند برای یک فرد اتفاق بیفتد. capitare اتفاق افتادن اتفاق بیفتد رخ دهد به عنوان رخ می دهد پیدا کردن به پایان برسد شانس بوجود می آیند رسیدن نوبت دادن رسیدن به
105
il combattere a tutti i costi il dolore grave,
مبارزه با درد شدید به هر قیمتی،
106
deve scontrarsi
باید برخورد کند scontrarsi برخورد برخورد می کند درگیری مقایسه کنید انداختن پایین سر برآمدگی شاخ قفل برخورد کردن شمشیرهای متقابل سقوط فرار کردن آن را مخلوط کنید شیشه در برابر بحث کنید دوره برخورد
107
ormai defunto
اکنون از بین رفته است defunto متوفی دیر مرده رفت منحل شده است فرد مرده فرد فوت شده وصی متوفی از بین رفته است اکنون از بین رفته است در گذشت
108
sull'odierna prassi medica
در عمل پزشکی امروز prassi تمرینات پراکسیس رویه ها سیاست روال تمرین کنید مرسوم رویه های معمول رویه های عادی رویه های معمول odierna امروز امروزی مدرن جاری حاضر اکنون امروزی معاصر روز غالب
109
guarire i disturbi e le malattie
بیماری ها را درمان کنید
110
alla interruzione volontaria della gravidanza
تا خاتمه داوطلبانه بارداری c
111
interruzione istruzione
interruzione وقفه شکستن اختلال قطع شدن قطع کردن شکست فسخ توقف شکستن برش دادن خرابی تعلیق ناپیوستگی شکاف سقط istruzione آموزش و پرورش دستورالعمل بیانیه آموزش یادگیری تحصیل در مدرسه تدریس شهریه تحقیق فرمان جهت بخشنامه پس زمینه پرورش مختصر آموزشی تحصیل کرده آموزش دادن دستور داده است
112
debba darsi da fare per prolungarne la vita
باید برای طولانی شدن عمر خود تلاش کنند
113
sollevato da qualsivoglia responsabilità morale nell'esercizio della sua professione
از هرگونه مسئولیت اخلاقی در انجام حرفه خود رها شده است qualsivoglia هر هر چه باشد هر چیزی
114
attenersi strettamente ai desiderata dei suoi clienti
به شدت به خواسته های مشتریان خود پایبند باشد
115
non ledere la loro libertà andando contro le decisioni da loro assunte
با مخالفت با تصمیماتی که گرفته اند، آزادی آنها را نقض نکنند ledere آسیب تاثیر بگذارد نقض کردن تضعیف کردن برخورد محترم جراحت
116
insostenibilità
ناپایداری
117
deresponsabilizzazione
مسئولیت زدایی
118
cultura della sopraffazione del più forte sul più debole
فرهنگ سرکوب قوی تر بر ضعیف تر sopraffazione ظلم غلبه کننده سلطه خردکننده استبداد سوء استفاده از قدرت غلبه بر قلدری شکست باتلاق غرق شدن بیش از حد گرفتن
119
un handicappato
یک فرد معلول
120
un malato terminale
یک فرد لاعلاج
121
vengono soppressi
سرکوب می شوند
122
indesiderati e motivo di sofferenza
ناخواسته و علت رنج
123
i robusti
قوی
124
Etica relativistica
اخلاق نسبی گرایانه عدم وجود مقادیر عینی معتبر برای همه
125
a patto di non ledere la libertà altrui.
به شرطی که آزادی دیگران را نقض نکنند.
126
provoca dolore e infelicità
باعث درد و اندوه می شود
127
tutto ciò che porta piacere
هر چیزی که لذت می آورد
128
tutto ciò che quello che
همه آن چی
129
edonismo
لذت گرایی ἡδονή «piacere» – Concezione filosofica che riconosce come fine dell’azione umana il piacer
130
come unici fondamenti
به عنوان تنها پایه ها
131
nei paesi nordici
در کشورهای شمال اروپا
132
l’ascia la scure
- **Ascia**: Ha una lama più lunga e stretta rispetto alla scure. Viene utilizzata principalmente per spaccare il legno lungo le fibre e per lavori di carpenteria. - **Scure**: Ha una lama più corta e larga, ed è progettata per tagliare il legno trasversalmente. È più pesante e viene utilizzata per abbattere alberi o tagliare grandi tronchi. 2. **Uso Principale**: - **Ascia**: Ideale per spaccare tronchi di legno e per lavori di dettaglio, come la costruzione di mobili o la lavorazione del legno. - **Scure**: Utilizzata per abbattere alberi, rimuovere rami grossi e per compiti che richiedono una forza maggiore e un taglio più deciso. 3. **Manico**: - **Ascia**: Solitamente ha un manico più lungo per permettere di esercitare più forza e controllo durante la spaccatura del legno. - **Scure**: Ha un manico più corto e robusto per un migliore equilibrio e potenza nel taglio. 1. **شکل و اندازه**: - **تبر**: دارای تیغه بلندتر و باریکتر از تبر است. عمدتاً برای شکافتن چوب در امتداد الیاف و برای کارهای نجاری استفاده می شود. - **تبر**: دارای تیغه کوتاهتر و پهنتر است و برای برش عرضی چوب طراحی شده است. سنگین تر است و برای قطع درختان یا بریدن تنه های بزرگ استفاده می شود. 2. **کاربرد اصلی**: - **تبر **: ایده آل برای شکافتن کنده های چوب و برای کارهای جزئی مانند ساخت مبلمان یا نجاری. - **تبر **: برای قطع درختان، حذف شاخه های بزرگ و برای کارهایی که نیاز به استحکام بیشتر و قطع قطعی تری دارند استفاده می شود. 3. **دسته**: - **تبر**: معمولاً دارای دسته بلندتری است که به شما امکان می دهد قدرت و کنترل بیشتری هنگام شکافتن چوب اعمال کنید. - **تبر**: دارای دسته کوتاه تر و محکم تر برای تعادل و قدرت برش بهتر.
