Nuovo Ts Flashcards

(138 cards)

1
Q

un imperativo nel presente

A

یک امر ضروری در شرایط کنونی

یک ضرورت در زمان حال

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

impone un imperativo nel presente di cessazione della potenza di hamartia

A

در زمان حال، الزام به توقف قدرت هامارتیا را تحمیل می‌کند

این امر در زمان حال توقف قدرت همارتیا را تحمیل می کند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

fa sì che obbediamo ai desideri di un corpo ad essa asservito.

A

این باعث می شود که ما از خواسته های بدنی که برده آن است اطاعت کنیم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Se è stata sancita la fine dell’asservimento al peccato

A

اگر پایان بردگی گناه قطعی شده باشد

sancire
تحریم کردن
زیارتگاه
تحریم
برقرار کردن
امضا به قانون
تصویب کردن
مهر و موم
فیات
حکاکی روی سنگ

L’Iran è sanzionato dagli Stati Uniti.
ایران توسط آمریکا تحریم شده است

sanzionare
تحریم
جریمه کردن
مجازات کردن
جریمه کردن
پایان
انضباط
دیه
اعمال مجازات

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

sancire

sanzionare

A

sancire

تحریم کردن
زیارتگاه
تحریم
برقرار کردن
امضا به قانون
تصویب کردن
مهر و موم
فیات
حکاکی روی سنگ

Se è stata sancita la fine dell’asservimento al peccato
اگر پایان بردگی گناه قطعی شده باشد

L’Iran è sanzionato dagli Stati Uniti.
ایران توسط آمریکا تحریم شده است

sanzionare
تحریم
جریمه کردن
مجازات کردن
جریمه کردن
پایان
انضباط
دیه
اعمال مجازات

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

ancora soggetti alla morte come forza residuale

A

هنوز به عنوان یک نیروی باقیمانده در معرض مرگ است

residuale
باقیمانده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

sottrarre

sottratti al dominio

A

تفریق کردن
دزدی کردن
حذف
گرفتن
برداشتن
اختلاس کردن
فرار
محروم کردن
سرسری گرفتن
عصاره
شکار غیرقانونی
غارت کردن
کسر کردن
پورلوین
اجتناب از
بالابر
اسکله
عقب‌نشینی
سیفون
کم کردن

sottratti al dominio
از سلطه حذف شد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

L’inciso «come vivi dai morti»

A

عبارت “همانطور که از مردگان زندگی می کنی”

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

è data dal secondo stico

A

توسط آیه دوم داده شده است

stico
secondo stico
چوب دوم
دوره دوم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

esige la retta vita morale

Esegesi di Rm

A

esigere
زندگی اخلاقی درست را می طلبد

Esegesi di Rm
تفسیر روم
Esegesi
تفسیر (اسم)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

il lassismo aprendo la strada

A

سستی راه را هموار می کند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

non favorisca il lassismo

A

سهل انگاری را تشویق نمی کند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

enunciazione del principio fondamentale

A

بیانیه اصل اساسی

enunciazione
In ogni comunicazione, sia orale che scritta, sono presenti un enunciato e un’enunciazione
بیان
در هر ارتباطی، چه شفاهی و چه کتبی، یک بیانیه و یک اعلام وجود دارد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

L’uomo non può darsi come autonomia assoluta

A

انسان نمی تواند خود را به عنوان خودمختاری مطلق بدهد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

un essere strutturalmente relazionale

A

یک موجود ساختاری رابطه ای

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

si evince dai frutti che portano

A

از ميوه هايي كه مي دهند معلوم است

evincere
استنباط کردن
جهنم
پدیدار می‌شود
استنباط شود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

non sia stata frutto di alcuna costrizione o seduzione

A

نتیجه هیچ اجبار یا اغواگری نبود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

