Vahid 10-19 Flashcards

(240 cards)

1
Q

1-¿Sabes cómo usar este reproductor?
2-El reproductor de video tiene buena calidad de imagen.

A

Reproductor

‎نقش: اسم (sustantivo)

‎تعریف: وسیله یا دستگاهی که برای پخش صدا، ویدیو، یا فایل‌های چندرسانه‌ای استفاده می‌شود.

‎آیا ارتیکل دارد؟ بله.
‎ • مفرد: el reproductor (مذکر)
‎ • جمع: los reproductores

‎معادل انگلیسی: Player (media player

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

1-Estoy de acuerdo contigo.
2-El acuerdo entre los países es histórico.
3-Estoy en desacuerdo con esa idea.
4-El desacuerdo entre los empleados afecta el trabajo en equipo.

A

Acuerdo
‎نقش: اسم (sustantivo)
‎تعریف: به معنای توافق، قرارداد، یا حالتی که در آن افراد یا گروه‌ها با هم موافق هستند.
‎آیا ارتیکل دارد؟ بله.
‎ • مفرد: el acuerdo
‎ • جمع: los acuerdos
‎معادل انگلیسی: Agreement

Desacuerdo
‎نقش: اسم (sustantivo)
‎تعریف: به معنای عدم توافق یا اختلاف نظر بین افراد یا گروه‌ها.
‎آیا ارتیکل دارد؟ بله.
‎ • مفرد: el desacuerdo
‎ • جمع: los desacuerdos
‎معادل انگلیسی: Disagreemen

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

1-Hablar varios idiomas es una gran ventaja.
2-La ventaja de vivir aquí es la tranquilidad.
3-La desventaja de este plan es que lleva mucho tiempo.
4-Una desventaja de este lugar es el clima.

A

Ventaja
‎نقش: اسم (sustantivo)
‎تعریف: یک ویژگی مثبت یا موقعیتی که باعث برتری یا موفقیت بیشتر می‌شود.
‎آیا ارتیکل دارد؟ بله.
‎ • مفرد: la ventaja
‎ • جمع: las ventajas
‎معادل انگلیسی: Advantage

Desventaja
‎نقش: اسم (sustantivo)
‎تعریف: یک ویژگی منفی یا مشکلی که باعث محدودیت یا سختی می‌شود.
‎آیا ارتیکل دارد؟ بله.
‎ • مفرد: la desventaja
‎ • جمع: las desventajas
‎معادل انگلیسی: Disadvantage

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

1-Mi hermano busca más independencia en su vida.
2-Ella quiere tener más independencia.
3-La independencia es muy importante para todos.

A

Independencia

‎نقش: اسم (sustantivo)

‎تعریف: وضعیت یا حالت آزادی، بدون وابستگی یا کنترل از سوی دیگران. می‌تواند به معنای خودکفایی یا آزادی سیاسی نیز باشد.

‎آیا ارتیکل دارد؟ بله.
‎ • مفرد: la independencia
‎ • جمع: las independencias

‎معادل انگلیسی: Independence

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

1-La libertad no significa hacer lo que quieras.
2-En su país, las personas disfrutan de libertad.

A

Libertad

‎نقش: اسم (sustantivo)

‎تعریف: وضعیت یا حالت آزادی، بدون محدودیت یا کنترل از سوی دیگران. می‌تواند به معنای آزادی فردی، اجتماعی یا سیاسی باشد.

‎آیا ارتیکل دارد؟ بله.
‎ • مفرد: la libertad
‎ • جمع: las libertades

‎معادل انگلیسی: Freedom

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

1-Veo a Juan. → Lo veo.
2-Comí la manzana. → La comí.
3-Escuché a los niños. → Los escuché.
4-Vi a María. → La vi.

A

Complemento directo
‎می‌تواند از اسم به ضمیر تبدیل شود. این ضمیرها باید با جنسیت و تعداد complementos directos تطابق داشته باشند.

‎ضمیرهای complemento directo:
• lo (آن، برای اسامی مذکر مفرد)
• la (آن، برای اسامی مؤنث مفرد)
• los (آن‌ها، برای اسامی مذکر جمع)
• las (آن‌ها، برای اسامی مؤنث جمع)
‎توضیحات اضافی:

  1. “a” قبل از complemento directo:
    ‎ • وقتی complemento directo یک شخص است، معمولاً باید از a استفاده کنید.
    • Vi a mi madre. (مادرم را دیدم.)
    • Escuché a Juan. (خوان را گوش دادم.)
    ‎ 2. نکات خاص:
    ‎ • بعضی افعال در زبان اسپانیایی، مانند “ver” (دیدن)، “oír” (شنیدن)، و “escuchar” (گوش دادن)، در صورت اشاره به یک شخص، نیاز به a دارند.
    • a
    ‎فقط زمانی استفاده می‌شود که
    complemento directo
    ‎به یک شخص یا حیوان اشاره کند. برای اشیاء از a استفاده نمی‌شود
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

1-Voy a preparar un bocadillo de jamón y queso.
2-En la cafetería se venden bocadillos de pollo.
3-¿Prefieres un bocadillo de pavo o de salchichón?

A

Bocadillo

‎نقش: اسم (sustantivo)

‎تعریف: Bocadillo به معنای ساندویچ است و معمولاً به نانی اطلاق می‌شود که با مواد مختلف مانند گوشت، پنیر، سبزیجات و یا ماهی پر شده باشد. این غذا به ویژه در کشورهای اسپانیایی‌زبان محبوب است و به عنوان یک وعده غذایی سریع یا ناهار استفاده می‌شود.

‎آیا ارتیکل دارد؟ بله.
‎ • مفرد: el bocadillo
‎ • جمع: los bocadillos

‎معادل انگلیسی: Sandwich

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

1-Voy a comprar pan de barra para la cena.
2-Me gusta el pan de barra con aceite de oliva.
3-El pan de barra es ideal para hacer bocadillos.

A

Pan de barra

‎نقش: اسم (sustantivo)

‎تعریف: Pan de barra نوعی نان است که به شکل چوبی و بلند پخته می‌شود. این نان در بسیاری از کشورهای اسپانیایی‌زبان بسیار رایج است و معمولاً برای تهیه ساندویچ یا خوردن همراه با غذاهای مختلف استفاده می‌شود.

‎آیا ارتیکل دارد؟ بله.
‎ • مفرد: el pan de barra
‎ • جمع: los panes de barra

‎معادل انگلیسی: Baguette / French bread

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

1-En este edificio se vende y se alquila apartamentos.
2-Se vende y se alquila una casa cerca de la playa.
3-Se vende y se alquila una oficina en el centro comercial.

A

Se vende y se alquila

‎نقش: عبارت (expresión)

‎تعریف:
• Se vende
‎به معنای “برای فروش است” و
se alquila
‎به معنای “برای اجاره است”. این دو عبارت به طور معمول در آگهی‌های تبلیغاتی برای نشان دادن اینکه یک شیء یا ملک برای فروش یا اجاره به عموم مردم عرضه می‌شود، استفاده می‌شوند. این عبارات در تبلیغات مربوط به املاک و مستغلات یا سایر کالاها و خدمات رایج هستند.

‎آیا ارتیکل دارد؟ خیر، این عبارات به طور مستقل به کار می‌روند و نیازی به ارتیکل ندارند.

‎معادل انگلیسی:
• Se vende: For sale
• Se alquila: For rent

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

1-En el mercado venden muchas verduras y hortalizas frescas.
2-Las verduras son ricas en vitaminas y minerales esenciales.
3-A mi abuela le gustan mucho las hortalizas, especialmente el pepino.
1. La zanahoria
2. La lechuga
3. La espinaca
4. La cebolla
5. El brócoli
6. La col
7. El apio
8. El pimiento
9. El pepino
10. El ajo
11. La coliflor
12. La berenjena
13. El calabacín
14. Los guisantes
15. El nabo
16. La remolacha
17. La calabaza
18. El tomate

A

‎سبزیجات و صیفی جات
1. La zanahoria (هویج)
2. La lechuga (کاهو)
3. La espinaca (اسفناج)
4. La cebolla (پیاز)
5. El brócoli (بروکلی)
6. La col (کلم)
7. El apio (کرفس)
8. El pimiento (فلفل دلمه‌ای)
9. El pepino (خیار)
10. El ajo (سیر)
11. La coliflor (گل‌کلم)
12. La berenjena (بادمجان)
13. El calabacín (کدو سبز)
14. Los guisantes (نخودفرنگی)
15. El nabo (شلغم)
16. La remolacha (چغندر)
17. La calabaza (کدو تنبل)
18. El tomate (گوجه‌فرنگی)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q
  1. El agua
  2. El zumo
  3. La leche
  4. El café
  5. El té
  6. La cerveza
  7. El vino
  8. El refresco
  9. El chocolate caliente
  10. El batido
A
  1. El agua (آب)
  2. El zumo (آب میوه)
  3. La leche (شیر)
  4. El café (قهوه)
  5. El té (چای)
  6. La cerveza (آبجو)
  7. El vino (شراب)
  8. El refresco (نوشابه)
  9. El chocolate caliente (شکلات داغ)
  10. El batido (شیک یا اسموتی)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

carnes y embutidos
1. La carne de vaca
2. El pollo
3. El cerdo
4. El cordero
5. El pescado
6. El jamón
7. El chorizo
8. La salchicha
9. El lomo
10. La morcilla

A

Carnes y embutidos به دسته‌ای از غذاها اشاره دارد که شامل انواع گوشت‌ها (carnes) و سوسیس‌ها و فرآورده‌های گوشتی (embutidos) هستند.
1. Carnes: این واژه به گوشت‌ها اشاره دارد که معمولاً از حیوانات مختلف گرفته می‌شوند. این شامل گوشت گاو، مرغ، خوک، بره، و ماهی است.
‎ • مثال: La carne de vaca (گوشت گاو)، El pollo (مرغ)
2. Embutidos: این واژه به سوسیس‌ها و فرآورده‌های گوشتی اشاره دارد که معمولاً از گوشت‌های مختلف همراه با چربی، ادویه‌جات و گاهی سبزیجات تهیه می‌شوند و به صورت فرآوری شده عرضه می‌شوند.
‎ • مثال: El jamón (ژامبون)، El chorizo (سوسیس اسپانیایی)

‎به طور کلی، carnes y embutidos به گوشت‌ها و فرآورده‌های گوشتی که در آشپزی‌های مختلف استفاده می‌شوند، اطلاق می‌شود
1. La carne de vaca (گوشت گاو)
2. El pollo (مرغ)
3. El cerdo (گوشت خوک)
4. El cordero (گوشت بره)
5. El pescado (ماهی)
6. El jamón (ژامبون)
7. El chorizo (سوسیس اسپانیایی)
8. La salchicha (سوسیس)
9. El lomo (گوشت بدون استخوان)
10. El morcilla (سوسیس خون)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

cereales y legumbres
Cereales:

  1. El arroz
  2. El trigo
  3. La avena
  4. El maíz
  5. La cebada

Legumbres:

  1. Los garbanzos
  2. Las lentejas
  3. Los frijoles
  4. Los guisantes
  5. Las alubias

Harinas:

  1. La harina de trigo
  2. La harina de maíz
  3. La harina integral

Panes:

  1. El pan blanco
  2. El pan integral
A

Cereales y legumbres به دو گروه اصلی مواد غذایی اشاره دارند که نقش مهمی در رژیم غذایی سالم دارند:
1. Cereales: به غلات و دانه‌های خوراکی گفته می‌شود که معمولاً برای تولید آرد، نان، برنج، پاستا و دیگر محصولات استفاده می‌شوند. غلات منبع اصلی انرژی و کربوهیدرات‌ها هستند.
‎ • مثال‌ها: El arroz (برنج)، El trigo (گندم)، La avena (جو)
2. Legumbres: به دانه‌های خشک‌شده گیاهان خانواده لوبیا و نخود اطلاق می‌شود که معمولاً در پخت سوپ‌ها، خوراک‌ها و سالادها استفاده می‌شوند. این مواد غذایی سرشار از پروتئین گیاهی و فیبر هستند.
‎ • مثال‌ها: Los garbanzos (نخود)، Las lentejas (عدس)، Los frijoles (لوبیا)

‎در مجموع، cereales y legumbres به گروه‌های مختلفی از مواد غذایی اشاره دارند که پایه‌های بسیاری از غذاهای سالم و مغذی را تشکیل می‌دهند
1. El arroz (برنج)
2. El trigo (گندم)
3. La avena (جو)
4. El maíz (ذرت)
5. La cebada (جو دو سر)

‎حبوبات:

  1. Los garbanzos (نخود)
  2. Las lentejas (عدس)
  3. Los frijoles (لوبیا)
  4. Los guisantes (نخودفرنگی)
  5. Las alubias (لوبیا سفید)

‎آردها:

  1. La harina de trigo (آرد گندم)
  2. La harina de maíz (آرد ذرت)
  3. La harina integral (آرد سبوس‌دار)

‎نان‌ها:

  1. El pan blanco (نان سفید)
  2. El pan integral (نان سبوس‌دار)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

los productos lácteos
1. La leche
2. El queso
3. El yogur
4. La mantequilla
5. La nata
6. El requesón
7. El kéfir
8. El suero de leche

A

dairy products
1. La leche (شیر)
2. El queso (پنیر)
3. El yogur (ماست)
4. La mantequilla (کره)
5. La nata (خامه)
6. El requesón (پنیر تازه)
7. El kéfir (کفیر)
8. El suero de leche (سرو شیر) پودر بدون چربی و پروتین حوی کلسیم و پتاسیم و قند
‎همون آب پنیر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

las frutas
1. La manzana
2. La naranja
3. El plátano
4. La fresa
5. La pera
6. La uva
7. El melón
8. La sandía
9. La piña
10. El durazno
11. La cereza
12. La granada
13. El limón
14. La ciruela
15. El arándano
16. La frambuesa

A
  1. La manzana (سیب)
  2. La naranja (پرتقال)
  3. El plátano (موز)
  4. La fresa (توت فرنگی)
  5. La pera (گلابی)
  6. La uva (انگور)
  7. El melón (خربزه)
  8. La sandía (هندوانه)
  9. La piña (آناناس)
  10. El durazno (هلو)
  11. La cereza (گیلاس)
  12. La granada (انار)
  13. El limón (لیمو)
  14. La ciruela (آلو)
  15. El arándano (بلوبری)
  16. La frambuesa (رزبری)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

los pescados y los mariscos
El salmón
El atún
Los calamares
Las gambas

A

fish and seafood
‎سالمون
‎تون
‎ماهی مرکب
‎میگو بزرگ

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

las frutas secas

  1. Las nueces
  2. Las almendras
  3. Los pistachos
  4. Las avellanas
  5. Las semillas de girasol
  6. Las semillas de calabaza
  7. Los anacardos
  8. Los cacahuetes
  9. Los piñones
  10. Las nueces de macadamia
A

dried fruit
1. Las nueces (گردوها)
2. Las almendras (بادام‌ها)
3. Los pistachos (پسته‌ها)
4. Las avellanas (فندق‌ها)
5. Las semillas de girasol (دانه‌های آفتابگردان)
6. Las semillas de calabaza (دانه‌های کدو)
7. Los anacardos (بادام هندی ‌ها)
8. Los cacahuetes (بادام‌زمینی)
9. Los piñones (دانه‌های کاج)
10. Las nueces de macadamia (مغز ماکادمیا)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

la champiñón
1-He comprado champiñones para hacer una sopa.