133
lo strepito
سر و صدا غوغا
134
Impatto sulla medicina
تاثیر بر پزشکی Impatto تاثیر اثر رد پا نفوذ سقوط برخورد برداشت شوک نهفتگی ولوپ کردن سکته تقابل برخورد برخورد شوک چاپ شده تاثیر پذیری تحت تاثیر قرار گرفته است تاثیر گذار قابل توجه impattare تاثیر برخورد می کند گره
135
fornitore di felicità
ارائه دهنده رضایتمندی
136
mutare connotati fisici
تغییر مفاهیم فیزیکی connotati معانی ویژگی ها مشخص شده است توضیحات اشاره کرد connotare دلالت می کند مشخص کردن نشان می دهد
137
le implicazioni etiche
پیامدهای اخلاقی
138
individui vulnerabili
افراد آسیب پذیر
139
fetussi
جنین ها
140
è violato
نقض شده است
141
è una violazione grave
یک تخلف جدی است
142
culturali medianti
از طریق فرهنگی
143
un malato in stato di coma
بیمار در حالت کما
144
La morte di individui fragili
مرگ افراد شکننده
145
anziché violazione della libertà
به جای نقض آزادی
146
annientamenti di individui considerati "senza valore"
نابودی افرادی که "بی ارزش" تلقی می شوند،
147
la finitezza umana
متناهی انسان
148
ricalca il peccato originale
گناه اصلی را ردیابی می کند
149
aggravando
تشدید کننده بدتر شدن تشدید می شود ترکیب کردن aggravare تشدید شده است اغراق کردن بدتر افزایش دهد مرکب تشدید شود عمیق تر کردن تشدید شود وزن کردن سنگین تر کردن
150
Pragmatico-Utilitaristico
عملگرایانه- فایده گرا عملگرا صفتی است که نشان می دهد آنچه مربوط به اقدام عملی، علایق عینی و حل مسئله است. dal lat. pragmatĭcus, gr. πραγματικός «attinente ai fatti», der. di πρᾶγμα -ατος «cosa, fatto»
151
attinente
مربوطه attinente ai fatti مربوط به حقایق به اعمال
152
mirando a massimizzare il bene
با هدف به حداکثر رساندن خیر
153
Definito come etica consequenzialistica
به عنوان اخلاق نتیجه گرایانه تعریف می شود.
154
il benessere di tutti gli individui coinvolti
رفاه همه افراد درگیر
155
non solo dell'agente
نه تنها از نماینده
156
Alcuni utilitaristi
برخی از سودگرایان
157
enfatizzando
در حالیکه تاکید می کند enfatizzare تاکید کنند برجسته کردن استرس زیر خط بکش برجسته شده نقطه گذاری اغراق کردن بازی کردن لهجه زیرخط هجی کردن نکته ای را بیان کنید تاکید بیش از حد برای تاکید
158
della massimizzazione del benessere collettivo
به حداکثر رساندن رفاه جمعی
159
privilegiando l'effetto che
طرفداری از این اثر که
160
benefici aggregati
مزایای کل سنگدانه ها تجمیع شده تجمیع شده ادغام شده خوشه ها استخرها aggregare تجمیع شده ملحق شدن گرد هم بیاورند بسته نرم افزاری جاسازی کنید گروه ترکیب کردن اعتراف
161
può compensare
می تواند جبران کند
162
aberranti
نابجا نابهنجار نفرت انگیز انحرافی ناهنجار aberrare منحرف کردن سرگردان
163
a pratiche storicamente aberranti
به شیوه های انحرافی تاریخی
164
mancanza di principi etici solidi
فقدان اصول اخلاقی صحیح محکم قوی
165
criterio Critiche Critiche ai criteri
معیار استاندارد انتقاد انتقاد از معیارها critica critico انتقاد
166
contrattualistico-sociologistico
قراردادی-جامعه شناختی
167
pluralismo
کثرت گرایی
168
formazione dell'etica individuale
شکل گیری اخلاق فردی
169
forniscono un senso di appartenenza
احساس تعلق ایجاد کنید
170
condividono norme etiche riconosciute dai membri.
استانداردهای اخلاقی به رسمیت شناخته شده توسط اعضا را به اشتراک بگذارید.
171
non possono essere risolte
قابل حل نیست
172
è caratterizzata dal rispetto reciproco per tutte le concezioni morali
با احترام متقابل به همه تصورات اخلاقی مشخص می شود
173
evitando imposizioni di valori
پرهیز از تحمیل ارزش ها
174
promuovendo la libertà
ترویج آزادی
175
non ci sono valori universali e permanenti.
هیچ ارزش جهانی و دائمی وجود ندارد.