in quanto si potrebbe fraintendere

A

همانطور که ممکن است اشتباه فهمیده شود

fraintendere
سوء تفاهم کردن
بد تعبیر کردن
سوء تفاهم‌ها
اشتباه
اشتباه خواندن
اشتباه قضاوت کردن
اشتباه گرفتن
سوء تفاهم کردن
راه اشتباه را در پیش گرفتن
ایده اشتباهی گرفتن
بد برداشت کردن
بد برداشت کن
پیچ و تاب
چیزی را پیچاندن
سوء برداشت کردن
سیم‌هایتان را بکشید
خارج از چارچوب
اشتباه گوش دادن
اشتباه نوشتن
نکته را از دست دادن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

spersonalizzazione

A

شخصیت زدایی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

fraintendere

A

سوء تفاهم کردن
بد تعبیر کردن
سوء تفاهم‌ها
اشتباه
اشتباه خواندن
اشتباه قضاوت کردن
اشتباه گرفتن
سوء تفاهم کردن
راه اشتباه را در پیش گرفتن
ایده اشتباهی گرفتن
بد برداشت کردن
بد برداشت کن
پیچ و تاب
چیزی را پیچاندن
سوء برداشت کردن
سیم‌هایتان را بکشید
خارج از چارچوب
اشتباه گوش دادن
اشتباه نوشتن
نکته را از دست دادن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

il servizio era legato al vincolo

A

این سرویس به محدودیت مرتبط بود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

teneva stretti al terribile padrone

A

نزدیک به استاد وحشتناک نگه داشته شده است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

esortati ad essere e a comportarsi da schiavi della giustizia

A

ترغیب می شوند که مانند بردگان عدالت باشند و رفتار کنند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