A

mushroom

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

Canela
1-Este pastel tiene sabor a canela.
2-Me gusta el té con sabor a canela.

A

Sabor طعم
Canela دارچین

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

la champiñón
1-He comprado champiñones para hacer una sopa.

A

mushroom

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

Sabor
1. Dulce
2. Salado
3. Amargo
4. Ácido
5. Picante
6. Umami
7. Soso

A
  1. Dulce (شیرین)
  2. Salado (شور)
  3. Amargo (تلخ)
  4. Ácido (ترش)
  5. Picante (تند)
  6. Umami (اومامی)
  7. Soso (بی‌مزه)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

1-¿Qué lleva este plato?
2-¿Qué ingredientes tiene este plato?
3-¿Qué contiene este plato?

A

‎برای پرسیدن اینکه این غذا داخلش چیا هست

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

1-Enseguida te traigo la cuenta.
2-Voy enseguida.

A

Enseguida در اسپانیایی به معنای بلافاصله یا فوراً است. این واژه برای اشاره به انجام چیزی به سرعت و بدون تأخیر به کار می رود.
En
Se
Gi
Da‌

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

1-Estas galletas están muy ricas.

A

‎بیسکوییت ها
‎عبارت “Están muy ricas” به معنای “خیلی خوشمزه هستند” است و معمولاً برای توصیف غذا یا خوراکی‌ها به کار می‌رود.
• Están: فعل “estar” در زمان حال جمع، به معنای “هستند”
• muy: خیلی
• ricas: صفت “rico” در حالت جمع مؤنث، به معنای “خوشمزه”