176
Il consenso sociale
اجماع اجتماعی توافق اجتماعی
177
all’approvazione della maggioranza
به تأیید اکثریت
178
Impatto sulla Bioetica
تأثیر بر اخلاق زیستی
179
procedure decisionali
رویه های تصمیم گیری
180
Si tratta di un’etica "procedurale"
این یک اخلاق "رویه ای" است
181
possono fungere da criterio definitivo
می تواند به عنوان یک معیار قطعی عمل کند fungere عمل کنید عملکرد به عنوان تابع به عنوان یک
182
pone un forte accento sul
تاکید زیادی بر روی
183
applicabilità pratica
کاربرد عملی
184
Delicatezza
ظرافت
185
sollevando interrogativi su
مطرح کردن سوالاتی در مورد
186
può celare
می تواند پنهان شود
187
convenzionali
متعارف
188
i concetti di uomo
مفاهیم انسان
189
si traduce nel seguire un'opinione maggioritaria
این منجر به پیروی از نظر اکثریت می شود
190
anziché affrontare questioni etiche in modo critico
به جای پرداختن انتقادی به مسائل اخلاقی
191
favorendo invece un adeguamento passivo alle convenzioni esistenti
در عوض طرفداری از انطباق منفعلانه با قراردادهای (باورهای) موجود
192
non educare individui e società a riflessioni morali autonome
آموزش ندادن افراد و جوامع به بازتاب های اخلاقی خودمختار
193
modello di enhancement
اینهانسمنت مدل بهبود تقویت potenziamento تقویت
194
Modello Transumanista
مدل فرا انسان گرایانه
195
Obiettivo primario
هدف اولیه
196
tecnologie emergenti
فناوری های نوظهور
197
fu coniato da
توسط ... ضرب شد ابداع شد. coniare سکه نعناع اعتصاب آن را سکه کنید برجسته کردن
198
Arti artificiali
اندام مصنوعی
199
Impianti cerebrali
ایمپلنت های مغزی مجموعه عملیات لازم برای چیدمان تجهیزات معین، برای ایجاد یک تجارت یا دفتر، یک مغازه و مانند آن: i. از یک ماشین؛ وجود دارد. برق، گاز (نصب بیشتر، سیستم را به جای علامت بتونی رزرو کنید.) وجود دارد. یک کارخانه جدید، یک بانک، یک شرکت؛ i. مخارجی که یک شرکت برای تأسیس یا سازمان متحمل می شود.
200
dei sintomi motori
از علائم حرکتی
201
morbo di Parkinson
بیماری پارکینسون
202
Le innovazioni
نوآوری
203
generato aspettative straordinarie
انتظارات فوق العاده ای ایجاد کرد
204
nei paesi sviluppati
در کشورهای توسعه یافته
205
De-biologizzazione
بیولوژی زدایی
206
liberazione dai vincoli fisici
رهایی از محدودیت های فیزیکی
207
alterare la forma corporea
تغییر شکل بدن alterare تغییر تغییر دهید تاثیر بگذارد تحریف شده است خدشه دار کردن مختل کردن اصلاح کنید دستکاری کردن کج کردن ناراحت پیچ و تاب اسپویلرها لکه دار کردن فاسد دستکاری کردن دکتر جعلی به هم ریختن اختلال
208
nella fusione tra biologico e artificiale
در تلفیق بیولوژیکی و مصنوعی fusione ادغام همجوشی ریخته گری ذوب شدن بازیگران مخلوط کردن ذوب شدن ادغام ذوب شدن ترکیبی مخلوط کردن اتحادیه تثبیت اتحاد
209
fusione l'integrazione
ادغام همجوشی ریخته گری ذوب شدن بازیگران مخلوط کردن ترکیبی مخلوط کردن اتحادیه تثبیت تلفیق l'integrazione ادغام ادغام کردن جریان اصلی شمول مکمل علاوه بر این تعبیه کردن جذب سوار شدن تبعیض زدایی یکپارچه شده است ترکیب کردن گنجانده شده است
210
invulnerabile
آسیب ناپذیر
211
Promozione di un movimento culturale
ترویج یک جنبش فرهنگی
212
l’ambizione di soddisfare desideri ancestrali
جاه طلبی برای برآورده کردن خواسته های اجدادی l’ambizione جاه طلبی هدف جاه طلب شهوت ancestrali
213
l’ambizione
جاه طلبی هدف جاه طلب شهوت
214
ancestrali ancestrale
اجدادی باستانی اجداد آتاویستیک atavistic ancestrale اجدادی باستانی قدیمی قبیله‌ای
215
Trapianto di Cervello
پیوند مغز
216
Aspirazione a vivere eternamente
آرزوی زندگی ابدی
217
sistema neuronale
سیستم عصبی
218
l'integrazione con intelligenza artificiale
ادغام با هوش مصنوعی
219
digitalizzazione della consapevolezza
دیجیتالی شدن آگاهی
220
Utopismo
آرمانشهر گرایی utopìa s. f. [dal nome fittizio di un paese ideale, coniato da Tommaso Moro nel suo famoso libro Libellus ... de optimo reipublicae statu deque nova Insula Utopia (1516), con le voci greche οὐ «non» e τόπος «luogo»; quindi «luogo che non esiste»]. یک شهر آرمانی و خیالی fittizio ساختگی آدمک ها تخیلی نی جعلی مسخره کردن نادرست تصوری مصنوعی تصور کردن
221
aspirante ad obiettivi impossibili
آرزوی رسیدن به اهداف غیرممکن
222
richiama narrazioni bibliche
روایت های کتاب مقدس را به یاد می آورد
223
personalista
شخصی شخصیت گرا
224
adotta un modello etico personalista
یک مدل اخلاقی شخصی گرایانه را اتخاذ می کند adottare اتخاذ گرفتن اجرا کنند معرفی می کند معنی در آغوش گرفتن متعهد شدن وضع استخدام کردن عبور کند پیش بینی کند انتخاب کنید پرورش دهنده فرض می کند توسل انتخاب کنید قرض گرفتن حمایت کردن به عهده گرفتن
225
ritenendo incompatibili gli altri modelli
در نظر گرفتن مدل های دیگر ناسازگار ritenere باور کنید احساس کنید در نظر بگیرید فکر کن در نظر گرفته شود فرض می کند پیشنهاد می کند نگه دارید مشاهده کنید به نظر حفظ کند پیدا کردن توجه فرض شود نشان داد نگه دارید قضاوت کنید خودداری کنید تصور کنید درک کنند incompatibile ناسازگار برعکس آشتی ناپذیر نامناسب نفرت انگیز ضد درد سازگار نیست
226
la morale oggettiva
اخلاق عینی اخلاق حقیقی اخلاق واقعی اخلاق هدف
227
congedare
واگذاری - در نظر نگرفتن تخلیه اخراج کردن منحل کردن نشان دادن راحت کردن دیدن از خدمت خارج کردن تخریب مرخصی گرفتن جمع کردن از خدمت خارج کردن دروازه را بده مرخصی مرا بگیر
228
è eticamente giusto
از نظر اخلاقی درست است
229
è eticamente errato
از نظر اخلاقی نادرست است
230
lo distrugge, avvilisce, depaupera
آن را نابود می کند، آن را تحقیر می کند، فقیر می کند avvilisce تحقیر avvilire بدنام کردن تحقیر کردن ناامید کردن تحقیر کردن depauperare مستهلک کردن فقیر شده محدود کردن
231
il regno dell`individualismo
سلطنت فردگرایی
232
Aspetti Peculiari
جنبه های عجیب و غریب
233
Si interroga
از خودش می پرسد او جستجو میکند کنکاش می کند interrogarsi سوال تعجب پرس و جو از خودمان بپرسیم از خود بپرسند
234
Nel corso dei secoli
در طول قرن ها
235
varie correnti hanno trattato
جریان های مختلف پرداختند...