esortare

A

فوری است
تشویق کردن
تماس بگیرید
نصیحت کردن
فراخواندن
توسل به
دعوت کردن
متقاعد کردن
پیوستن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
si oppongono peccato e giustizia
گناه و عدالت در تضاد هستند
26
l’orizzonte si dilata al già (santificazione) - non ancora (vita eterna).
افق به آنچه قبلا (تقدیس) گسترش می یابد - هنوز (زندگی ابدی).
27
sono collocate in una struttura temporale ben precisa
در یک ساختار زمانی بسیار دقیق قرار می گیرند
28
una struttura temporale
یک ساختار زمانی
29
è sostenuto da una considerazione sul frutto e sulla conclusione delle possibili relazioni vincolanti.
با در نظر گرفتن میوه و نتیجه گیری روابط الزام آور احتمالی پشتیبانی می شود.
30
frutto della rottura del legame nefasto
نتیجه شکستن پیوند شرورانه la rottura استراحت شکستن جدایی پارگی جدایی خرابی درد شکست از هم جدا شدن نقض اختلال شکستگی اشک تقسیم شده ترک خوردن شکاف پشت سر هم دردسر کشیدن
31
nefasto
شرور مضر شوم فاجعه بار کشنده نامطلوب شوم زهرآگین بدفرجام بدشگون سرنوشت ساز وخیم سیاه
32
il parallelismo antitetico
موازی سازی متضاد
33
i due sbocchi
دو خروجی
34
si definisce ora che la stessa vita eterna è inscritta nel dono iniziale
اکنون مشخص شده است که خود زندگی ابدی در هدیه اولیه حک شده است
35
un elemento deborda dal parallelismo
عنصری از موازی سرریز می شود
36
che è tuttavia legato anche a ciò che precede
که با این حال به آنچه قبل از آن نیز مرتبط است
37
il loro legame con la legge è troncato in virtù di una morte
ارتباط آنها با قانون به دلیل مرگ قطع می شود troncare کوتاه شده شدید قطع قطع رابطه پرتاب کردن از هم جدا شدن برش کوتاه اتصال کوتاه وقفه قطع کردن سریع خاموش قطعش کن بریدن
38
troncare
کوتاه شده شدید قطع قطع رابطه پرتاب کردن از هم جدا شدن برش کوتاه اتصال کوتاه وقفه قطع کردن سریع خاموش قطعش کن بریدن
39
sottolineate dall’appellativo «fratelli
با نام "برادران" خط کشیده شده است
40
un vincolo coniugale
پیوند زناشویی
41
genitivo epesegetico
مفعول مفعولی تفسیری
42
si intreccia con un passaggio pasquale
با یک گذرگاه عید پاک در هم تنیده شده است
43
C’è tuttavia qualcosa che non collima.
با این حال، چیزی وجود دارد که منطبق نیست.
44
I tre elementi funzionano bene se isolati, ma è problematico il loro raccordo
این سه عنصر وقتی به صورت مجزا کار می‌کنند، خوب عمل می‌کنند، اما اتصال آنها مشکل‌ساز است. il raccordo مناسب سازی اتصال کانکتور محل اتصال پیوند مفصل آداپتور تغذیه کننده آرنج جاده لغزنده وصله زدن اتصال پل زدن raccordare پیوستن
45
possono convolare in nuove nozze con Cristo
می‌تواند دوباره با مسیح ازدواج کند
46
è ribaltata nel senso che è
معکوس شده است به این معنا که
47
Il fruttificare muta la direzione
باردهی جهت را تغییر می دهد
48
la legge detiene l’uomo in un vincolo di prigionia
قانون انسان را در قید زندان نگه می دارد detenere نگه داشتن داشته باشند بازداشت کردن حفظ مالکیت زندانی به بازداشتگاه بردن
49
La lettera fa della legge la causa di morte
این نامه قانون را علت مرگ می داند
50
Peccato e legge si trovano sullo stesso versante
گناه و قانون در یک طرف هستند
51
il battesimo comporta la morte rispetto ad entrambi
غسل تعمید شامل مرگ با توجه به هر دو است
52
presa l'occasione
از این فرصت استفاده می کند استفاده کن
53
il peccato scatenò in me
گناهی که او در من برانگیخت
54
mi ha sedotto
مرا اغوا کرد
55
sopraggiunto il precetto
حکم رسید
56
servendosi
با استفاده از
57
perché il peccato risultasse oltre misura peccaminoso
زیرا گناه فراتر از اندازه گیری گناه است
58
ineludibile
اجتناب ناپذیر گریزناپذیر
59
Il peccato non è imputato quando non c’è legge
گناه زمانی که قانونی وجود ندارد نسبت داده نمی شود