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
¿Han acabado ya?
‎وقتی میپرسن در رستوران که میخوان بشقاب بعدی رو بیارن یعنی غذاتو تموم کردی ؟ Ya está ‎یک جمله مناسب در جواب Algo mas هست یعنی نه همین
26
1-Voy a usar la batidora para hacer un batido. 2-Voy a poner la batidora para hacer el jugo. 3-Voy a poner la batidora para hacer el zumo.
‎مخلوط کن La batidora در اسپانیایی به معنای مخلوط‌کن یا همزن است. این دستگاه معمولاً برای مخلوط کردن یا آسیاب کردن مواد غذایی استفاده می‌شود. • La: حرف تعریف معین مؤنث برای اسم‌های مفرد • batidora: اسم مؤنث به معنای "مخلوط‌کن" ‎عبارت "poner la batidora" به معنای "مخلوط‌کن را روشن کردن" یا "مخلوط‌کن را قرار دادن" است، بسته به زمینه استفاده
27
1-En vez de sal, eché azúcar. 2-En vez de usar crema, usa leche.
‎به جای چیزی چیز دیگری را اضافه کردن به کار بردن و .....
28
1-La mezcla de colores es muy bonita. 2-Voy a mezclar la harina con el azúcar.
Mezcla به معنای "مخلوط" یا "ترکیب" در اسپانیایی است. این واژه از فعل "mezclar" (مخلوط کردن) می‌آید. • Mezcla: اسم مؤنث به معنای "مخلوط" یا "ترکیب
29
1-¿Qué desea para comer? 2-¿Qué desea beber?
‎عبارت "¿Qué desea?" به معنای "چه می‌خواهید؟" یا "چه درخواست دارید؟" است. این جمله معمولاً به صورت مودبانه برای پرسیدن خواسته یا درخواست شخصی به کار می‌رود. • ¿Qué: چه • desea: فعل "desear" در زمان حال برای سوم شخص مفرد به معنای "خواستن" یا "تمایل داشتن"
30
1-¿Qué le traigo para beber? 2-¿Qué le traigo de la tienda?
‎عبارت "¿Qué le traigo?" به معنای "چه چیزی برای شما بیاورم؟" است. این جمله برای پیشنهاد کمک یا پرسیدن خواسته‌ی شخص مقابل استفاده می‌شود. ، "lo" و "la" ‎هم ضمایر مفعولی هستند که به ترتیب برای مفرد مذکر و مفرد مؤنث استفاده می‌شوند، اما "le" معمولاً برای ضمیر مفعولی غیر مشخص یا ضمیر غیرمستقیم برای فرد مورد نظر به کار می‌رود.
31
1-Voy a hacer una encuesta sobre los hábitos de consumo. 2-¿Puedo hacerte una encuesta?
‎عبارت "Hacer una encuesta" به معنای "انجام یک نظرسنجی" است. در اینجا، "hacer" به معنای "انجام دادن" یا "ساختن" است و "encuesta" به معنای "نظرسنجی" یا "پرسشنامه" می‌باشد.
32
maneras de cocinar 1- crudo/a/os/as 2-frito/a/os/as 3-cocido/a/os/as 4-salteado/a/os/as 5-guisado/a/os/as 6-al vapor 7-a la plancha 8- asado/a/os/as o al horno 9-a la parrilla 10-a la romana (Pescado a la romana) سوخاری
ways to cook 1. Crudo/a/os/as: خام • Crudo به معنای خام است و به غذاهایی اشاره دارد که پخته نشده‌اند. • Ejemplo: El pescado está crudo. (ماهی خام است.) 2. Frito/a/os/as: سرخ شده ‎ • به غذایی اشاره دارد که در روغن داغ سرخ شده باشد. • Ejemplo: Las patatas están fritas. (سیب‌زمینی‌ها سرخ شده‌اند.) 3. Cocido/a/os/as: پخته شده ‎ • غذاهایی که به روش جوشاندن یا پختن آماده شده‌اند. • Ejemplo: El pollo está cocido. (مرغ پخته شده است.) 4. Salteado/a/os/as: تفت داده شده ‎ • به غذایی که در مقدار کمی روغن در دمای بالا تفت داده شده اشاره دارد. • Ejemplo: Las verduras están salteadas. (سبزیجات تفت داده شده‌اند.) 5. Guisado/a/os/as: خورشتی، پخته شده در سس ‎ • به غذایی اشاره دارد که در سس یا مایعات با حرارت کم پخته می‌شود. • Ejemplo: El guiso de carne está delicioso. (خوراک گوشت خوشمزه است.) 6. Al vapor: بخارپز ‎ • غذاهایی که با استفاده از بخار پخته می‌شوند. • Ejemplo: El pescado está al vapor. (ماهی بخارپز است.) 7. A la plancha: گریل شده، روی گاز یا کباب‌پز پخته شده ‎ • به غذایی اشاره دارد که روی سطح داغ، معمولاً بدون روغن، پخته می‌شود. • Ejemplo: El filete está a la plancha. (استیک گریل شده است.) 8. Asado/a/os/as o al horno: کبابی یا در فر پخته شده ‎ • به غذایی که در فر یا روی آتش کبابی می‌شود اشاره دارد. • Ejemplo: El cordero está asado. (گوسفند کبابی است.) 9. A la parrilla: کبابی روی گریل ‎ • مشابه "a la plancha"، اما معمولاً برای گوشت یا غذاهایی که بر روی گریل پخته می‌شوند، استفاده می‌شود. • Ejemplo: La carne está a la parrilla. (گوشت کبابی است.
33
1-Las alfombras están sucias. 2-Compré alfombras nuevas para la casa.
‎قالی قالیچه ‎کلمه "alfombras" در زبان اسپانیایی به معنای "فرش‌ها" است. این کلمه جمع "alfombra" است که به معنی "فرش" یا "قالی" می‌باشد. • Alfombra: فرش، قالی (مفرد) • Alfombras: فرش
34
1-La belleza de la naturaleza es impresionante. 2-Ella tiene una gran belleza.
‎کلمه "belleza" در زبان اسپانیایی به معنای "زیبایی" است. این کلمه یک اسم مؤنث است و به ویژگی یا حالتی اشاره دارد که باعث جذابیت یا دلپذیری می‌شود. • Belleza: زیبایی (مفرد، مؤنث
35
1-La cordillera de los Andes es la más larga del mundo. 2-Las cordilleras de América del Sur son muy imponentes.
‎کلمه "cordillera" در زبان اسپانیایی به معنای "رشته‌کوه" است. این کلمه به یک مجموعه یا زنجیره از کوه‌ها اشاره دارد که معمولاً در یک منطقه جغرافیایی گسترده به هم پیوسته‌اند. • Cordillera: رشته‌کوه، زنجیره‌کوه‌ها (مفرد، مؤنث
36
1-Yo me pinto las uñas de color rojo. 2-Nosotros nos pintamos las uñas en el salón de belleza. Pintarse las uñas
Pintarse las uñas (فعل عبارت) ‎ • نقش: فعل عبارت ‎ • ترجمه: ناخن‌ها را رنگ کردن ‎ • صرف فعل: این عبارت از فعل بازتابی "pintarse" استفاده می‌کند، بنابراین صرف آن به صورت بازتابی خواهد بود (مثلاً "me pinto," "te pintas" و غیره
37
1-Yo plancho la ropa todos los domingos. 2-¿Te gusta planchar la ropa? 3-Nosotros planchamos la ropa antes de ir al trabajo. Planchar la ropa **La plancha
Planchar la ropa (فعل عبارت) ‎ • نقش: فعل عبارت ‎ • ترجمه: لباس‌ها را اتو کردن ‎ • صرف فعل: این عبارت از فعل "planchar" استفاده می‌کند که یک فعل منظم با پسوند -ar است (مثلاً "yo plancho," "tú planchas" و غیره La plancha (اسم) ‎ • نقش: اسم ‎ • جنسیت: مؤنث (la) ‎ • ترجمه: اتو (برای اتو کردن لباس‌ها
38
1-Yo me maquillo antes de ir al trabajo. 2-Ella se maquilla para la fiesta. 1*-El maquillaje que uso es de buena calidad. 2*-Necesito comprar maquillaje para la fiesta. Maquillarse Maquillaje*
Maquillarse (verb phrase) ‎ • نقش: فعل عبارت ‎ • ترجمه: آرایش کردن ‎ • صرف فعل: این عبارت از فعل بازتابی "maquillarse" استفاده می‌کند، بنابراین صرف آن به صورت بازتابی خواهد بود (مثلاً "me maquillo," "te maquillas" و غیره) Maquillaje (noun) ‎ • نقش: اسم ‎ • جنسیت: مذکر (el) ‎ • ترجمه: آرایش (محصولات یا عمل آرایش کردن)
39
1-El perro duerme en el suelo. 2-El techo de la casa está muy alto. 3-Me gusta mirar el cielo cuando hace buen tiempo. El suelo El techo El cielo
El suelo (noun) ‎ • نقش: اسم ‎ • جنسیت: مذکر (el) ‎ • ترجمه: زمین، کف (جایی که ایستاده‌ایم El techo (noun) ‎ • نقش: اسم ‎ • جنسیت: مذکر (el) ‎ • ترجمه: سقف El cielo (noun) ‎ • نقش: اسم ‎ • جنسیت: مذکر (el) ‎ • ترجمه: آسمان
40
1-Yo toco el piano todos los días. 2-Nosotros tocamos el piano en la clase de música. 3-Ellos tocan el piano para la fiesta de fin de año.
Tocar el piano (verb phrase) ‎ • نقش: فعل عبارت ‎ • ترجمه: پیانو نواختن ‎ • صرف فعل: این عبارت از فعل "tocar" استفاده می‌کند که یک فعل منظم با پسوند -ar است (مثلاً "yo toco," "tú tocas" و غیره
41
1-De las cuatro a las seis, tengo clase. 2-Trabajo de las ocho a las doce. 3-Descanso de las dos a las tres.
‎برای بیان زمان بین دو ساعت مختلف در اسپانیایی، از عبارت "de ... a ..." استفاده می‌کنیم. این عبارت به معنای "از ... تا ..." است.
42
1-La masa para el pan está lista. 2-La masa de la pizza es muy suave. La masa Suave*
La masa (noun) ‎ • نقش: اسم ‎ • جنسیت: مؤنث (la) ‎ • ترجمه: خمیر، توده (می‌تواند به خمیر نانوایی یا سایر انواع خمیر نیز اشاره داشته باشد) ‎نرم *
43
1-El pincho de pescado estaba delicioso. 2-El pincho de chorizo es muy popular en este restaurante.
‎یک روش پخت مثل al vapor و ... Pincho معمولاً برای اشاره به یک نوع غذای اسپانیایی استفاده می‌شود که معمولاً شامل تکه‌های کوچک گوشت، ماهی یا سبزیجات است که به صورت سیخ یا به طور جداگانه روی نان یا به صورت خوراکی آماده شده‌اند. این کلمه در بعضی از مناطق اسپانیا مانند کشور باسک و کاتالونیا بیشتر استفاده می‌شود.‌
44
1-El edificio tiene diez pisos. 2-El edificio donde trabajo está en el centro de la ciudad. 3-El nuevo edificio de la empresa es muy moderno. 4-El rascacielos más alto de la ciudad tiene 100 pisos. 5-En esta ciudad hay muchos rascacielos modernos.
Edificio (noun) ‎ • نقش: اسم ‎ • جنسیت: مذکر (el) ‎ • ترجمه: ساختمان ‎توضیحات: ‎کلمه "edificio" به هر نوع ساختمان یا بنا اطلاق می‌شود. این واژه معمولاً برای اشاره به ساختمان‌های بزرگ و چندطبقه، مانند ساختمان‌های تجاری، مسکونی یا اداری استفاده می‌شود. Rascacielos (noun) ‎ • نقش: اسم ‎ • جنسیت: مذکر (el) ‎ • ترجمه: آسمان‌خراش ‎توضیحات: ‎کلمه "rascacielos" به ساختمان‌های بسیار بلند و چندطبقه اطلاق می‌شود که معمولاً در شهرهای بزرگ و پرجمعیت یافت می‌شود. این ساختمان‌ها به گونه‌ای طراحی شده‌اند که با افزایش جمعیت شهری، به فضاهای زیادی برای زندگی یا تجارت نیاز دارند.
45
1-El aire está contaminado en la ciudad. 2-El suelo está contaminado por productos químicos. 3-Las playas estaban contaminadas después de la tormenta.
Contaminado (adjective) ‎ • نقش: صفت ‎ • جنسیت: مذکر (el) / مؤنث (la) ‎ • ترجمه: آلوده، فاسد، کثیف ‎توضیحات: "Contaminado" به چیزی اطلاق می‌شود که به دلیل وجود مواد مضر یا ناپاک، کیفیت خود را از دست داده باشد. این کلمه معمولاً برای توصیف محیط‌ها، منابع آب، هوا، یا غذاهایی که با مواد شیمیایی، زباله‌ها یا آلودگی‌ها آلوده شده‌اند، استفاده میشود‌
46
1-La papelera está al lado del escritorio. 2-El cubo de basura está en la cocina. 3-El contenedor de basura está en la calle.
Papelera (اسم) ‎ارتیکل: دارد (la papelera) ‎معنی: سطل زباله کوچک یا سطل کاغذ باطله Cubo de basura (اسم) ‎ارتیکل: دارد (el cubo de basura) ‎معنی: سطل زباله خانگی Contenedor de basura (اسم) ‎ارتیکل: دارد (el contenedor de basura) ‎معنی: مخزن یا سطل زباله بزرگ شهری Papelera: برای کاغذ یا زباله‌های کوچک در مکان‌های اداری یا خانگی استفاده می‌شود. • Cubo de basura: سطل زباله خانگی برای انواع زباله‌ها. • Contenedor de basura: مخزن بزرگ‌تر در محیط‌های شهری برای جمع‌آوری زباله‌های بیشتر
47
1-El aparcamiento está lleno. 2-El aparcamiento está cerca de la entrada. 3-Busco un sitio en el aparcamiento.
Aparcamiento (اسم) ‎ارتیکل: دارد (el aparcamiento) ‎معنی: پارکینگ
48
1-Prefiero vivir en un lugar cercano a mi trabajo. 2-Ellos prefieren lugares cercanos para viajar. 3-La tienda más cercana está a cinco minutos.
Cercano/a (صفت) ‎ارتیکل: ندارد (چون صفت است) ‎معنی: نزدیک
49
1-Ella ayuda al anciano a cruzar la calle. 2-El anciano camina despacio por el parque. 3-La anciana lee un libro en el jardín.
Anciano/a (اسم/صفت) ‎ارتیکل: دارد (el anciano / la anciana برای اسم) ‎معنی: پیرمرد/پیرزن (به‌عنوان اسم) یا سالخورده (به‌عنوان صفت
50
1-Escucho tu sugerencia con atención. 2-Ella siempre da buenas sugerencias. 3-Tengo una sugerencia para resolver este problema.
Sugerencia (اسم) ‎ارتیکل: دارد (la sugerencia) ‎معنی: پیشنهاد
51
1-Hoy me apetece comer pizza. 2-A ella le apetece viajar a la playa. 3-A ellos les apetece salir a caminar.
Me apetece (عبارت فعلی) ‎ارتیکل: ندارد (عبارت فعلی است) ‎معنی: دوست دارم / میل دارم / هوس کرده‌ام
52
1-La entrada al museo es gratuita los domingos. 2-La biblioteca pública tiene acceso gratuito a internet. 3-Los cursos en línea son gratuitos para todos.
Gratuito/a (صفت) ‎ارتیکل: ندارد (چون صفت است) ‎معنی: رایگان
53
1-Hay mucha comida en la mesa. 2-Tengo muchos libros en mi habitación.
Mucho/a/os/as + Nombre ‎این کلمه برای بیان مقدار زیاد استفاده می‌شود و بر اساس جنسیت و تعداد اسم تغییر می‌کند. ‎ساختار: • Mucho/a (مفرد) • Muchos/as (جمع) ‎معنی: زیاد
54
1-Hay pocas sillas en la sala. 2-Hay pocas sillas en la sala.
Poco/a/os/as + Nombre ‎برای بیان مقدار کم استفاده می‌شود و مانند "mucho/a/os/as" با جنسیت و تعداد اسم هماهنگ می‌شود. ‎معنی: کم
55
1-El coche es muy caro. 2-Este libro es muy interesante.
Muy + Adjetivo ‎کلمه "muy" برای تاکید روی صفت‌ها (و گاهی قیدها) استفاده می‌شود و به معنای "خیلی" است. ‎معنی: خیلی
56
1-Hay bastantes tiendas en esta calle. 2-Tengo bastante dinero para el viaje. 3-El examen es bastante fácil. 4-Pairing Token: bda1-634f
Bastante/s + Nombre ‎برای بیان مقدار کافی یا نسبتاً زیاد استفاده می‌شود. ‎ساختار: • Bastante (مفرد) • Bastantes (جمع) ‎معنی: کافی / نسبتاً زیاد Bastante + Adjetivo ‎وقتی با صفت همراه شود، به معنای "نسبتاً" است. ‎معنی: نسبتاً