236
L'approccio adottato si concentra
رویکرد اتخاذ شده متمرکز بر...
237
Prometeico
– از پرومتئو، شخصیتی از اساطیر یونان، نماد روحیه ابتکار انسان و تمایل او به چالش با نیروهای الهی پرومتئوس صفتی است که به چیزی اطلاق می شود که به پرومتئوس یا مربوط به نگرش معنوی این شخصیت اساطیری است. در اساطیر یونانی، پرومتئوس آتش را از خدایان ربود تا آن را به انسان بدهد، که نماد مبارزه انسان برای دانش و آزادی است. در حال حاضر، این واژه برای اشاره به اعمالی به کار می‌رود که منافعی را برای جامعه فراهم می‌کند و به سعادت آن کمک می‌کند.
238
Tensione tra Autonomia e Dipendenza
تنش بین خودمختاری و وابستگی
239
rinunciando a una libertà totale
چشم پوشی از آزادی کامل
240
Impostazioni Etiche Derivate
تنظیمات اخلاقی مشتق شده
241
Sacralità della Vita
تقدس زندگی
242
associata al personalismo
مرتبط با شخصیت گرایی
243
una proprietà dell'uomo
دارایی انسان
244
usufruttuario
مصرف کننده کاربر مستاجر زندگی خریدار حق انتفاع
245
conferendogli una dignità intrinseca
دادن وقار ذاتی به آن conferire دادن اهدا کردن کمک مالی عطا کردن به اشتراک بگذارند اضافه کردن توانمند کردن جوایز قرض دادن تزریق کنید کمک کند حاضر انتقال دهد وقف کردن انتقال جلیقه گفتگو به پایان رساندن خوب باش مصاحبه داشته باشید
246
La perdita del senso di Dio
از دست دادن حس خدا
247
basato sulla dignità conferita da Dio
بر اساس کرامت اعطا شده توسط خداوند
248
È vista
دیده می شود
249
La risposta all'appello di Dio
پاسخ به ندای خدا به دعوت appello تجدید نظر تماس بگیرید درخواست تماس تلفنی تماس گرفتن تماس تلفنی زنگ زدن حضور جمع آوری گریه کن جلسه امتحان ثبت نام جذاب تماس گرفت درخواست تجدید نظر کرد فوری احضار کردن appellare تجدید نظر استناد کردن تماس بگیرید نام توسل به
250
conferisce significato all'esistenza
به هستی معنا می بخشد
251
longevità
طول عمر
252
prosperità
رفاه
253
consente una vita soddisfacente
امکان زندگی رضایت بخش را فراهم می کند consentire اجازه می دهد فعال کردن مجوز روشن شد فراهم کند کمک کند اطمینان حاصل شود دادن تسهیل کرد آن را ممکن کند مجاز است توانمند ساختن مجاز است موافق قبول کنید
254
vita soddisfacente
زندگی رضایت بخش
255
i principi divini
اصول الهی
256
potrà godere delle benedizioni di Dio
می توانند از نعمت های خداوند بهره مند شوند
257
una visione della vita dopo la morte
چشم اندازی از زندگی پس از مرگ
258
intramondana
درون دنیوی
259
la morte congiunta a soddisfazione
مرگ همراه با رضایت
260
malvagità
شرارت
261
disgrazia
بدبختی
262
menzionata
ذکر شده
263
personalità corporativa
شخصیت شرکتی corporativa شرکتی شرکت کننده صنفی
264
clan
کِلَن قبیله گروه خویشاوندی قبیله باند sept تیم خانواده ها
265
piuttosto che all’individuo
به جای فرد
266
donne sterili
زنان نابارور
267
illustrano il potere di Dio
قدرت خدا را نشان می دهد
268
nel territorio promesso
در قلمرو موعود
269
Aspettative terrene
انتظارات زمینی
270
fa vivere coloro che ama
او کسانی را که دوستشان دارد زنده می کند
271
porteranno a riflessioni approfondite su
منجر به تأملات عمیق در مورد
272
pur esprimendo desideri profondi che cercano soddisfazione oltre l'esistenza terrena.
در حالی که امیال عمیقی را بیان می کنند که فراتر از وجود زمینی به دنبال رضایت هستند.