60
la legge subentrò perché abbondasse la trasgressione
قانون به دست آمد تا تخلفات فراوان شود
61
La legge pone il problema del rivelarsi di Dio
قانون مشکل مکاشفه خدا را مطرح می کند
62
la legge, in quanto compromessa con il peccato
شریعت، آنگونه که توسط گناه به خطر افتاده است compromettere به خطر انداختن تضعیف کردن تأثیر گذاشتن مختل کردن آسیب رساندن خسارت زدن مختل کردن تعصب کردن تهدید کردن آسیب رساندن مانع شدن صدمه زدن ضایع کردن عیب و نقص دخیل کردن وام مسکن لکه دار کردن دفترچه یادداشت خود سازش کردن
63
Per l’Apostolo, la soluzione precede il problema
برای رسول، راه حل مقدم بر مشکل است
64
una sottosezione complessa
یک زیربخش پیچیده
65
angosciante
ناراحت کننده
66
una diatriba con un dialogo con l’interlocutore fittizio
یک سخنگوی انتقادی با گفتگو با طرف مقابل ساختگی la diatriba انتقاد شدید اختلاف مناظره مجادله دعوا دعوای لفظی توبیخ دشنام
67
non abroga
لغو نمی شود abrogare لغو کردن لغو معکوس کردن تنقیح کردن
68
il principio unificatore della sezione
اصل وحدت بخش
69
sulla sua valenza
در مورد ارزش آن
70
chiama nuovamente in causa Adamo senza nominarlo
او دوباره آدام را زیر سوال می برد بدون اینکه نام او را ببرد
71
con rigetto immediato
با رد فوری
72
è sommario
خلاصه است
73
ragionamento svolto
استدلال انجام شد
74
si noti che si accostano legge e comandamento
توجه داشته باشید که شریعت و فرمان در کنار هم قرار گرفته اند
75
volto ad individuare un nesso tra
با هدف شناسایی ارتباط بین
76
non è da intendersi in senso autobiografico
نباید به معنای زندگینامه ای درک شود
77
ma si deve ad essa se
اما به همین دلیل است که
78
ma si deve ad essa
اما به دلیل آن است
79
la brama egoistica
اشتیاق خودخواهانه
80
l’essenza stessa del peccato
ذات گناه
81
l’intima struttura del peccato
ساختار درونی گناه
82
Il peccato ne coglie un’occasione
گناه از فرصت استفاده می کند
83
un punto di partenza di una spedizione
نقطه شروعی برای یک سفر اکتشافی
84
tanto la brama dell’infrazione quanto la brama delle opere della legge
هم شهوت برای تخطی و هم شهوت برای اعمال شریعت dell’infrazione از تخلف
85
dell’infrazione
از تخلف
86
sorte si rovescia
سرنوشت معکوس شده است
87
si concretizza nella concupiscenza egoistica
شکل شهوت خودخواهانه را به خود می گیرد
88
può illudere
می تواند فریب دهد
89
un’esca per ingannare
طعمه ای برای فریب
90
con l’adempimento formale della legge
با انطباق رسمی قانون
91
La filigrana del testo
Filigrana یک تکنیک طلافروشی است که شامل پردازش در هم تنیده نخ های نازک طلا و نقره است. Filigree یک مارک دیجیتالی است که در انواع پرونده ها از جمله پرونده های PDF استفاده می شود. متداول ترین فیلیگان ها تصاویر ، نقوش و متن است که از نظر بصری روی یک پرونده قرار گرفته است. پس زمینه متن عکس یا نوشته ای قرار دادن
92
raffigurarsi la situazione qui descritta
وضعیتی را که در اینجا توضیح داده شده است تصور کنید raffigurarsi به تصویر کشیدن به تصویر کشیده شده بازنمایی‌ها تصویر
93
astrae dalla storia della salvezza
چکیده هایی از تاریخ رستگاری
94
retroproiettata alle origini
به ریشه های خود بازگردانده شد proiettare پروژه صفحه نمایش نمایش پرتاب باز کردن حلقه فلش شوت retroproiettata عقب بینی شده retroproiezione طرح ریزی عقب
95
l’andamento di un racconto
پیشرفت یک داستان
96
spiegare il processo di fraintendimento
روند سوء تفاهم را توضیح دهید
97
violazione della legge per opera del peccato
نقض قانون توسط گناه
98
il desiderio improprio
میل نامناسب
99
falsando l’intenzione di Dio agli occhi di Adamo
تحریف قصد خدا در نظر آدم
100
ha fatto sì che l’uomo compisse un gesto che gli procurasse la morte