57
1-Hay demasiada contaminación en esta ciudad. 2-Hay demasiados coches en las calles. 3-Los niños son demasiado pequeños para trabajar. 4-La casa es demasiado grande para una persona.
Demasiado/a/os/as + Nombre ‎برای بیان مقدار بیش از حد استفاده می‌شود. ‎ساختار: • Demasiado/a (مفرد) • Demasiados/as (جمع) ‎معنی: خیلی زیاد / بیش از حد Demasiado + Adjetivo ‎با صفات به معنای "بیش از حد" است. ‎معنی: خیلی / بیش از حد
58
1-No hay ninguna iglesia en mi barrio. 2-No tengo ningún problema con esto.
Ninguno/a + Nombre ‎برای بیان "هیچ" استفاده می‌شود و با اسم هماهنگ می‌شود. ‎معنی: هیچ "Ninguno" و "alguno" معمولاً وقتی قبل از اسم مفرد مذکر می‌آیند به "ningún" و "algún" ‎تبدیل می‌شوند.
59
1-¿Tienes algún libro interesante? 2-Algunas personas no entienden este concepto.
Alguno/a/os/as ‎برای بیان "یک/برخی" استفاده می‌شود و بر اساس جنسیت و تعداد تغییر می‌کند. ‎معنی: برخی / یک "Ninguno" و "alguno" معمولاً وقتی قبل از اسم مفرد مذکر می‌آیند به "ningún" و "algún" ‎تبدیل می‌شوند.
60
1-Compré un aparato nuevo para la cocina. 2-Este aparato cuesta mucho dinero. 3-Este aparato es muy fácil de usar.
Aparato (noun) ‎ • نقش: اسم ‎ • جنسیت: مذکر (el) ‎ • ترجمه: دستگاه، وسیله، ابزار ‎توضیحات: ‎کلمه "aparato" به هر نوع وسیله یا دستگاهی اشاره دارد که برای انجام کار یا وظیفه‌ای خاص طراحی شده است. این کلمه می‌تواند به ابزارهای الکترونیکی، مکانیکی یا حتی اجزای بدن (مانند سیستم‌های بدن) اشاره کند.
61
1-Voy a la panadería a comprar pan fresco. 2-En esta panadería hacen los mejores croissants. 3-Trabajo en una panadería del centro de la ciudad.
Panadería (noun) ‎ • نقش: اسم ‎ • جنسیت: مؤنث (la) ‎ • ترجمه: نانوایی ‎کلمه "panadería" به مکانی اشاره دارد که در آن نان، کیک، و محصولات مشابه تهیه یا فروخته می‌شود. این مکان می‌تواند شامل یک کارگاه تولید نان باشد یا فقط فروشگاه عرضه محصولات نانوایی
62
1-Necesito ir al cajero automático para sacar dinero. 2-El cajero automático no me dio el recibo. 3-¿Dónde está el cajero automático más cercano?
Cajero automático (noun) ‎ • نقش: اسم ‎ • جنسیت: مذکر (el) ‎ • ترجمه: دستگاه خودپرداز ‎کلمه "cajero automático" به دستگاهی اشاره دارد که برای انجام تراکنش‌های بانکی مانند برداشت وجه، واریز، یا مشاهده موجودی حساب به‌طور خودکار و بدون نیاز به حضور بانکدار استفاده می‌شود. این دستگاه معمولاً در مکان‌های عمومی مانند خیابان‌ها، بانک‌ها و مراکز خرید قرار دارد.
63
1-La tienda está a la izquierda de la estación de tren. 2-El parque está a la izquierda de mi casa. 3-El banco está a la izquierda, al final de la calle. 4-Gira a la izquierda en la próxima calle. 5-A la izquierda de la puerta hay una ventana.
A la izquierda (phrase) ‎ • نقش: عبارت ‎ • ترجمه: به سمت چپ ‎عبارت "a la izquierda" به معنای جهت یا مکانی است که به سمت چپ واقع شده است. این عبارت برای نشان دادن جهت حرکت یا موقعیت در فضای مکانی استفاده می‌شود.
64
1-Sigue todo recto hasta llegar al final de la calle. 2-Todo recto y después a la izquierda. 3-Ve todo recto y luego gira a la derecha.
Todo recto (phrase) ‎ • نقش: عبارت ‎ • ترجمه: به‌طور مستقیم، مستقیم به جلو ‎عبارت "todo recto" برای اشاره به حرکت در یک مسیر مستقیم یا به جلو بدون انحراف استفاده می‌شود. این عبارت معمولاً در موقعیت‌های راهنمایی یا جهت‌دهی به کار می‌رود. Ve حالت امری Tú vas (ir)
65
1-La tienda está a la derecha de la calle. 2-El restaurante está a la derecha de la plaza mayor. 3-Gira a la derecha en el semáforo. 4-El parque está a la derecha del hotel.
Semáforo چراغ قرمز A la derecha (phrase) ‎ • نقش: عبارت ‎ • ترجمه: به سمت راست ‎عبارت "a la derecha" برای اشاره به جهت یا مکانی است که در سمت راست قرار دارد.
66
1-La tienda está cerca de mi oficina. 2-El restaurante está cerca de la plaza. 3-Vivo cerca del río. 4-La tienda está cerca del mercado.
Cerca de (phrase) ‎ • نقش: عبارت ‎ • ترجمه: نزدیک به ‎عبارت "cerca de" برای نشان دادن نزدیکی مکانی به یک مکان یا شیء دیگر استفاده می‌شود. این عبارت در موقعیت‌هایی به کار می‌رود که می‌خواهیم بگوییم چیزی یا جایی به طور نسبی نزدیک به مکان دیگری قرار دارد.
67
1-La tienda está en la esquina de la calle. 2-Gira a la esquina. 3-La cafetería está en la esquina de la plaza.
La esquina (noun) ‎ • نقش: اسم (مونث) ‎ • ترجمه: گوشه، زاویه ‎کلمه "esquina" به معنی گوشه یا زاویه است و معمولاً برای اشاره به تقاطع دو خیابان یا دو سطح عمودی (مثل دیوارها) استفاده می‌شود.
68
1-Mi casa está lejos de la playa. 2-El restaurante está lejos de la estación de tren. 3-Vivo lejos de mi familia.
Lejos de (phrase) ‎ • نقش: عبارت ‎ • ترجمه: دور از ‎عبارت "lejos de" برای نشان دادن فاصله زیاد از یک مکان یا شیء استفاده می‌شود. این عبارت زمانی به کار می‌رود که بخواهیم بگوییم چیزی یا جایی از یک مکان دیگر بسیار دور است.
69
1-Dáte prisa, que llegamos tarde. 2-Dáte prisa, el autobús está por llegar.
Dáte prisa (phrase) ‎ • نقش: عبارت ‎ • ترجمه: عجله کن، زود باش ‎عبارت "dáte prisa" از فعل "darse prisa" به معنای "عجله کردن" ساخته شده است. در اینجا، "dáte" از فعل "dar" (دادن) به صورت امری (دستور) است که به مخاطب مفرد گفته می‌شود. این عبارت برای درخواست از کسی به کار می‌رود که سریع‌تر عمل کند یا عجله کند.
70
1-el gato está detrás de la caja. 2-La tienda está detrás de la estación de tren. 3-La biblioteca está detrás de la escuela.
Caja جعبه Detrás de (phrase) ‎ • نقش: عبارت ‎ • ترجمه: پشتِ، پشت سرِ ‎عبارت "detrás de" برای نشان دادن موقعیت مکانی چیزی یا کسی که در پشت یک شیء یا مکان دیگر قرار دارد، استفاده می‌شود
71
1-El coche está delante de la casa. 2-La escuela está delante de la iglesia. 3-El niño está delante de la pizarra.
Delante de (phrase) ‎ • نقش: عبارت ‎ • ترجمه: جلوی، در مقابلِ ‎عبارت "delante de" برای نشان دادن موقعیت مکانی چیزی یا کسی که در جلوی یک شیء یا مکان دیگر قرار دارد، استفاده می‌شود. این عبارت معمولاً برای اشاره به موقعیت در برابر چیزی یا در مسیر حرکت به کار می‌رود. La pizarra تخته
72
1-El gato está sobre la caja. 2-El libro está sobre la mesa. 3-La lámpara está sobre la mesa.
Sobre (preposición) ‎ • نقش: حرف اضافه ‎ • ترجمه: بر روی، در مورد، درباره ‎کلمه "sobre" به طور معمول برای نشان دادن موقعیت چیزی که بر روی سطح دیگری قرار دارد، یا برای اشاره به موضوعات استفاده می‌شود. ‎دقت شود که حرف اضاف de. نداره همچنین مثلا گربه دقیقا بالای جعبه و در تماس با جعبه هست.
73
1-El gato está encima del armario. 2-La lámpara está encima de la mesa de noche. 3-Hay una foto encima de la televisión.
Encima de (phrase) ‎ • نقش: عبارت ‎ • ترجمه: بالای، روی، بر فراز ‎عبارت "encima de" برای نشان دادن این که چیزی یا کسی بر روی چیزی دیگر قرار دارد، استفاده می‌شود. این عبارت تأکید بیشتری نسبت به "sobre" دارد و معمولاً برای اشاره به موقعیت بالاتر از سطح دیگری به کار می‌رود. ‎۲ نکته اول اینکه برای تاکید بیشتر از encima de استفاده میکنیم به جای استفاده از sobre ‎دوم اینکه شاید شی مورد نظر ما در تماس نباشه و صرفا بالاتر از شی دیگر باشد.
74
1-El coche está entre los dos árboles. 2-La tienda está entre la plaza y el parque. 3-La casa está entre la iglesia y la escuela.
Entre (preposición) ‎ • نقش: حرف اضافه ‎ • ترجمه: بین، در میان ‎کلمه "entre" برای نشان دادن موقعیت یا حرکت در میان دو یا چند شیء، یا در میان گروهی از افراد یا اشیاء استفاده می‌شود.
75
1-El libro está debajo de la mesa. 2-La pelota está debajo de la silla. 3-Puse la mochila debajo de la cama.
Debajo de (phrase) ‎ • نقش: عبارت ‎ • ترجمه: زیرِ، در زیرِ ‎عبارت "debajo de" برای نشان دادن موقعیت چیزی که زیر یا پایین‌تر از چیزی دیگر قرار دارد، استفاده می‌شود. Puse گذشته ساده poner
76
1-El gato está en la caja 2-El gato está dentro de la caja. 3-Los niños están dentro de la casa.
Dentro de (phrase) ‎ • نقش: عبارت ‎ • ترجمه: داخلِ، درونِ ‎عبارت "dentro de" برای نشان دادن موقعیت چیزی که در داخل یا درون چیزی دیگر قرار دارد، استفاده می‌شود. Dentro de از en خیلی تاکییدش بیشتره ‎و در dentro de عمقش بیشتره مثلا کامل درون جعبست
77
1-El perro está fuera de la casa. 2-La tienda está fuera del centro comercial. 3-Las llaves están fuera de la caja.
Fuera de (phrase) ‎ • نقش: عبارت ‎ • ترجمه: بیرون از، خارج از ‎عبارت "fuera de" برای نشان دادن موقعیت چیزی که خارج یا بیرون از یک مکان یا چیزی دیگر است، استفاده می‌شود.
78
1-La suerte no siempre está de nuestra parte. 2-Hoy no tengo buena suerte. 3-Buena suerte en tu entrevista de trabajo. 4-Ver un gato negro da mala suerte.
‎کلمه: Suerte ‎نوع کلمه: اسم (Sustantivo) ‎جنس: مؤنث (La suerte) ‎جمع: ندارد (Suerte فقط در حالت مفرد استفاده می‌شود) Suerte به معنی شانس یا توفیق است. ‎ • معانی دیگر: خوش‌شانسی، بخت، یا سرنوشت Buena suerte خالی یعنی good luck
79
1-En el bosque, escuchamos el canto de un búho. 2-Los búhos viven en los árboles. 3-Vi un búho volando por la noche.
‎کلمه: Búho ‎نوع کلمه: اسم (Sustantivo) ‎جنس: مذکر (El búho) ‎جمع: Búhos
80
1-El cuarto de baño está al final del pasillo. 2-El cuarto de baño es muy grande y moderno. 3-Hay un espejo en el cuarto de baño. 1-El retrete está en el baño. 1*-El wáter está en el baño. 2-El retrete está muy limpio. 2*-Necesito ir al wáter.
El cuarto de baño به معنی حمام یا دستشویی است. این عبارت به اتاقی در خانه یا محل‌های عمومی اشاره دارد که برای استفاده از توالت، دوش گرفتن و شستشو طراحی شده است. Retrete به معنی توالت یا دستشویی است. این واژه برای اشاره به محل استفاده برای دفع مواد زائد بدن در نظر گرفته میشود ‌Wáter به معنی توالت است. این واژه بیشتر در اسپانیا برای اشاره به توالت یا دستشویی استفاده می‌شود. در ‎واقع، این واژه همان مفهوم "retrete" ‎را دارد، اما بیشتر در مکالمات غیررسمی یا در برخی مناطق اسپانیا به کار می‌رود.
81
Salón o sala de estar 1-El florero está en la mesa del comedor. 1*-Compré un florero nuevo para mi casa. 2-Compré un mueble para la sala de estar. 2*-Los muebles de la oficina son cómodos. 3-Puse el cigarro en el cenicero. 3*-Necesito un cenicero para mi habitación. 4-Me miro en el espejo cada mañana. 4*-¿Dónde está el espejo? 5-El sofá es muy cómodo. 5*-Compré un sofá nuevo para la sala.
Florero به معنی گلدان است. این کلمه به ظرفی گفته می‌شود که برای قرار دادن گل‌ها استفاده می‌شود. Mueble به معنی مبلمان یا وسیله‌ای است که برای تجهیز و تزئین اتاق‌ها و فضاهای مختلف خانه یا محل کار استفاده می‌شود Cenicero به معنی خاکسترریز یا جامدادی سیگار است. این وسیله برای قرار دادن خاکستر سیگار یا نخ‌های سوخته استفاده می‌شود. Espejo به معنی آینه است. این کلمه به وسیله‌ای گفته می‌شود که برای بازتاب تصویر خود یا اشیاء استفاده می‌شود. El sofá به معنی مبل است. این وسیله برای نشستن و استراحت کردن در اتاق‌های مختلف خانه، مانند اتاق نشیمن، استفاده می‌شود.
82
Salón o sala de estar 2 1-La lámpara de la sala es muy elegante. 1*-La lámpara ilumina toda la habitación. 2-El cojín del sofá es muy cómodo. 2*-El cojín tiene un diseño muy bonito. 3-El sillón es muy cómodo para ver televisión. 3*-Compré un sillón nuevo para el salón. 4-Tengo una estantería en mi oficina para organizar mis documentos. 4*-La estantería de la cocina tiene platos y vasos.
Lámpara به معنی چراغ یا لامپ است. این وسیله برای روشنایی استفاده می‌شود و معمولاً به دیوار یا سقف وصل می‌شود یا بر روی سطحی قرار می‌گیرد Cojín به معنی بالش یا کوسن است. این وسیله معمولاً از مواد نرم پر شده و برای راحتی بیشتر هنگام نشستن یا خوابیدن استفاده می‌شود Sillón به معنی صندلی راحتی است. این وسیله مبلمان معمولاً بزرگ‌تر از صندلی‌های معمولی است و برای استراحت و راحتی بیشتر طراحی شده است Estantería به معنی قفسه کتاب یا شلف است. این وسیله برای نگهداری و مرتب کردن کتاب‌ها، اشیاء دکوری یا دیگر لوازم استفاده می‌شود
83
Dormitorio o habitación 1-Compré un cuadro de paisajes para mi sala. 1*-Me gusta mucho el cuadro de flores. 2-Las cortinas de la sala son de color azul. 2*-Las cortinas de la cocina son muy cortas. 3-Compré una alfombra nueva para mi habitación. 3*-Necesito limpiar la alfombra de la sala. 4-Tengo un armario grande en mi habitación. 4*-Necesito organizar mi armario.