273
la Ricerca della Verità Teologica
جستجوی حقیقت الهیاتی
274
il ripensamento dell'ottimismo
بازاندیشی در خوش بینی
275
indigenza dei giusti
نیاز پرهیزکاران فقر نیاز دارند بی بضاعت محرومیت فقر شدید بدبختی نیازمندی کمبود
276
nasce dall'apparente ingiustizia divina
ناشی از بی عدالتی ظاهری الهی است
277
si complica dalle credenze sull'aldilà
با اعتقادات مربوط به زندگی پس از مرگ پیچیده می شود
278
finiscono senza distinzione
279
luogo ombreggiato e carente
مکان سایه دار و ناقص ombreggiato سایه دار سایه انداخته سایه تزریق کنند از تخم درآورد آفتابگیر چتر آفتابی ombreggiare سایه دریچه متقاطع سایه انداختن carente فاقد کمبود فقیر ناکافی خواستن ناکافی معیوب ضعیف تقصیر کم تولید شده است کوتاه آمدن اندک ناچیز دچار اختلال شده است شکست می خورد کاستی ها کمبود در ناکافی عزیز
280
smentisce la retribuzione terrena
عذاب زمینی را دروغ می گوید smentire انکار کند رد می کند رد کردن کدو حلوایی متناقض پاک کردن شکم ها انکار کردن سلب مسئولیت باطل شد دروغ گذاشتن سوراخ کردن مزخرف کردن retribuzione پرداخت کنید پاداش حقوق و دستمزد دستمزد جبران خسارت پرداخت درآمد هزینه پاداش پاداش ها حقوق و دستمزد قصاص فضل پرداخت شده است
281
avvenimenti della vita
رویدادهای زندگی
282
cerca di comprendere dati esperienziali
به دنبال درک داده های تجربی است
283
rifiuta la logica che promuove l'autosufficienza al posto della fiducia in Dio.
منطقی را که به جای اعتماد به خدا خودکفایی را ترویج می کند، رد می کند.
284
approda alla fede nella risurrezione
به ایمان به رستاخیز می رسد approdare رسیدن فرود آمدن زمین بارانداز زمین ساختن مفید باشد در خشکی
285
evidenziando un continuo tentativo di armonizzare l'esperienza storica con la fede
برجسته کردن تلاش مستمر برای هماهنگ کردن تجربه تاریخی با ایمان
286
sono protette
آنها محافظت می شوند proteggere
287
non subiscono tormenti
آنها عذاب نمی کشند subire رنج می برند تحمل کن متحمل شدن
288
come destinatari
به عنوان گیرنده
289
conferendo un significato alla loro sofferenza
290
Implicazioni teologiche
مفاهیم الهیاتی استدلالهای دلالت دخالت مستلزم مفهوم مفاهیم
291
trasformandola da fragile e precaria a un dono eterno
تبدیل آن از شکننده و متزلزل به یک هدیه ابدی precaria پرمخاطره دما ناامن ناپایدار موقت نامشخص لرزان دست به دهان ناآرام پرت شدن گذرا انعام دادن ضعیف هک کردن لنگر انداختن سنگی زودگذر قابل انعکاس نیشگون گرفتن موقت
292
il predominio della morte
پیش غلبه مرگ تسلط غلبه سلطه برتری شیوع تاب خوردن هژمونی برتری غلبه غلبه صعودی
292
tensione verso la speranza
تنش به سمت امید tensione ولتاژ تنش کرنش استرس قدرت فشار بخار تنگی کشش تلاش اعصاب تندی تعلیق اضطراب زور زدن تنش تندی سفتی تنگی
293
una ribellione contro Dio
شورش علیه خدا
294
conseguenze devastanti per l'umanità.
عواقب ویرانگر برای بشریت.
295
non si arrende
او تسلیم نمی شود arrendersi تسلیم شدن عقب نشینی ترک کردن آن را رها کن ضربه بزنید قبول شکست پرچم سفید را تکان دهید دستمال را بینداز کارت ها را بیندازید پرچم سفید را بلند کنید
296
alla morte causata dal peccato
به مرگ ناشی از گناه
297
riaffermando il suo ruolo
تاکید مجدد بر نقش خود
298
Esplicitazione biblica
توضیحات کتاب مقدس Esplicitazione شفاف سازی توضیح صراحت صریح کردن
299
Corrente farisaica
جریان فریسی
300
paragonato all’intero mondo
در مقایسه با کل جهان
301
è prioritaria rispetto a obblighi religiosi
بر فرائض دینی اولویت دارد
302
taumaturgica
dal gr. ϑαυματουργικός معجزه گر Taumaturgo è un termine che si riferisce a chi opera miracoli o è ritenuto in grado di farlo Il termine deriva dal greco thaûma (miracolo) e érgon (lavoro)
303
ribadisce l’importanza di non uccidere
بر اهمیت کشتن نکردن تاکید می کند ribadire تکرار کنید تایید مجدد استرس بگو ماندن زیر خط بکش تاکید کنند ماندن اشاره کند اصرار کنید برجسته کردن تقویت کردن تاکید مجدد گیره تکرار کردن
304
un omicidio in potenza
قتلی بالقوه
305
è considerata
در نظر گرفته شده است
306
nutrimento spirituale
تغذیه معنوی
307
è destinato al fallimento
محکوم به شکست است
308
deve essere vissuta in un contesto di amore
باید در زمینه عشق زندگی شود
309
Le gioie materiali non sono peccaminose
شادی های مادی گناه آلود نیستند
310
provengono da Dio
از جانب خدا می آید
311
Priorità della volontà di Dio
اولویت اراده خداوند
312
se vissuti in questa ricerca
اگر در این جستجو تجربه داشته باشید
313
Presenza della Provvidenza divina
حضور مشیت الهی
314
La preoccupazione per il materiale è secondaria rispetto alla ricerca spirituale.
اشتغال به مادیات (مطالب ) در درجه دوم تحقیقات معنوی قرار دارد.