باعث شد مرد حرکتی انجام دهد که باعث مرگ او شد ha fatto sì che به این معنی است که
101
si appalesa come strumento di morte
به عنوان ابزاری برای مرگ ظاهر می شود
102
retroproiezione retroproiettata
retroproiezione طرح ریزی عقب retroproiettata عقب بینی شده
103
l’esilio è la cacciata
تبعید اخراج است
104
Il peccato che sedusse Adam
گناهی که آدم را اغوا کرد
105
segna un ulteriore scatto
نشانه یک شات دیگر است
106
l’interlocutore ricava che la legge abbia mutato natura e sia diventata morte
طرف مقابل نتیجه می گیرد که قانون ماهیت خود را تغییر داده و به مرگ تبدیل شده است
107
l’uomo non aderisce mai nella sua esistenza storica a ciò che vuole
انسان هرگز در وجود تاریخی خود به آنچه می خواهد پایبند نیست aderire پیوستن چسبیدن پذیرفتن رعایت کردن الحاق شرکت کردن وارد شدن مشترک شدن حمایت کردن موافق بودن ثبت نام کردن تعلق داشتن در آغوش گرفتن پیوند دادن مشارکت کردن همسو شدن با هم ماندن
108
come frattura da cui l’uomo non si può liberare
به عنوان شکافی که انسان نمی تواند خود را از آن رها کند
109
Frattura insanabile
شکستگی صعب العلاج
110
traccia del processo di dettatura
مسیر فرآیند دیکته un dittico یک دوتایی
111
una ripresa didascalica
یک از سر گیری تعلیمی
112
non usa termini eticamente connotati
از اصطلاحات دلالت اخلاقی استفاده نمی کند connotato مشخص شده دلالت ضمنی مشخص شده مشخصه دار متمایز کننده ویژگی connotare دلالت کردن بر / مشخص کردن / مشخص کردن
113
un dittico
یک دوتایی
114
connotare
دلالت کردن بر / مشخص کردن / مشخص کردن
115
lacerazione
پارگی
116
il peccato abita in me come padrone dispotico.
گناه به عنوان یک استاد مستبد در من ساکن است.
117
il sbadiglio sbadigliare
خمیازه خمیازه کشیدن
118
è attinente alla sfera dello Spirito Santo
مربوط به حوزه روح القدس است
119
legittime esigenze della vita fisica
نیازهای مشروع زندگی فیزیکی
120
finitezza
متناهی بودن
121
si pongono in opposizione alla condizione del pneuma
در تضاد با وضعیت پنوما هستند
122
la mia condizione carnale
وضعیت نفسانی من
123
ha voltato le spalle a Dio
به خدا پشت کرده است
124
avvertono una forza che li ripiega su se stessi contro Dio
آنها نیرویی را احساس می کنند که آنها را علیه خدا به سمت خود سوق می دهد
125
una situazione in cui la soddisfazione di ogni desiderio è il fine
وضعیتی که در آن ارضای هر آرزویی هدف است
126
il surrogato di Dio
جایگزین خدا il surrogato جایگزین مادر جایگزین جانشین شده surrogare جایگزین کردن جانشین شدن جایگزین شدن برای
127
la legge di Dio è stata manipolata e corrotta
قانون خدا دستکاری و تحریف شده است
128
L’apporto del primo sviluppo
ارائه اولین توسعه سهم اولین توسعه L’apporto سهم مصرف تغذیه اضافی عرضه ورودی حمایت تدارکات apportare ساختن آوردن ارائه کردن ساخته شدن کمک کردن اضافه کردن معرفی کردن تحویل دادن پیشنهاد دادن تصویب کردن ارائه دادن
129
La dichiarazione di inconsapevolezza iniziale
اعلام اولیه ناآگاهی
130
con il senno di poi, riconosce di non avere alcuna consapevolezza di ciò che compiva nella sua natura
با نگاهی به گذشته، او اذعان می کند که هیچ اطلاعی از آنچه در طبیعت خود انجام می دهد نداشت il senno حس هوش خرد فهم عقل قضاوت مرمر عقل سلی خرد حکیم
131
A livello del volere,
در سطح اراده،
132
vi aderisce
به آن پایبند است
133
è l’uomo ad essere incapace di compierla
این انسان است که قادر به انجام آن نیست
134
è il fatto che nell’uomo abita una potenza che lo domina
این واقعیت است که قدرتی که بر او مسلط است در انسان ساکن است
135
questa si colloca a livello dell’agire
این در سطح عمل قرار می گیرد
136
Il giudizio assiologico diviene qui esplicito
قضاوت بدیهی در اینجا صریح می شود assiologico ارزش‌شناختی
137
assiologico
ارزش‌شناختی
138