Cuadro به معنی تابلو یا تصویر است. این کلمه معمولاً به آثار هنری که به دیوار آویزان می‌شوند یا تصاویری که روی بوم نقاشی می‌آیند اشاره دارد Cortina به معنی پرده است. این وسیله معمولاً از پارچه ساخته می‌شود و برای پوشاندن پنجره‌ها و کنترل نور وارد شده به داخل اتاق یا برای حفظ حریم خصوصی استفاده می‌شود Alfombra به معنی فرش است. این وسیله معمولاً برای پوشاندن کف اتاق‌ها استفاده می‌شود و می‌تواند از جنس‌های مختلفی مانند پشم، نخ یا مواد مصنوعی ساخته می شود Armario به معنی کمد است. این وسیله برای نگهداری لباس‌ها، وسایل شخصی و دیگر اشیاء استفاده می‌شود
84
Dormitorio o habitación 2 1-Tengo un escritorio muy grande en mi oficina. 1*-El escritorio está desordenado. 2-Mi silla de escritorio es muy cómoda para trabajar. 2*-Compré una silla de escritorio ergonómica. 3-La mesilla de noche está al lado de la cama. 3*-Compré una mesilla de noche con un diseño moderno.
Escritorio به معنی میز تحریر یا میز کار است. این وسیله معمولاً برای نوشتن، مطالعه یا کار کردن استفاده می‌شود و معمولاً در دفاتر یا اتاق‌های مطالعه قرار می‌ گیرد Silla de escritorio به معنی صندلی میز کار است. این وسیله معمولاً برای نشستن پشت میز تحریر یا میز کار طراحی شده و معمولاً راحتی و تنظیمات مختلفی برای کار طولانی‌مدت دارد. Mesilla de noche به معنی میز کنار تخت یا میز شب است. این وسیله معمولاً در کنار تخت خواب قرار می‌گیرد و برای نگهداری اشیاءی مانند چراغ خواب، ساعت، کتاب و دیگر لوازم ضروری استفاده می‌شود
85
la cocina 1-Puse el pastel en el horno para que se cocine. 1*-El horno está muy caliente, ten cuidado. 2-Necesito limpiar el frigorífico porque está muy sucio. 2*-La nevera está llena de comida. 3-Lavé los platos en el fregadero. 3*-El fregadero está muy sucio, necesito limpiarlo.. 4-La vitrocerámica es muy fácil de limpiar. 4*-La vitrocerámica es muy fácil de limpiar. 5-Calenté la sopa en el microondas. 5*-No pongas metales en el microondas. 6-Puse los platos sucios en el lavavajillas. 6*-Necesito comprar un lavavajillas nuevo porque el mío está roto. 7-Puse la ropa sucia en la lavadora. 7*-La lavadora tiene varios programas de lavado.
Horno به معنی فر است. این وسیله برای پخت و پز غذا، به خصوص برای پختن کیک، نان، گوشت و غذاهای دیگر، استفاده میشود ‌Frigorífico به معنی یخچال است. این وسیله برای نگهداری مواد غذایی و نوشیدنی‌ها در دمای پایین به منظور جلوگیری از فساد آنها استفاده می‌شود Nevera به معنی یخچال است. این کلمه بیشتر در اسپانیا به کار می‌رود و همانند "frigorífico" برای نگهداری مواد غذایی در دمای پایین استفاده می شود Fregadero به معنی سینک است. این وسیله معمولاً در آشپزخانه یا حمام قرار دارد و برای شستن ظروف، میوه‌ها، سبزیجات یا حتی دست‌ها استفاده می‌شود Vitrocerámica به معنی اجاق گاز شیشه‌ای است. این نوع اجاق گاز معمولاً از شیشه و سرامیک ساخته شده و به دلیل ظاهر مدرن و تمیزش محبوب است. این اجاق‌ها معمولاً حرارت را به صورت یکنواخت توزیع می‌کنند و قابلیت‌های مختلفی دارند Microondas به معنی مایکروویو است. این دستگاه برای گرم کردن یا پختن سریع غذاها با استفاده از امواج رادیویی با فرکانس بالا طراحی شده است Lavavajillas به معنی ماشین ظرفشویی است. این دستگاه برای شستشوی خودکار ظروف استفاده می‌شود و معمولاً در آشپزخانه‌ها برای صرفه‌جویی در زمان و انرژی قرار می‌
86
1-La familia come junta en el comedor. 2-En el comedor de la escuela se sirven almuerzos. 3-El comedor está al lado de la cocina.
Comedor به معنی اتاق ناهارخوری یا رستوران است. این واژه معمولاً برای اشاره به محلی برای خوردن غذا در خانه یا مکان‌هایی مانند رستوران‌ها یا مدارس به کار ‎می‌رود
87
1-El sótano está lleno de cajas viejas. 2-Necesito organizar el sótano porque está desordenado. 3-El sótano es oscuro y húmedo.
Sótano به معنی زیرزمین است. این مکان معمولاً در زیر سطح خانه یا ساختمان قرار دارد و می‌تواند به عنوان انبار، محل نگهداری وسایل یا حتی اتاقی برای فعالیت‌های خاص استفاده می شود
88
1-Voy al trabajo en autobús. 2-Ellos viajaron en autobús a la playa. 3-Prefiero ir en autobús que en coche.
‎حرف اضافه با ماشین یا قطار یا با اتوبوس رفتن میشه en
89
1-Voy al trabajo a pie. 2-El supermercado está cerca, así que vamos a pie. 3-Prefiero ir a pie al parque.
‎حرف اضافه با پای پیاده رفتن میشه A pie
90
1-Mi padre trabaja en el despacho. 2-En el despacho hay una mesa y una silla. 3-El despacho está en el segundo piso.
El despacho به معنای "office" در زبان انگلیسی است. ‎ • نوع کلمه: اسم (مذکر) ‎ • تعریف: اتاق یا فضایی در خانه یا ساختمان که برای کارهای اداری یا مطالعه استفاده می‌شود
91
1-El recibidor de la casa es muy pequeño. 2-El recibidor tiene una mesa y un espejo grande. 3-El recibidor está decorado con plantas.
El recibidor به معنای "hall" یا "entrance hall" در زبان انگلیسی است. ‎ • نوع کلمه: اسم (مذکر) ‎ • تعریف: قسمتی از خانه یا ساختمان که معمولاً برای استقبال از مهمان‌ها و ورود به سایر اتاق‌ها استفاده می‌شود
92
1-La casa de mi abuela es muy acogedora. 2-La cafetería es acogedora, con luces cálidas y música tranquila. 3-Buscamos un hotel pequeño y acogedor.
Acogedor (صفت) ‎معنی: گرم، صمیمی، دلپذیر (برای افراد یا مکان‌ها) ‎ • حالت مؤنث: acogedora ‎ • جمع مذکر: acogedores ‎ • جمع مؤنث: acogedoras ‎این کلمه برای توصیف محیط‌ها یا افرادی به کار می‌رود که حس خوبی به دیگران می‌دهند یا از نظر عاطفی خوشایند هستند.
93
1-La luz del sol entra por la ventana. 2-En la ciudad hay muchas luces por la noche. 3-Necesitamos más luz para leer.
Luz (اسم) ‎معنی: نور، روشنایی ‎ • جنسیت: مؤنث ‎ • جمع: luces ‎این کلمه برای اشاره به روشنایی طبیعی یا مصنوعی به کار می‌رود و می‌تواند به‌صورت نمادین نیز استفاده شود.
94
1-Quiero decorar el baño con azulejos azules. 2-Los azulejos de la cocina son muy bonitos.
Azulejo (اسم) ‎معنی: کاشی ‎ • جنسیت: مذکر ‎ • جمع: azulejos ‎این کلمه برای اشاره به قطعات کاشی‌های لعابی استفاده می‌شود که معمولاً برای تزیین دیوارها یا کف‌ها به کار می‌روند. در معماری سنتی اسپانیا و پرتغال، استفاده از کاشی‌های رنگارنگ بسیار رایج است.
95
1-El vaso está vacío. 2-Mi estómago está vacío, necesito comer. 3-Me siento vacío después de la conversación.
Vacío (صفت/اسم) ‎معنی: خالی، تهی ‎ • حالت مؤنث: vacía ‎ • جمع مذکر: vacíos ‎ • جمع مؤنث: vacías ‎این کلمه برای توصیف چیزی که هیچ محتوای داخلی ندارد یا فاقد مواد یا اشیاء است، استفاده می‌شود. همچنین می‌تواند به حس یا حالت روانی که فرد احساس بی‌معنایی یا فقدان می‌کند، اشاره کند.
96
1-La alfombrilla de la entrada es muy colorida. 2-La alfombrilla de mi escritorio tiene un diseño bonito. 3-La alfombrilla en la cocina está muy sucia.
Alfombrilla (اسم) ‎معنی: قالیچه کوچک، پادری ‎ • جنسیت: مؤنث ‎ • جمع: alfombrillas ‎این کلمه به یک نوع قالی یا پوشش کوچک اطلاق می‌شود که معمولاً برای پوشاندن قسمتی از زمین مانند کنار درب‌ها، داخل حمام یا آشپزخانه به کار می‌رود. ممکن است به عنوان پادری یا قالیچه تزئینی نیز استفاده شود.
97
1-Ella tiene cucharillas de plata en su casa. 2-Puse una cucharilla de azúcar en mi café. 3-Las cucharillas de esta colección son muy elegantes.
Cucharilla (اسم) ‎معنی: قاشق کوچک ‎ • جنسیت: مؤنث ‎ • جمع: cucharillas ‎این کلمه به یک قاشق کوچک اشاره دارد که معمولاً برای خوراکی‌های سبک یا برای استفاده در نوشیدنی‌ها به کار می‌رود. معمولاً به قاشق چای‌خوری یا قاشق‌های کوچک دیگر گفته می‌شود.
98
1-El color de las paredes de mi habitación es azul. 2-Los colores claros en las paredes hacen que el espacio se vea más grande. 3-Estamos pensando en cambiar el color de las paredes del salón.
Color de paredes (عبارت) ‎معنی: رنگ دیوارها • Color (اسم): رنگ • Paredes (اسم جمع): دیوارها ‎این عبارت برای اشاره به رنگ یا رنگ‌های انتخاب شده برای دیوارهای یک فضا، مانند خانه، دفتر یا اتاق‌ها استفاده می‌شود
99
1-Mi primo es el invitado especial de la fiesta. 2-Voy a invitar a varios amigos como invitados a mi boda. 3-Los invitados disfrutaron de la comida y la música.
Invitado (اسم/صفت) ‎معنی: مهمان ‎ • جنسیت: مذکر ‎ • جمع: invitados ‎ • حالت مؤنث: invitada ‎ • جمع مؤنث: invitadas ‎این کلمه برای اشاره به فردی استفاده می‌شود که به یک مراسم یا رویداد دعوت شده است. همچنین به‌عنوان صفت، به کسی که در جایی مهمان است نیز اشاره می‌کند.
100
1-Los electrodomésticos de la cocina son muy modernos. 2-Necesito comprar nuevos electrodomésticos para mi casa. 3-Mi madre usa varios electrodomésticos en la cocina todos los días.
Electrodomésticos (اسم) ‎معنی: لوازم خانگی برقی ‎ • جنسیت: مذکر ‎ • جمع: electrodomésticos ‎این کلمه به دستگاه‌ها و لوازم برقی اطلاق می‌شود که در خانه‌ها برای انجام کارهای روزمره مانند پخت و پز، شستشو، تهویه و غیره استفاده می‌شوند.
101
1-Qué pena que no puedas venir a la fiesta. 2-Qué lástima que no puedas venir a la boda. 3-Ojalá que puedas encontrar lo que buscas.
1. Qué pena (عبارت) ‎معنی: چه حیف، چه افسوس ‎این عبارت برای ابراز ناراحتی یا تأسف به کار می‌رود، زمانی که چیزی ناخوشایند یا ناراحت‌کننده رخ دهد. 2. Qué lástima (عبارت) ‎معنی: چه تأسف، چه ناراحتی ‎این عبارت مشابه "qué pena" است و برای ابراز تأسف یا ناراحتی به کار می‌رود. 3. Ojalá (قید) ‎معنی: ای کاش ‎این واژه برای ابراز آرزو یا امید برای وقوع یک اتفاق در آینده به کار می‌رود. در زبان اسپانیایی، این واژه به طور خاص برای بیان آرزوهای غیرواقعی یا ناچیز استفاده می‌شود.
102
1-El reciclaje de papel ayuda a salvar los árboles. 2-Los niños aprenden sobre el reciclaje en la escuela. 3-Los plásticos no siempre se pueden reciclar.
Reciclaje (اسم) ‎معنی: بازیافت ‎ • جنسیت: مذکر ‎ • جمع: reciclajes ‎این کلمه به فرآیند بازسازی یا استفاده مجدد از مواد و اجزای مصرف‌شده به منظور کاهش ضایعات و مصرف منابع طبیعی اطلاق می‌شود. به طور کلی، این فرآیند در محیط زیست برای حفاظت از منابع و کاهش آلودگی مهم است.
103
1-Es importante regar las flores por la mañana. 2-Tengo que regar las flores todos los días.
Regar las flores • Regar (فعل) ‎ • معنی: آب دادن، آبیاری کردن ‎ • این فعل به معنای ریختن آب بر روی گیاهان یا گل‌ها برای حفظ حیات آن‌ها است
104
1-Después de mucho tiempo, se abrazan con emoción. 2-Los amigos se abrazan después de una larga separación.
Se abrazan (جمله) ‎معنی: آن‌ها یکدیگر را در آغوش می‌گیرند ‎ • فعل: abrazar (فعل نامنظم) ‎ • معنی: در آغوش گرفتن ‎ • این فعل به معنای در آغوش گرفتن کسی برای ابراز محبت یا دلگرمی است. ‎ • ضمیر بازتابی: se ‎ • در اینجا "se" نشان‌دهنده فعل بازتابی است، یعنی هر دو نفر (در این جمله) یکدیگر را در آغوش می‌گیرند. ‎زمان: حال ساده (presente) ‎ • این جمله به زمان حال اشاره دارد و نشان می‌دهد که در حال حاضر، هر دو نفر یکدیگر را در آغوش می‌گیرند.
105
1-Los chicos se miran y se ríen. 2-Cuando los chicos se miran, pueden entenderse sin hablar.
Los chicos se miran (جمله) ‎معنی: پسرها به یکدیگر نگاه می‌کنند ‎ • فعل: mirar (فعل نامنظم) ‎ • معنی: نگاه کردن ‎ • در این جمله، فعل mirar به صورت بازتابی (conjugado con pronombre reflexivo) آمده است که نشان‌دهنده این است که پسرها به یکدیگر نگاه می‌کنند. ‎زمان: حال ساده (presente) ‎ • این جمله در زمان حال است و نشان می‌دهد که در حال حاضر، پسرها به یکدیگر نگاه می‌کنند.
106
1-El tren llega hasta arriba de la montaña. 2-La escalera llega hasta arriba del edificio. 3-Voy hasta abajo del jardín para recoger las frutas. 4-El elevador baja hasta abajo del edificio.
1. Hasta arriba ‎معنی: تا بالا، به بالاترین نقطه ‎ • این عبارت برای اشاره به حرکت یا رسیدن به بالاترین نقطه یک شیء یا مکانی استفاده می‌شود. 2. Hasta abajo ‎معنی: تا پایین، به پایین‌ترین نقطه ‎ • این عبارت برای اشاره به حرکت یا رسیدن به پایین‌ترین نقطه یک شیء یا مکانی استفاده می‌شود. Recoger جمع آوری
107
1-Tienes justo lo que necesitas. 2-El libro está justo encima de la mesa.
Justo (صفت / قید) ‎معنی: دقیقاً، درست، منصفانه ‎ • صفت: وقتی justo به عنوان صفت استفاده می‌شود، به معنای "دقیق" یا "منصفانه" است. ‎ • قید: وقتی به عنوان قید استفاده می‌شود، معنای "دقیقاً" یا "به طور دقیق" می‌دهد.
108
Está a (unos) 200 metros de aquí. Está a (unos) 20 minutos de la universidad. Está (muy lejos,bastante lejos, un poco lejos está bastante cerca Está muy cerca Está aquí al lodo نزدیکه Está aquí mismo درست همینجاست
‎آدرس دادن
109
1-Estoy estudiando una carrera universitaria en ingeniería. 2-Ella decidió cambiar su carrera universitaria a medicina.