315
rivelazione della verità della sua vita
افشای حقیقت زندگی او
316
Riflessione sull'incidenza della morte sulla realizzazione della vita umana
تأملی بر تأثیر مرگ بر تحقق زندگی انسان incidenza بروز تاثیر اثر اقساط نفوذ شیوع وقوع تحت تاثیر قرار گرفته است نسبت درصد نسبت مورد مفاهیم
317
è un atto di obbedienza
این یک عمل اطاعت است
318
forza motrice
نیروی محرکه
319
Rivolgersi al Padre con il termine "Abbà"
خطاب به پدر با اصطلاح "آبا"
320
un legame affettuoso
یک پیوند عاشقانه
321
Grido di solitudine
گریه تنهایی
322
esprime disperazione
ابراز ناامیدی می کند
323
un atto supremo d'amore
یک عمل عالی عاشقانه
324
coronando una vita dedicata al bene prossimo
تاج گذاری زندگی اختصاص داده شده به خیر همسایه
325
distilla il messaggio centrale del testo
پیام اصلی متن را تقطیر می کند distillare تقطیر کنید اصلاح کردن تقطیر شود
326
evidenziando l'importanza della ricerca della volontà di Dio
برجسته کردن اهمیت جستجوی اراده خدا
327
distintiva rispetto a quella di altri martiri
متمایز از سایر شهدا
328
serve a comprendere il valore della fede in Gesù
این در خدمت درک ارزش ایمان به عیسی است
329
le chiede di credere in lui come fonte di vita eterna
او از او می خواهد که به او به عنوان منبع زندگی ابدی ایمان داشته باشد
330
il suo potere sovrano
قدرت حاکمیت او
331
attestano
گواهی دهید
332
non è dimostrabile ragionevolmente
به طور منطقی قابل اثبات نیست
333
è un mistero che si accoglie con fede.
این رازی است که با ایمان پذیرفته می شود.
334
a coloro che si avvicinano a Dio tramite lui
به کسانی که از طریق او به خدا نزدیک می شوند
335
sorte finale per le anime
سرنوشت نهایی برای جان
336
si sposta dall'Antico Testamento al sacrificio e alla vittoria di Cristo
از عهد عتیق به قربانی و پیروزی مسیح می رود
337
richiede un impegno radicale
نیاز به تعهد رادیکال دارد
338
sacrificarsi per il Regno di Dio
فداکاری برای ملکوت خدا
339
chi vive nel peccato ha sempre la possibilità di pentirsi e cambiare
کسانی که در گناه زندگی می کنند همیشه این فرصت را دارند که توبه کنند و تغییر کنند
340
porta alla vera vita e al riscatto
منجر به زندگی واقعی و رستگاری می شود
341
dare significato definire difendere
معنی دادن تعریف کنید دفاع کند
342
entità fisica
موجودیت فیزیکی
343
una realtà temporanea
یک واقعیت موقت
344
viene interpretata come
به این صورت تفسیر می شود
345
passioni basse
احساسات کم
346
implica purificazione dall'influenza del corpo.
این شامل تصفیه از تأثیر بدن است. implicare دلالت کند درگیر کردن دخیل است معنی مستلزم استنتاج اضافه کردن به اشاره می کند متهم شده است درهم تنیده اجازه دهید برای واردات متحمل شدن Implicazioni per la diagnosi پیامدهای تشخیص impatto تاثیر
347
La vita virtuosa
زندگی با فضیلت virtuosa با فضیلت عادل اخلاقی فضیلت دار
348
Antiteticità di Anima e Corpo
تقابل جسم و روح Antiteticità ضدیت
349
Il corpo è destinato a svanire
بدن قرار است ناپدید شود.
350
Superamento del Dualismo
غلبه بر دو گانگی
351
propone una visione più integrata
چشم انداز یکپارچه تری را پیشنهاد می کند
352
sono coprincipi dell'essere umano
اصول مشترک انسان هستند coprincipi هم شاهزاده ها
353
interconnessi
متصل
354
La concezione platonica
مفهوم افلاطونی
355
predominante
غالب
356
evidenziando un contrasto tra
برجسته کردن تضاد بین
357
mantiene differenze ontologiche
تفاوت های هستی شناختی را حفظ می کند
358
Reinterpreta
تفسیر مجدد کرد
359
preesiste al corpo
از قبل بدن وجود دارد
360
essenza umana
ذات انسان essenza ذات هسته طبیعت ها ماده روح بودن اصل مطلب روکش روغن ضمیمه کردن استخراج کنید رانش مظهر روده شخصیت خود مغز استخوان اسانس خون حیات
361
ostacolo alla contemplazione
مانع تفکر
362
concupiscenza
شهوت concupire dal lat. concupĕre, comp. di con- e cupĕre «desiderare» io concupisco, tu concupisci, ecc. riferito all’àmbito sessuale
363
tramite attraverso
"Tramite" e "attraverso" possono significare entrambi "grazie a, per mezzo di". Direi che "tramite" è più usato con questo significato. Al contrario, soltanto "attraverso" può significare un moto che passa all'interno di qualcos'altro. "Tramite ore di ricerca, sono riuscito a ottenere una risposta." "È passato attraverso il parco per raggiungere la parte opposta della città." Tramite (=grazie a) Filippo ho avuto il tuo numero Attraverso una ricerca ho saputo il tuo numero
364
ferirlo può redimerlo
صدمه زدن به او می تواند او را نجات دهد ferire صدمه دیده جراحت زخم آسیب توهین کردن کبودی نیش زدن ضربه زدن بازدید می کند آسیب وارد کردن اسکار آسیب دیده redimere بازخرید بازپس گیری تحویل دهید ذخیره کنید باج دادن رایگان تخلیه کفاره کردن