Carrera universitaria به رشته یا زمینه‌ای از تحصیل اشاره دارد که فرد در دانشگاه آن را دنبال می‌کند تا مدرک تحصیلی خود را دریافت کند. این عبارت معمولاً برای اشاره به مسیری خاص در تحصیلات عالی به کار می رود. ‌
110
1-Este es el primer día de clase. 2-Mi hermano es el primero en llegar. 3-La segunda parte de la película es muy interesante. 4-Es el segundo libro de la serie. 5-Estoy en el tercer año de la universidad. 6-La tercera opción es la mejor. 7-El cuarto capítulo del libro es el más largo. 8-Vivo en el cuarto piso. 9-El quinto examen fue más fácil que los anteriores. 10-La quinta lección de español es difícil.
Primero/a, Segundo/a, Tercero/a, Cuarto/a, Quinto/a (صفت‌ها) ‎معنی: اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم ‎ • این صفت‌ها برای ترتیب و شماره‌گذاری به کار می‌روند و معمولاً برای اشاره به ردیف یا موقعیت در یک تسلسل استفاده می‌شوند. ‎ • به طور کلی، وقتی این صفت‌ها به اشیاء یا افراد نسبت داده می‌شوند، تغییرات جنسیتی دارند (مذکر و مؤنث) ‎یک استثنایی هست که میگه Primer piso /primera fila Segundo piso / segunda fila Tercer piso / tercera pisa Cuarto piso / cuarta fila Quinto piso / quinta fila ‎اولی و سومی با مفرد مذکر o حذف میشه ‎مثل alguno و ninguno
111
1-Me gusta mucho jugar al balonmano. 2-El balonmano es un deporte muy popular en algunos países europeos.
Balonmano (اسم) ‎معنی: هندبال ‎ • جنسیت: مذکر ‎ • جمع: balonmanos Balonmano به ورزش تیمی گفته می‌شود که در آن دو تیم به یکدیگر رقابت می‌کنند تا توپ را با دست در دروازه حریف قرار دهند. این ورزش معمولاً در سالن‌های بسته انجام می‌شود و هر تیم از ۷ بازیکن تشکیل شده است.
112
1-Este callejón es muy estrecho. 2-La camisa está muy estrecha en los hombros. 3- Me está estrecho
Estrecho/a (صفت) ‎معنی: باریک، تنگ ‎ • جنسیت: مذکر estrecho / مؤنث estrecha ‎ • این صفت برای توصیف چیزی استفاده می‌شود که از عرض یا فضای کمی برخوردار است. معمولاً برای اشاره به مکان‌ها یا چیزهایی که فضا یا عرض کمی دارند، به کار می‌رود. ‎برای من خیلی تنگه
113
1-La sala de estar es ancha y luminosa. 2-El río es ancho en esta parte. 3-Necesito un pantalón más ancho.
Ancho/a (صفت) ‎معنی: وسیع، عریض ‎ • جنسیت: مذکر ancho / مؤنث ancha ‎ • این صفت برای توصیف چیزی استفاده می‌شود که از عرض زیادی برخوردار است یا فضای وسیعی دارد. معمولاً برای اشاره به اشیاء، مکان‌ها یا فضاهایی که گستردگی یا عرض زیاد دارند، به کار می‌رود ‎برعکس Estrecho estrecha
114
1-Esta noche vamos a ir de tapas con amigos. 2-¿Quieres ir de tapas después del trabajo? 3-En Madrid, ir de tapas es una tradición muy popular.
Ir de tapas (عبارت) ‎معنی: رفتن برای خوردن تاپاس، به معنای رفتن به رستوران‌ها یا بارها برای خوردن غذاهای کوچک اسپانیایی به نام تاپاس است. در اسپانیا، این عبارت به یک فعالیت اجتماعی محبوب اشاره دارد که در آن افراد با هم به مکان‌های مختلف می‌روند و به طور معمول به صورت غیررسمی و برای لذت بردن از غذاهای کوچک و نوشیدنی‌ها، از یک مکان به مکان دیگر می‌روند.
115
1-Voy a compartir un piso con mi amiga el próximo año. 2-Es más barato compartir un piso que vivir solo. 3-compartir un piso con alguien
Compartir un piso con alguien (عبارت) ‎معنی: با کسی یک آپارتمان یا خانه را به اشتراک گذاشتن ‎ • این عبارت به معنای زندگی کردن در یک فضای مشترک با دیگران است، جایی که افراد مسئولیت‌ها و هزینه‌ها را تقسیم می‌کنند. معمولاً به اشتراک گذاشتن مکان زندگی با دیگران به دلیل صرفه‌جویی در هزینه‌ها یا به دلایل اجتماعی انجام می‌شود.
116
1-¡Qué extraño es este lugar! 2- extraño que no haya venido!
‎به عنوان یک عبارت احساسی (¡Qué extraño!): ‎این جمله به معنای "چه عجیب!" یا "چقدر غیرعادی!" است و برای بیان تعجب یا شگفتی استفاده می‌شود.
117
1-Dicen que hay un fantasma en esa casa. 2-Los fantasmas no son reales. 3-En la historia, el fantasma ayuda a la familia.
"Fantasma" (Ghost) ‎ • نقش: اسم (اسم مفرد) ‎ • آرتیکل: به طور کلی مذکر است و با El به کار می‌رود: El fantasma ‎استثنا: در موارد خاص ممکن است با La استفاده شود (برای تاکید بر جنسیت زنانه یا حالت خاص داستانی). ‎ • معنی: شبح، روح
118
1-Mi abuelo es muy supersticioso. 2-Ellos son supersticiosos con el número trece. 3-Mi amiga es supersticiosa con los gatos negros.
"Supersticioso" (Superstitious) ‎ • نقش: صفت (Adjective) ‎ • حالت‌ها: ‎ • مذکر مفرد: supersticioso ‎ • مؤنث مفرد: supersticiosa ‎ • مذکر جمع: supersticiosos ‎ • مؤنث جمع: supersticiosas ‎ • معنی: خرافاتی
119
Pretérito perfecto compuesto ‎2 تا کاربرد مهم و مرتبط با سطح ‎1 وقتی که برای بیان تجربه هایی که داشتیم استفاده میکنیم ‎2- وقتی که در مورد کارهایی که در گذشته شروع شده و میتونه تموم شده باشه یا نشده ولی هنوز بازه زمانی آن تموم نشده صحبت میکنیم. ‎2* و یکی دیگه هم اینکه نتیجه اش چه ذهنی و احساسی چه قابل مشاهده باشد و همچنین توضیح شرایط فعلی باشند استفاده میشود. 1-He viajado a muchos países. تجربه 2-¿Alguna vez has comido paella? تجربه 3-Hoy he trabajado mucho. بازه تموم نشد 4-Esta semana hemos tenido tres reunionesبازه تموم نشد. 5-¿Has hecho ejercicio este año?بازه تموم نشده 6-He perdido mi cartera.نتیجه آن هنوز باقی 7-María ha cerrado la ventana.نتیجه آن هنوز باقی 8-He aprendido mucho en esta clase.احساسی یا ذهنی 9-¿Has escuchado las noticias?احساسی یا ذهنی 10-Hemos comprado un coche nuevo.خرید ماشین در گذشته اتفاق افتاده، اما تأثیر آن (داشتن ماشین جدید) در زمان حال مشهود است.
‎ماضی نقلی در زبان اسپانیایی به نام "pretérito perfecto compuesto" شناخته می‌شود. این زمان برای بیان اعمالی استفاده می‌شود که در گذشته انجام شده‌اند اما تأثیر یا ارتباط آن‌ها با حال باقی مانده است. ‎ساختار ماضی نقلی: haber (صرف‌شده در زمان حال) + participio pasado (اسم مفعول) ‎ساختن اسم مفعول (Participio pasado): ‎برای ساختن اسم مفعول: ‎ • افعال -ar به -ado ختم می‌شوند. ‎ • مثال: hablar → hablado ‎ • افعال -er و -ir به -ido ختم می‌شوند. • comer → comido, vivir → vivido ‎✅افعال بی قاعده abrir → abierto → باز کرده cubrir → cubierto → پوشانده decir → dicho → گفته escribir → escrito → نوشته freír → frito → سرخ کرده hacer → hecho → انجام داده morir → muerto → مرده poner → puesto → قرار داده resolver → resuelto → حل کرده romper → roto → شکسته ver → visto → دیده volver → vuelto → بازگشته
120
1-Todavía no he terminado mi tarea. 2-Todavía no he visitado ese museo. 3-Ellos todavía viven en la misma casa.
‎کلمه "todavía" به معنی "هنوز" یا "هنوز هم" در اسپانیایی است و برای اشاره به حالتی که هنوز اتفاقی نیفتاده یا چیزی در حال وقوع است استفاده می‌شود.
121
1-Es importante usar gafas especiales para observar un eclipse solar. 2-He visto muchos documentales sobre los eclipses solares. 3-Este año hemos aprendido mucho sobre los eclipses solares en la escuela.
clipse solar ‎به معنی کسوف در زبان اسپانیایی است. ‎توضیحات: • Eclipse ‎به معنی کسوف یا خورشیدگرفتگی است که وقتی ماه به طور کامل یا جزئی در مسیر خود بین زمین و خورشید قرار می‌گیرد، خورشید را می‌پوشاند و باعث می‌شود که سایه‌ای بر روی زمین بیفتد. • Solar ‎به معنی خورشیدی است، که اشاره به خورشید دارد
122
1-Mis amigos siempre han tenido mascotas. 2-Las mascotas necesitan atención constante. 3-¿Has jugado con tu mascota hoy?
"Mascota" یک اسم مؤنث (la mascota) است و برای اشاره به حیواناتی که به عنوان دوست یا همراه در خانه نگهداری می‌شوند، استفاده می‌شود. ‎ • این کلمه به طور کلی برای حیوانات خانگی مانند سگ‌ها، گربه‌ها، پرندگان و غیره استفاده می‌شود.
123
1-¿Has visto alguna vez una serpiente en el campo? 2-¿Has tocado alguna vez una serpiente? 3-Las serpientes cambian de piel de vez en cuando.
"Serpiente" یک اسم مؤنث (la serpiente) است که برای اشاره به حیوانی خزنده و دراز با بدن بدون پاها استفاده میشود‌
124
1-Mi hermano es geólogo y trabaja en una empresa minera. 2-He hablado con un geólogo sobre el cambio climático. 3-¿Has leído algún libro escrito por un geólogo famoso?
‎کلمه "geólogo" در زبان اسپانیایی به معنی زمین‌شناس است. ‎توضیحات: • "Geólogo" یک اسم مذکر (el geólogo) است که به فردی اطلاق می‌شود که علم زمین‌شناسی را مطالعه می‌کند. این کلمه می‌تواند به مرد و زن اطلاق شود، ‎ولی برای زن‌ها از "geóloga" استفاده می‌شود.
125
1-Ellos siempre parecen estar muy ocupados. 2-¿Te ha parecido fácil el examen? 3-¿Te ha parecido extraño lo que dijo?
"Parecer" یک فعل غیرمنعطف است که به معنای «به نظر رسیدن» یا «فکر کردن» استفاده می‌شود. این فعل می‌تواند به شکل‌های مختلفی صرف شود، ولی معمولاً برای بیان عقاید یا احساسات در مورد چیزی به کار می رود‌
126
1-"Me parece interesante." 2-Parezco más joven de lo que soy. 3-Yo parezco cansado. 4-Me parece que va a llover. Parecer ( parezco, pareces, parece, parecemos, parecéis, parecen) Me Nos Te Os Lo/la Los/las Parecerse ( به معنای شبیه کسی بودن) کلا متفاوته این Me Nos Te Os Se Se
‎تفاوت اصلی: • "Parezco": گوینده در اینجا در مورد خودش صحبت می‌کند و اینکه چگونه به نظر می‌آید. • "Me parece": گوینده نظر خود را در مورد چیزی یا کسی دیگر بیان می‌کند که چگونه به نظر می رسد ‌
127
1-Es un hombre egoísta. 2-El niño es egoísta porque no quiere compartir sus juguetes. 3-Ella ha sido muy egoísta en esta situación. 4-Mis padres han hablado conmigo sobre la importancia de ser generoso, no egoísta.
‎کلمه "egoísta" یک صفت در زبان اسپانیایی است که به معنای خودخواه یا خودپرست است. این صفت برای توصیف کسی به کار می‌رود که بیشتر به منافع شخصی خود اهمیت می‌دهد و نسبت به نیازهای دیگران بی‌توجه است. ‎توضیحات: ‎ • نقش: صفت ‎ • جنس: این صفت هم به صورت مذکر و هم مؤنث یکسان است (هم برای مردان و هم برای زنان به کار می‌رود). ‎ • حالت جمع: "egoístas" ‎(خودخواه‌ها، جمع)
128
1-Ella es puntual para el trabajo. 2-Siempre he sido puntual en las reuniones 3-No me gusta ser impuntual en el trabajo. 4-Ella es impuntual para sus citas.
‎کلمات "puntual" و "impuntual" دو صفت در زبان اسپانیایی هستند که به ترتیب به معنای به موقع و نا به موقع می‌باشند. Puntual ‎ • نقش: صفت ‎ • جنس: این صفت هم برای مذکر و هم برای مؤنث یکسان است. ‎ • حالت جمع: "puntuales" ‎(به موقع‌ها، جمع) ‎معنی: به معنای کسی است که به موقع به قرارها، جلسات یا وظایف خود می‌رسد. Impuntual ‎ • نقش: صفت ‎ • جنس: این صفت هم برای مذکر و هم برای مؤنث یکسان است. ‎ • حالت جمع: "impuntuales" ‎(نا به موقع‌ها، جمع) ‎معنی: به معنای کسی است که به موقع نمی‌آید یا دیر می‌کند.
129
1-Mi hermana es muy ambiciosa y tiene grandes sueños. 2-Es un hombre ambicioso que quiere ser rico. 3-¿Eres ambicioso en tu carrera?
‎کلمه "ambicioso" یک صفت در زبان اسپانیایی است که به معنای جاه‌طلب یا آرزوهای بزرگ داشتن است. این صفت برای توصیف فردی استفاده می‌شود که اهداف و آرزوهای بزرگ دارد و برای رسیدن به آن‌ها تلاش می‌کند. ‎توضیحات: ‎ • نقش: صفت ‎ • جنس: این صفت برای مذکر و مؤنث به صورت متفاوت است. برای مذکر "ambicioso" و برای مؤنث "ambiciosa" است. ‎ • حالت جمع: "ambiciosos" (مذکر جمع) و "ambiciosas" (مؤنث جمع)
130
1-¿Conoces a algún emprendedor famoso? 2-Ella es una emprendedora muy creativa. 3-Mi amigo quiere ser emprendedor.
‎کلمه "emprendedor" یک اسم و صفت در زبان اسپانیایی است که به معنای کارآفرین یا مؤسس کسب‌وکار است. این کلمه برای توصیف فردی استفاده می‌شود که ایده‌های جدید دارد و برای شروع و توسعه کسب‌وکارهای جدید تلاش می‌کند. ‎توضیحات: ‎ • نقش: اسم یا صفت ‎ • جنس: برای مذکر "emprendedor" و برای مؤنث "emprendedora" است. ‎ • حالت جمع: "emprendedores" (مذکر جمع) و "emprendedoras" (مؤنث جمع)
131
1-Es raro ver una película tan interesante. 2-La comida de este restaurante es rara. 3-Es raro que Juan llegue tarde.
‎کلمه "raro/a" یک صفت در زبان اسپانیایی است که به معنای غریب، عجیب یا نادری است. این صفت برای توصیف چیزی استفاده می‌شود که معمولاً غیر معمول، عجیب یا متفاوت از حالت عادی باشد. ‎توضیحات: ‎ • نقش: صفت ‎ • جنس: برای مذکر "raro" و برای مؤنث "rara" است. ‎ • حالت جمع: "raros" (مذکر جمع) و "raras" (مؤنث جمع
132
1-Juan está muy despistado hoy. 2-¿Por qué estás tan despistada? 3-Soy muy despistada, siempre olvido mis llaves.
‎کلمه "despistado/a" یک صفت در زبان اسپانیایی است که به معنای فراموشکار، غافل یا گیج است. این صفت برای توصیف فردی استفاده می‌شود که معمولاً حواسش پرت است و به راحتی چیزها را فراموش می‌کند یا از جزئیات غافل می‌شود. ‎ • نقش: صفت ‎ • جنس: برای مذکر "despistado" و برای مؤنث "despistada" است. ‎ • حالت جمع: "despistados" (مذکر جمع) و "despistadas" (مؤنث جمع
133
1-Quiero una ensaimada para el desayuno. 2-¿Has probado alguna vez una ensaimada casera? 3-Las ensaimadas de Mallorca son muy famosas.
Ensaimadas ‎اسم (اسم خاص خوراکی) ‎جمع: ensaimadas ‎این کلمه بدون آرتیکل خاصی استفاده می‌شود مگر اینکه به صورت مشخص یا عام در جمله بیاید، مثلاً با las ensaimadas برای اشاره به چند عدد خاص. ‎توضیحات: Ensaimada یک نوع شیرینی سنتی اسپانیایی است که اصل آن به جزایر بالئاریک، به‌ویژه مایورکا، بازمی‌گردد. این شیرینی معمولاً از آرد، شکر، تخم‌مرغ، خمیرمایه، و گاهی چربی خوک (saïm) تهیه می‌شود. شکل آن به صورت مارپیچی است و اغلب با پودر شکر تزئین می شود.‌
134
1-Yo me he caído dos veces hoy. 2-Él se cae cada vez que juega al fútbol. 3-Yo me caigo cuando corro muy rápido.
Caerse ‎فعل بازتابی (Reflexivo) ‎توضیح: Caerse به معنای "افتادن" است، اما به صورت بازتابی استفاده می‌شود، یعنی این فعل نشان می‌دهد که شخص خودش از جایی می‌افتد یا خودش زمین می‌خورد. در واقع، در این فعل، فرد به خود آسیب می‌زند یا از جایی می‌افتد. • caer به معنای "افتادن" است، اما وقتی به صورت بازتابی استفاده می‌شود، به معنای "افتادن خود" یا "زمین خوردن" می‌شود. ‎صرف فعل Caerse در زمان‌های مختلف: • Presente (حال): Yo me caigo, tú te caes, él/ella/usted se cae, nosotros/nosotras nos caemos, vosotros/vosotras os caéis, ellos/ellas/ustedes se caen. • Pretérito perfecto compuesto (گذشته نزدیک): Me he caído, te has caído, se ha caído, nos hemos caído, os habéis caído, se han caído.
135
1-La tarea de hoy es difícil. 2-Los deberes de Juan son difíciles. 3-Tengo que hacer las tareas de la casa. 4-Hoy no tengo deberes para la escuela.
Deberes: ‎ • جنس: مذکر (El deber) ‎ • جمع: "deberes" (تکالیف) ‌ 2. Tareas: ‎ • جنس: مونث (La tarea) ‎ • جمع: "tareas" (کارها، وظایف)
136
1-He perdido mis llaves. 2-No quiero perder el tiempo.
Perder یک فعل اسپانیایی است که به معنی "از دست دادن" یا "گم کردن" است. این فعل بی‌قاعده است و در جملات مختلف می‌تواند معانی متفاوتی داشته باشد yo pierdo (من از دست می‌دهم) • tú pierdes (تو از دست می‌دهی) • él/ella pierde (او از دست می‌دهد) • nosotros/nosotras perdemos (ما از دست می‌دهیم) • vosotros/vosotras perdéis (شما از دست می‌دهید) • ellos/ellas pierden (آن‌ها از دست می‌دهن
137
1-Tengo un paraguas nuevo. 2-¿Dónde están los paraguas?
Paraguas یک اسم اسپانیایی است که به معنی "چتر" یا "آفتاب‌گیر" است. ‎توضیحات: • Paraguas یک اسم مذکر است و به طور معمول در زبان اسپانیایی به صورت جمع آورده می‌شود. ‎ • برخلاف بسیاری از اسامی دیگر که در جمع تغییر می‌کنند، paraguas در جمع تغییری ندارد، یعنی هم singular (مفرد) و هم plural (جمع) به همین شکل نوشته می‌شو
138
1-Me encantan las madalenas con café. 2-He comprado un paquete de madalenas en la tienda.
‎• نوع کلمه: اسم (sustantivo). ‎ • جنسیت: مؤنث (femenino). ‎ • مفرد: Madalena ‎ • جمع: Madalenas ‎ • معادل انگلیسی: Muffins Madalenas (معادل فارسی: "مافین" یا "کیک کوچک") یک اسم جمع است و به نوعی کیک کوچک و شیرین اسپانیایی اشاره دارد که بسیار محبوب است. این کیک‌ها معمولاً نرم، کرکی و شبیه مافین‌های کوچک هستند و در قالب‌های مخصوص پخته می‌شوند.
139
1-El precio ha subido mucho. 2-Voy a subir las escaleras. 3-¿Puedes subir el volumen?
Subir یک فعل اسپانیایی است که به معنی "بالا رفتن" یا "صعود کردن" است. این فعل به طور کلی برای بیان حرکت به سمت بالا یا افزایش چیزی استفاده می‌شود. ‎ترجمه: • Subir = "to go up" / "to rise" (بالا رفتن، صعود کردن، افزایش دادن) ‎نقش: • Infinitivo (مصدر): subir • Verbo (فعل): منظم
140
1-Cada vez hay más coches en las ciudades. 2-Cada vez hay más estudiantes interesados en aprender español. 3-Cada vez hay más personas trabajando desde casa.
Cada vez hay más ‎ • ترجمه به فارسی: هر بار بیشتر ‎ • ترجمه به انگلیسی: There are more and more / Increasingly ‎توضیح: ‎عبارت "Cada vez hay más" برای بیان یک روند افزایشی در تعداد، مقدار یا شدت چیزی استفاده می‌شود. این عبارت اغلب در مکالمات روزمره و نوشتار برای توضیح پدیده‌هایی که رو به افزایش هستند، به کار می‌رود.
141
1-¿Por qué te has ido tan temprano? 2-Se va porque no le gusta el ambiente aquí. 3-Nos vamos de vacaciones mañana por la mañana. Irse
Irse ‎ • نقش: فعل بازتابی (verbo reflexivo) ‎ • ترجمه به فارسی: رفتن، ترک کردن، بیرون رفتن ‎فعل "irse" شکل بازتابی "ir" است و برای تأکید بر عمل ترک کردن یک مکان یا موقعیت استفاده می‌شود. این فعل به طور خاص بر جدایی یا ترک تمرکز دارد. • "Ir": ‎به معنای رفتن از یک مکان به مکان دیگر است. • "Irse": ‎تأکید بر ترک کردن یک مکان است. ‎در فعل irse میشه مقصدی رو هم نگه یا بگه تمرکز بر خروج و ترک مکان هست.
142
1-Este hotel tiene todas las comodidades modernas. 2-En mi nueva casa hay muchas comodidades. 3-Las comodidades de este coche lo hacen muy cómodo para viajar.
Las comodidades ‎ • نقش: اسم جمع (sustantivo plural) ‎ • جنس: مؤنث (femenino) ‎ • ترجمه به فارسی: امکانات، راحتی ها Las comodidades" به مجموعه امکانات، خدمات، یا شرایطی اشاره دارد که باعث راحتی، آسایش، یا لذت بیشتر در زندگی یا یک مکان می‌شود. معمولاً برای توصیف شرایط یک خانه، هتل، یا محیط استفاده می‌شود.
143
1-Me intereso por aprender nuevos idiomas. 2-¿Te interesas por la historia de España? 3-Nos interesamos por cuidar el medio ambiente. 4-¿Os interesáis por la música clásica o moderna?
Interesarse por ‎ • نقش: فعل بازتابی همراه با حرف اضافه (verbo reflexivo con preposición) ‎ • ترجمه به فارسی: علاقه‌مند شدن به چیزی ‎ • ترجمه به انگلیسی: To be interested in something ‎توضیح: "Interesarse por" برای بیان علاقه‌مندی یا کنجکاوی در مورد یک موضوع، فعالیت، یا شخص خاص استفاده می‌شود. این عبارت به طور خاص بر احساس یا نگرش علاقه تأکید دارد.
144
1-Muchas especies de animales están extinguidas. 2-Algunas culturas antiguas están extinguidas. 3-Algunos volcanes están extinguidos desde hace siglos.
Extinguidas ‎ • نقش: صفت (adjetivo) ‎ • جنس و تعداد: مؤنث جمع (femenino plural) ‎ • ترجمه به فارسی: منقرض‌شده‌ها Extinguidas" شکل مؤنث جمع صفت "extinguido/a" ‎است که برای اشاره به چیزی که دیگر وجود ندارد یا از بین رفته است، به‌کار می‌رود. این کلمه اغلب برای گونه‌های جانوری، گیاهی یا آتش استفاده می‌شود.
145
1-Los pastores han trabajado todo el día. 2-El pastor ha perdido una oveja esta mañana. 3-Los pastores viven en una cabaña en la montaña.
Pastor / Pastora ‎ • نقش: اسم (sustantivo) ‎ • جنس: مذکر و مؤنث (masculino y femenino) ‎ • ترجمه به فارسی: چوپان ‎ • ترجمه به انگلیسی: Shepherd ‎توضیح: "Pastor" برای اشاره به کسی که مراقب گوسفندان یا دیگر حیوانات در مرتع است استفاده می‌شود. همچنین در زمینه مذهبی برای کشیشان یا رهبران مذهبی مسیحیت استفاده می شود‌
146
1-Los agricultores crían ovejas en esta región. 2-¿Has criado alguna vez un animal en casa? 3-Criar a un hijo requiere mucha paciencia.
Criar ‎ • نقش: فعل (verbo) ‎ • نوع: بی‌قاعده در برخی زمان‌ها (مثل مضارع ساده و گذشته ساده) ‎ • ترجمه به فارسی: بزرگ کردن، پرورش دادن، یا تربیت کردن Yo crío من پرورش می‌دهم / بزرگ می‌کنم Tú crías تو پرورش می‌دهی Él/Ella/Usted cría او پرورش می‌دهد Nosotros/as criamos ما پرورش می‌دهیم Vosotros/as criáis شما پرورش می‌دهید Ellos/Ellas/Ustedes crían آن‌ها پرورش می‌دهند
147
1-Ellos han montado un campamento en la montaña. 2-Los niños están montando un castillo con bloques de juguete. 3-He montado una empresa con mi mejor amigo. 4-Mi hermano monta a caballo los fines de semana. 5-¿Has montado alguna vez en moto?
Montar ‎ • نقش: فعل (verbo) ‎ • ترجمه به فارسی: سوار شدن، نصب کردن، یا سرهم کردن
148
1-Yo dejo las llaves en la mesa. 2-¿Has dejado tu trabajo recientemente? 3-Dejamos de hablar cuando entró el profesor.
Dejar ‎ • نقش: فعل (verbo) ‎ • ترجمه به فارسی: گذاشتن، رها کردن، ترک کردن، اجازه دادن
149
1-Las jornadas de trabajo son largas esta semana. 2-¿Cuándo empiezan las jornadas de cine en el festival? 3-cada mes organiza unas jornadas de meditación en las que participan unas 20 personas.
Jornadas ‎ • نقش: اسم (sustantivo) ‎ • ترجمه به فارسی: روزها، جلسات، کارهای روزانه ‎ • ترجمه به انگلیسی: days, working days, shifts, sessions ‎جورناداس به معنای «روزها» است و معمولاً به مجموعه‌ای از فعالیت‌ها یا کارهای روزانه اشاره دارد. در بعضی موارد، برای اشاره به جلسات یا رویدادهایی که در طول یک روز یا یک سری روز برگزار می‌شوند، به کار می‌رود. برای مثال، در کار، کنفرانس‌ها یا جشنواره‌ها
150
1-Yo atiendo a los clientes con mucho gusto. 2-Ellos atienden a los niños en la escuela. 3-¿Quién va a atender la llamada?
Atender ‎ • نقش: فعل (verbo) ‎ • ترجمه به فارسی: رسیدگی کردن، توجه کردن، مراقبت کردن، پذیرایی کردن ‎زمان حال ساده (Presente de Indicativo) Persona Forma ترجمه فارسی Yo atiendo من رسیدگی می‌کنم/پذیرایی می‌کنم Tú atiendes تو رسیدگی می‌کنی/پذیرایی می‌کنی Él/Ella/Usted atiende او/شما رسیدگی می‌کند/پذیرایی می‌کند Nosotros/as atendemos ما رسیدگی می‌کنیم/پذیرایی می‌کنیم Vosotros/as atendéis شما (جمع) رسیدگی می‌کنید/پذیرایی می‌کنید Ellos/Ellas/Ustedes atienden آن‌ها/شما (جمع) رسیدگی می‌کنند/پذیرایی می‌کنند ‎ماضی نقلی (Pretérito perfecto compuesto) Persona Forma ترجمه فارسی Yo he atendido من رسیدگی کرده‌ام/پذیرایی کرده‌ام Tú has atendido تو رسیدگی کرده‌ای/پذیرایی کرده‌ای Él/Ella/Usted ha atendido او/شما رسیدگی کرده است/پذیرایی کرده است Nosotros/as hemos atendido ما رسیدگی کرده‌ایم/پذیرایی کرده‌ایم Vosotros/as habéis atendido شما (جمع) رسیدگی کرده‌اید/پذیرایی کرده‌اید Ellos/Ellas/Ustedes han atendido آن‌ها/شما (جمع) رسیدگی کرده‌اند/پذیرایی کرده‌اند
151
1-Este restaurante atrae a mucha gente. 2-El color rojo atrae la atención de las personas. 3-Ellos han atraído a un gran número de seguidores.
Atraer ‎ • نقش: فعل (verbo) ‎ • ترجمه به فارسی: جذب کردن، جلب کردن Presente de Indicativo Persona Forma ترجمه فارسی Yo atraigo من جذب می‌کنم Tú atraes تو جذب می‌کنی Él/Ella/Usted atrae او/شما جذب می‌کند Nosotros/as atraemos ما جذب می‌کنیم Vosotros/as atraéis شما (جمع) جذب می‌کنید Ellos/Ellas/Ustedes atraen آن‌ها/شما (جمع) جذب می‌کنند Pretérito perfecto compuesto Persona Forma ترجمه فارسی Yo he atraído من جذب کرده‌ام Tú has atraído تو جذب کرده‌ای Él/Ella/Usted ha atraído او/شما جذب کرده است Nosotros/as hemos atraído ما جذب کرده‌ایم Vosotros/as habéis atraído شما (جمع) جذب کرده‌اید Ellos/Ellas/Ustedes han atraído آن‌ها/شما (جمع) جذب کرده‌اند
152
1-Yo echo de menos a mis amigos. 2-Mis padres han echado de menos a sus hijos. 3-Nosotros echamos de menos las vacaciones.
No hecha de menos ‎ • نقش: فعل (verbo) ‎ • ترجمه به فارسی: دلتنگ بودن، از چیزی یا کسی بی‌خبر بودن Persona Forma ترجمه فارسی Yo echo de menos من دلتنگ هستم Tú echas de menos تو دلتنگ هستی Él/Ella/Usted echa de menos او/شما دلتنگ است Nosotros/as echamos de menos ما دلتنگ هستیم Vosotros/as echáis de menos شما (جمع) دلتنگید Ellos/Ellas/Ustedes echan de menos ‎ آن‌ها/شما (جمع) دلتنگ هستند. Persona Forma ترجمه فارسی Yo he echado de menos من دلتنگ شده‌ام Tú has echado de menos تو دلتنگ شده‌ای Él/Ella/Usted ha echado de menos او/شما دلتنگ شده است Nosotros/as hemos echado de menos ما دلتنگ شده‌ایم Vosotros/as habéis echado de menos شما (جمع) دلتنگ شده‌اید Ellos/Ellas/Ustedes han echado de menos آن‌ها/شما (جمع) دلتنگ شده‌اند
153
1-Los perros abandonados viven en las calles. 2-El pueblo abandonado está lleno de historias tristes. 3-Los edificios abandonados son peligrosos.
Abandonados ‎ • نقش: صفت (adjetivo) ‎ • ترجمه به فارسی: رها شده، abandoned ‎ • ترجمه به انگلیسی: abandoned ‎حالت جمع: Abandonados (مذکر) / Abandonadas (مونث) ‎توضیحات: ‎کلمه "abandonado" به حالتی اشاره دارد که چیزی یا کسی بدون مراقبت یا توجه رها شده باشد. به عنوان صفت، برای توصیف اشیاء یا افراد به کار می‌رود. در حالت جمع، بسته به جنس (مذکر یا مونث) تغییر می‌کند
154
1-Las iniciativas para mejorar el medio ambiente son muy importantes. 2-Las iniciativas son buenas para la ciudad. 3-Ella ha presentado una nueva iniciativa.