365
reprimere il corpo
بدن را سرکوب کنید
366
Se trattato con dolcezza
هنگامی که به آرامی درمان می شود پرداخته شود
367
È evidente il tentativo di comprendere
تلاش برای درک مشهود است
368
NELLA FILOSOFIA CARTESIANA
در فلسفه دکارتی
369
stabilendo una netta separazione tra
ایجاد یک جدایی واضح بین
370
orologio caricato
ساعت شارژ شده
371
un'entità meccanica di cui l'uomo ha cura
موجودی مکانیکی که انسان به آن اهمیت می دهد un'entità موجودیت وسعت اندازه مقدار بزرگی پله ها سطح بدن جاروها واحد
372
Cogito ergo sum
penso dunque sono فکر می کنم پس هستم l'uomo ha di se stesso in quanto soggetto pensante انسان از خود به عنوان یک موضوع متفکر برخوردار است
373
asserisce che
ادعا می کند که asserire ادعا کردن ادعا حفظ کند دولت تایید کردن محمول معدل را مطرح کرد ادعا شود
374
può esistere indipendentemente da esso
می تواند مستقل از آن وجود داشته باشد
375
corporea come meccanismo
بدن به عنوان یک مکانیسم
376
è descritto
شرح داده شده است
377
funziona autonomamente
مستقل کار می کند
378
un'entità funzionale
یک موجودیت عملکردی
379
Origine del Dualismo Origene
منشأ ثنویت اریژن
380
contrapposto alla concezione ebraico
مخالف مفهوم یهودی
381
Impatto della Concezione Dualista
تأثیر مفهوم دوگانه گرایانه Implicazioni per la diagnosi پیامدهای تشخیص
382
Ha contribuito a una visione del corpo come oggetto
او به دید بدن به عنوان یک شی کمک کرد
383
si sono sviluppate grazie a questa
به لطف این توسعه یافته اند sviluppare
384
è considerata semplificativa e riduttiva
ساده کننده و تقلیل دهنده در نظر گرفته می شود
385
Ignora l'interconnessione tra dimensione psichica e somatica dell'individuo
ارتباط متقابل بین ابعاد روانی و جسمی فرد را نادیده می گیرد
386
nonché i fattori socio-ambientali.
و همچنین عوامل اجتماعی-محیطی.
387
trascurando l'individuo come persona
غفلت از فرد به عنوان یک شخص
388
una cosificazione dell'essere umano ridotto a "oggetto"
چیزی شدن انسان به "شیء" کاهش می یابد
389
privato della sua integralità e soggettività
محروم از تمامیت و ذهنیت خود
390
Implicazioni per la diagnosi
پیامدهای تشخیص Implicazioni دلالت دخالت مستلزم مفهوم implicare دلالت کند درگیر کردن دخیل است معنی مستلزم استنتاج اضافه کردن به اشاره می کند متهم شده است درهم تنیده اجازه دهید برای واردات متحمل شدن impatto تاثیر
391
la pluralità di fattori causali delle malattie
کثرت عوامل ایجاد کننده بیماری ها causale علّی دلیل هدف علت علیت مسبب تصادفی گاه به گاه اتیولوژیک خط یادداشت
392
Prevenzione Sociale
پیشگیری اجتماعی
393
deve essere tutelata a livello non solo individuale ma anche sociale
باید نه تنها در سطح فردی بلکه در سطح اجتماعی نیز محافظت شود
394
coinvolgimento collettivo
مشارکت جمعی
395
affrontare problematiche legate al modo di vita
پرداختن به مسائل مربوط به سبک زندگی
396
concezioni dualistiche concezioni monistiche
تصورات دوگانه تصورات تک انگارانه
397
L’attenzione al benessere corporeo è aumentata
توجه به بهزیستی بدن افزایش یافته است
398
chirurgia estetica
جراحی زیبایی
399
rituali di igiene
آیین های بهداشتی
400
piuttosto che il corpo reale, che può invecchiare e ammalarsi.
به جای بدن واقعی، که می تواند پیر شود و بیمار شود.
401
piuttosto invece
Spesso sento usare l'avverbio "piuttosto", che serve ad indicare che qualcosa si preferisce ad un'altra, per indicare, invece, una successione di cose o azioni egualmente preferite. Esempio: "Le piace ballare, piuttosto che recitare, piuttosto che cantare" من اغلب می‌شنوم که از قید «به‌جا» استفاده می‌شود، که نشان می‌دهد چیزی بر دیگری ترجیح داده می‌شود، در عوض، دنباله‌ای از چیزها یا اعمال به همان اندازه ترجیح داده می‌شود. مثال: "او رقصیدن را دوست دارد، نه بازیگری، نه آواز خواندن" invece یک قید است که برای تأکید بر تقابل، تضاد یا جایگزینی یک مفهوم با مفهوم دیگر استفاده می شود. بنابراین زمانی استفاده می شود که بخواهیم بر تفاوت بین دو چیز تأکید کنیم. “Piuttosto”, dobbiamo dirlo, si usa anche in altri modi, con altri significati. Invece l’avverbio “invece” è esclusivamente dedicato all’opposizione. Piuttosto però a volte si può usare al posto di invece, altre volte no. Quindi anziché può diventare “invece di” oppure “piuttosto che”, oppure “invece che” e anche “piuttosto di” a seconda della circostanza 2. Seconda categoria di usi: Il senso di “meglio ancora” può diventare una avversione assoluta verso una scelta quando si fa un paragone e si usa piuttosto per scartare fortemente una scelta
402
piuttosto che tifare la Juventus, non vado più allo stadio!
من به جای حمایت از یوونتوس، دیگر به استادیوم نمی روم!
403
una dicotomia tra
دوگانگی بین
404
standardizzato
استاندارد شده
405
neutralizzato
خنثی شده
406
L'enfasi sull'immagine ideale
تاکید بر تصویر ایده آل
407
Gli imperativi sociali
الزامات اجتماعی
408
normative estetiche rigide
مقررات سختگیرانه زیبایی شناسی estetiche زیبایی شناسی زیبایی شناختی لوازم آرایشی بصری زیبایی شناختی یک ظاهر طراحی شده
409
corpi non conformi
اجسام غیر منطبق
410
misurato in base al rendimento e alle prestazioni
اندازه گیری شده توسط بازده و عملکرد rendimento عملکرد بازگشت بازده بهره وری خروجی بهره وری توان عملیاتی دستاورد سودآوری تسلیم شدن درآمد ارائه نرخ بازده کارآمد اجرا کردن prestazione عملکرد پرفورمنس تامین خدمات منفعت عرضه تحویل ارائه نشان دادن دستاورد ویژگی توان عملیاتی ارائه
411
sport competitivo
ورزش رقابتی
412
Viene desacralizzato
تقدس زدایی می شود
413
favorendo illusioni di reinizio
طرفداری از توهمات راه اندازی مجدد
414
lasciando tracce indelebili
آثاری پاک نشدنی از خود به جا می گذارد
415
l'esperienza corporea autentica
تجربه بدنی اصیل
416
mettendo in guardia contro una visione riduttiva
هشدار در برابر دیدگاه کاهنده
417
utilitaristica della corporeità
سودگرایی جسمانیت
418
La Corporeità nella Bibbia
جسمانیت در کتاب مقدس
419
Esplorazione del concetto
کاوش مفهومی
420
la totalità dell'essere umano animato
کلیت انسان جاندار
421
Originariamente implica una vitalità orientata verso una vita piena, data da Dio
در اصل به معنای سرزندگی معطوف به یک زندگی کامل و خدادادی است
422
Non si usa per riferirsi a un cadavere
برای اشاره به جسد استفاده نمی شود
423
indica piuttosto l’essere umano nella sua interezza e fragilità.
بلکه نشان دهنده تمامیت و شکنندگی انسان است.
424
l’uomo "è" basar, non "possiede" un basar
انسان "باسار" است، او "دارایی" بسار ندارد
425
associato a Dio
مرتبط با خدا
426
associato alla vita dell'uomo
مرتبط با زندگی انسان
427
Rappresenta la vitalità dell'organismo umano e stati d'animo
این نشان دهنده سرزندگی ارگانیسم انسان و حالات ذهنی است
428
Spirito di gelosia, smarrimento e prostituzione
روح حسادت، سردرگمی و فحشا
429
descrivono la collera, l'agitazione, l'angustia e la pazienza
خشم، آشفتگی، اضطراب و صبر را توصیف کنید
430
Effusione del ruah su uomini scelti per dare forza
فوران روح بر مردانی که برای قدرت دادن انتخاب شده اند
431
Effusione del ruah su
تراوش یا فوران روح بر...
432
Ha connotazione di ispirazione divina
مفهوم الهام الهی دارد connotazione مفهوم شخصیت بعد
433
non sono possessioni, ma essenza dell'uomo
آنها دارایی نیستند، بلکه ذات انسان هستند
434
è articolata in due momenti chiave
به دو لحظه کلیدی تقسیم می شود
435
sua conseguenza
پیامد آن
436
portando l’uomo a rifiutare la sovranità divina
هدایت انسان به نفی حاکمیت الهی
437
Esiste una tensione tra lo stato escatologico
تنشی بین حالت فرجام شناختی وجود دارد
438
esorta i cristiani ad offrire i loro corpi come sacrificio
مسیحیان را ترغیب می کند که بدن خود را به عنوان قربانی تقدیم کنند esortare فوری تشویق کنند تماس بگیرید تشویق فراخوانی توسل به دعوت کنید متقاعد می کند ملحق شدن نصیحت کردن
439
Questa espropriazione conduce a un dono reciproco
این سلب مالکیت منجر به هدیه متقابل می شود espropriazione سلب مالکیت دامنه برجسته خرید اجباری تخریب مصادره کردن
440
essendo stato "comprato" da Cristo
توسط مسیح "خریده" شده است
441
sull'unitarietà dell'individuo
در وحدت فرد
442
corporeità
جسمانیت
443
annichilire il corpo
بدن را نابود کند
444
ciò che è soggetto al peccato
آنچه در معرض گناه است
445
La tensione umana esiste tra ciò che è ... ciò che è
تنش انسانی بین آنچه هست وجود دارد
446
vive la sua appartenenza alla creazione
زندگی می کند تعلق خود را به خلقت
447
La sua sorte è legata a quella dell'universo
سرنوشت او با سرنوشت جهان گره خورده است
448
Solidarietà con il creato
همبستگی با آفرینش
449
può sottometterlo a forze negative
می تواند او را در معرض نیروهای منفی قرار دهد
450
un "io corporeo"
یک "خود جسمانی"
451
deve essere rispettato
باید مورد احترام قرار گیرد
452
trattato con dignità.
با عزت رفتار می شود.
453
si occupa della persona nella sua totalità.
با فرد به عنوان یک کل سروکار دارد.
454
È necessario prendersi carico della salute
مسئولیت سلامتی را بر عهده بگیرید
455
in modo che rifletta il valore intrinseco
به طوری که ارزش ذاتی را منعکس می کند
456
dovere collettivo di garantire salute
وظیفه جمعی برای تضمین سلامت
457
Interazione tra medico e paziente deve essere vista come una relazione tra due soggetti
تعامل بین پزشک و بیمار باید به عنوان رابطه بین دو موضوع دیده شود
458
La diagnosi e il trattamento
تشخیص و درمان
459
l'individuo nella sua interezza.
فرد در تمامیت خود.
460
rigetta la scissione tra medicina e religione
شکاف بین طب و دین را رد می کند
461
la loro interconnessione
ارتباط متقابل آنها
462
La Chiesa implica la cura dell'intera persona
کلیسا به معنای مراقبت از کل فرد است