Iniciativas ‎ • نقش: اسم (sustantivo) ‎ • ترجمه به فارسی: ابتکارات ‎ • ترجمه به انگلیسی: initiatives ‎حالت جمع: Iniciativas (جمع) ‎توضیحات: ‎کلمه "iniciativa" به معنای اقدام یا طرحی است که به منظور شروع یک پروژه یا فعالیت جدید در نظر گرفته می‌شود. این کلمه معمولاً برای توصیف برنامه‌ها یا اقداماتی به کار می‌رود که برای بهبود شرایط یا رسیدن به هدفی خاص طراحی شده‌اند. در حالت جمع، "iniciativas" به معنی مجموعه‌ای از این اقدامات است
155
1-Las aldeas en las montañas son muy tranquilas. 2-Hay muchas aldeas cerca del río. 3-Los niños de las aldeas a menudo juegan afuera.
Aldeas ‎ • نقش: اسم (sustantivo) ‎ • ترجمه به فارسی: روستاها ‎ • ترجمه به انگلیسی: villages ‎حالت جمع: Aldeas (جمع) ‎توضیحات: ‎کلمه "aldea" به معنی روستا یا دهکده‌ای کوچک است که معمولاً جمعیت کمی دارد و در مناطق روستایی و دور از شهرها قرار دارد. در حالت جمع، "aldeas" به معنای مجموعه‌ای از روستاها است
156
1-El peluquero corta el pelo muy bien. 2-La peluquera está trabajando ahora. 3-Los peluqueros de este salón son muy amables. 4-El peluquero arregla el pelo. (Arreglar مرتب کردن ، درست کردن)
‎کلمه "peluquero/a" به معنی "آرایشگر" یا "طراح مو" است. این کلمه می‌تواند هم برای مردها (peluquero) و هم برای زن‌ها (peluquera) استفاده شود. در اینجا تفاوتی وجود ندارد که برای یک فرد مذکر یا مونث باشد، چون معنی‌اش به شغل اشاره دارد. ‎نقش کلمه: اسم (مرد/زن) ‎جمع: peluqueros/as
157
1-El bombero usa agua para apagar el fuego. 2-Los bomberos están apagando el fuego en el edificio. 3-El bombero apaga el fuego.
‎کلمه "apagar" یک فعل در زبان اسپانیایی است که به معنی "خاموش کردن" یا "از کار انداختن" می‌باشد. این فعل معمولاً برای خاموش کردن چیزهایی مانند آتش، چراغ، یا دستگاه‌های مختلف استفاده می‌شود. ‎نقش کلمه: فعل ‎صرف فعل (در زمان‌های مختلف): • Yo apago (من خاموش می‌کنم) • Tú apagas (تو خاموش می‌کنی) • Él/Ella apaga (او خاموش می‌کند) • Nosotros/Nosotras apagamos (ما خاموش می‌کنیم) • Vosotros/Vosotras apagáis (شما خاموش می‌کنید) • Ellos/Ellas apagan (آنها خاموش می کنند )
158
1-¿Puedes encender la chimenea? 2-Enciende la luz, por favor. 3-Siempre enciendo el ordenador por la mañana.
‎کلمه "encender" یک فعل در زبان اسپانیایی است که به معنی "روشن کردن" یا "داغ کردن" می‌باشد. این فعل معمولاً برای روشن کردن چیزهایی مانند چراغ، آتش، یا دستگاه‌های مختلف استفاده می‌شود. ‎نقش کلمه: فعل ‎صرف فعل (در زمان‌های مختلف): • Yo enciendo (من روشن می‌کنم) • Tú enciendes (تو روشن می‌کنی) • Él/Ella enciende (او روشن می‌کند) • Nosotros/Nosotras encendemos (ما روشن می‌کنیم) • Vosotros/Vosotras encendéis (شما روشن می‌کنید) • Ellos/Ellas encienden (آنها روشن می‌کنند)
159
1-El veterinario cuida de los animales enfermos. 2-La veterinaria trabaja en una clínica para mascotas. 3-Los veterinarios han salvado muchas vidas de animales.
‎کلمه "veterinario/a" به معنی "دامپزشک" است و هم برای مردها (veterinario) و هم برای زن‌ها (veterinaria) استفاده می‌شود. ‎نقش کلمه: اسم (مرد/زن) ‎جمع: veterinarios/as
160
1-El programador escribe el código para la nueva aplicación. 2-La programadora trabaja en un proyecto de software. 3-Mi amigo es programador y trabaja en una empresa de tecnología.
‎کلمه "programador" به معنی "برنامه‌نویس" است. این کلمه برای مردها (programador) و زن‌ها (programadora) استفاده می‌شود. ‎نقش کلمه: اسم (مرد/زن) ‎جمع: programadores/as
161
1-El cartero trae las cartas todos los días. 2-Los carteros trabajan en la oficina de correos. 3-La cartera pasa por aquí a las 10 de la mañana.
‎کلمه "نامه‌رسان" در اسپانیایی به "cartero/a" ترجمه می‌شود. این کلمه به فردی اشاره دارد که نامه‌ها و بسته‌ها را از جایی به جای دیگر می‌برد. ‎نقش کلمه: اسم (مرد/زن) ‎جمع: carteros/as
162
1-Este trabajo está bien pagado, me pagan mucho. 2-Los médicos tienen trabajos bien pagados. 3-Ella tiene un trabajo bien pagado como abogada. ‎وکیل
‎عبارت‌های "mal pagado" و "bien pagado" به ترتیب به معنی "بد پرداخت" و "خوب پرداخت" هستند و معمولاً برای توصیف میزان دستمزد یا حقوق یک شغل استفاده می‌شوند. • Bien pagado: به معنی "خوب پرداخت‌شده" یا "پرداخت خوب" است. به شغلی اشاره دارد که حقوق بالایی دارد. • Mal pagado: به معنی "بد پرداخت‌شده" یا "پرداخت پایین" است. به شغلی اشاره دارد که حقوق کمی دارد
163
1-Ella es una persona valiente que siempre defiende lo que cree. 2-El hombre valiente ayudó a la señora. 3-Ella ha sido muy valiente en todo momento.
‎کلمه "valiente" در زبان اسپانیایی به معنی "شجاع" یا "دلیر" است و به شخصی اشاره دارد که در مواجهه با خطر یا چالش‌ها بدون ترس عمل می‌کند. ‎نقش کلمه: صفت ‎جمع: valientes ‎ترجمه انگلیسی: brave, courageous
164
1-Él es muy presumido, siempre habla de lo que tiene. 2-No me gusta estar con personas presumidas. 3-Los chicos presumidos suelen hablar mucho de sí mismos.
‎کلمه "presumido" در زبان اسپانیایی به معنی "متظاهر" یا "خود را مهم نشان‌دهنده" است. این صفت به فردی اطلاق می‌شود که به طور اغراق‌آمیز از خود یا ویژگی‌هایش تعریف می‌کند و به نظر می‌آید که خود را بسیار مهم می‌داند. ‎نقش کلمه: صفت ‎جمع: presumidos ‎ترجمه انگلیسی: conceited, vain
165
1-Mi hermano es torpe cuando juega al fútbol. 2-Él es muy torpe y siempre se cae. 3-Me siento torpe cuando tengo que hablar en público.
‎کلمه "torpe" در زبان اسپانیایی به معنی "بی‌دست و پا"، "کند" یا "ناچیز" است و به فردی اطلاق می‌شود که در انجام کارها یا حرکات خود ضعیف یا کند است. ‎نقش کلمه: صفت ‎جمع: torpes
166
1-Nos damos cuenta de que no tenemos suficiente tiempo para terminar el proyecto. 2-¿Te has dado cuenta de que hoy hace mucho calor? 3-¿Te das cuenta de que hace frío?
‎عبارت "darse cuenta" در زبان اسپانیایی به معنی "متوجه شدن" یا "فهمیدن" است و برای اشاره به زمانی استفاده می‌شود که شخص چیزی را متوجه می‌شود یا به آن پی می‌برد. ‎نقش کلمه: فعل (عبارت فعلی) ‎صرف: در شکل‌های مختلف به کار می‌رود (مثلاً: me doy cuenta, te das cuenta, se da cuenta, nos damos cuenta, etc.)
167
1-Me quemé con el sol ayer. 2-¿Te has quemado con el café? 3-Nosotros nos quemamos al cocinar sin guantes.
‎کلمه "quemarse" یک فعل بازتابی در زبان اسپانیایی است که به معنی "سوزاندن خود" یا "آسیب دیدن از گرما" است. این فعل معمولاً زمانی به کار می‌رود که کسی به طور تصادفی یا عمدی خود را بسوزاند یا دچار سوختگی شود. ‎نقش کلمه: فعل (بازتابی) ‎صرف: با ضمیر بازتابی مانند "me", "te", "se", "nos", "os" به کار می‌رود.
168
1-Nos equivocamos de tienda, la otra está más lejos. 2-Me equivoco de dirección cuando voy al trabajo. 3-Él se equivoca de número siempre que llama.
‎عبارت "equivocarse de" در زبان اسپانیایی به معنی "اشتباه کردن در مورد چیزی" یا "غلط بودن در چیزی" است. این عبارت زمانی استفاده می‌شود که فرد در انتخاب، تصمیم‌گیری یا اطلاعاتی دچار اشتباه می‌شود. ‎نقش کلمه: فعل (بازتابی) ‎صرف: با ضمیر بازتابی مانند "me", "te", "se", "nos", "os" به کار می‌رود.
169
1-Ella no presta atención a las instrucciones 2-Nosotros prestamos mucha atención durante la reunión. 3-Ellos prestan atención a los detalles.
Prestar atención: این عبارت به معنی "توجه کردن" یا "تمرکز کردن" است. این یک عبارت غیر بازتابی است و ضمیر بازتابی ندارد. ‎ • نقش کلمه: فعل
170
1-Ella siempre lleva el capucho puesto cuando llueve. 2-Los niños se pusieron los capuchos para jugar en la nieve. 3-El capucho de mi abrigo es muy grande.
‎کلمه "capucho" در زبان اسپانیایی به معنی "کلاه هودی" یا "کلاه با لبه است که معمولاً روی سر پوشیده می‌شود" است. این واژه معمولاً برای اشاره به کلاه‌های هودی یا پوشش‌هایی که سر را می‌پوشانند، استفاده می‌شود. ‎نقش کلمه: اسم ‎جمع: capuchos ‎کلاه های چسبیده به هودی یا کاپشن
171
1-Después del terremoto, la gente salió a la calle. 2-Los expertos están estudiando el terremoto para entender su causa. 3-Todos salieron afuera durante el torré moto.
‎کلمه "terremoto" در زبان اسپانیایی به معنی "زمین‌لرزه" است. این واژه برای اشاره به حرکت‌های ناگهانی و شدید زمین به کار می‌رود که معمولاً با آسیب‌های زیاد همراه است. ‎نقش کلمه: اسم ‎جمع: torremotos
172
1-Me gusta bucear en el mar. 2-Ella bucea en el océano cuando tiene vacaciones. 3-El instructor de buceo nos enseñó cómo bucear correctamente.
‎کلمه "bucear" در زبان اسپانیایی به معنی "غواصی کردن" یا "زیر آب رفتن" است. این واژه معمولاً برای اشاره به عمل شنا کردن زیر آب یا غواصی در دریا یا مکان‌های مشابه به کار می‌رود. ‎نقش کلمه: فعل
173
1-Después de un día largo de trabajo, me gusta relajarme. 2-Nosotros nos relajamos en la playa durante las vacaciones. 3-Es importante relajarse después de hacer ejercicio.
‎کلمه "relajarse" در زبان اسپانیایی به معنی "آرامش گرفتن" یا "استراحت کردن" است. این واژه به فعل بازتابی اشاره دارد که برای بیان حالت آرامش یا استراحت فرد استفاده می‌شود. ‎نقش کلمه: فعل بازتابی
174
1-¡Qué padrísimo está este lugar! 2-El partido de fútbol fue padrísimo. 3-¡La comida en este restaurante está padrísima!
‎کلمه "padrísimo" یک صفت در زبان اسپانیایی است که بیشتر در مکزیک و برخی کشورهای دیگر رایج است. این کلمه به معنای "عالی" یا "شگفت‌انگیز" است و معمولاً برای توصیف چیزی که بسیار خوب یا هیجان‌انگیز است، به کار می‌رود
175
1-Ella tiene muchas muñecas en su habitación. 2-Compré un juguete nuevo para mi sobrino. 3-Mi hija no puede dormir sin su oso de peluche.
Muñeca (اسم): "Muñeca" به معنای عروسک است. این کلمه در اسپانیایی برای اشاره به یک اسباب‌بازی انسانی (معمولاً دخترانه) که شبیه به یک فرد است، استفاده می‌شود. این کلمه همچنین می‌تواند به معنای "دستگاه عروسکی" یا "شخصیت عروسکی" باشد. Juguete (اسم): "Juguete" به معنای اسباب‌بازی است و به هر چیزی که برای بازی کردن طراحی شده، گفته می‌شود. این کلمه معمولاً برای اشیاء یا ابزارهایی استفاده می‌شود که مخصوص کودکان است. Oso de peluche (اسم): "Oso de peluche" به معنای "خرس پشمی" یا "خرس عروسکی" است. این کلمه معمولاً برای اشاره به یک اسباب‌بازی که شبیه به یک خرس است و از پارچه نرم و پشمی ساخته شده، استفاده می‌شود.
176
1-Compré una cesta de mimbre para las frutas. 2-Ella lleva una cesta de picnic al parque. 3-Necesito un cesto para la basura. 4-Hay un cesto grande en la esquina.
Cesta (اسم): "Cesta" به معنای سبد است و معمولاً برای اشاره به یک ظرف دایره‌ای یا بیضی شکل از جنس بافتنی یا سایر مواد استفاده می‌شود که برای حمل یا نگهداری اشیاء مورد استفاده قرار می‌گیرد. Cesto (اسم): "Cesto" نیز به معنای سبد است و مشابه به "cesta" استفاده می‌شود، ولی در برخی موارد این کلمه بیشتر به سبدهای بزرگ‌تر یا سبدهایی که برای اهداف خاص‌تر، مانند بسکتبال یا لباس، استفاده می‌شود.
177
1-El accidente ocurrió a las tres de la tarde. 2-Después del accidente, llamaron a la ambulancia. 3-Hubo (hay) un accidente en la carretera.
‎کلمه "تصادف" به اسپانیایی "accidente" است. این کلمه به معنای حادثه‌ای است که به طور غیرمنتظره یا غیرقابل پیش‌بینی رخ می‌دهد و ممکن است شامل تصادف‌های رانندگی، حوادث طبیعی یا سایر اتفاقات ناگهانی باشد.
178
1-Mi abuela tiene un cuadro pintado por un pintor famoso. 2-El pintor está trabajando en su nuevo cuadro. 3-El pintor pinta un retrato de la familia.
Pintor (اسم): ‎ • جمع: "pintores" (نقاش‌ها) ‎ • مذکر: "pintor" (نقاش مرد) ‎ • مونث: "pintora" (نقاش زن) ‎ • صفت: کلمه "pintor" به عنوان اسم استفاده می‌شود و در واقع یک صفت ندارد. ‎ • مونث: "pintora" برای اشاره به نقاش زن استفاده می‌شود. ‎ • جمع: "pintores" برای نقاشان مرد و "pintoras" برای نقاشان زن. ‎ • فعل: فعل مرتبط با "pintor" "pintar" است، که به معنای "نقاشی کردن" است.
179
1-Yo construyo una casa grande en el campo. 2-Él construye una escuela nueva en su pueblo. 3-Nosotros construimos una ciudad moderna.
Construir (فعل): "Construir" به معنای ساختن یا بنا کردن است و به عمل ایجاد چیزی از مواد مختلف مانند ساخت خانه، پل، یا هر سازه دیگری اشاره دارد. ‎ترجمه انگلیسی: "to build" ‎صرف فعل در زمان حال (Presente): 1. Yo construyo (من می‌سازم) 2. Tú construyes (تو می‌سازی) 3. Él/ella construye (او می‌سازد) 4. Nosotros construimos (ما می‌سازیم) 5. Vosotros construís (شما می‌سازید) 6. Ellos/ellas construyen (آن‌ها می‌سازند) Construcción (اسم): "Construcción" به معنای ساخت، ساخت‌وساز، یا پروژه‌ای است که به عمل ساخت چیزی اشاره دارد. این کلمه به فرآیند یا نتیجه ساخت‌وساز اشاره می‌کند.
180
1-Ellos siempre hablan de los últimos chismes de la ciudad. 2-El chisme sobre su relación no es cierto. 3-No me gustan los chismes, prefiero hablar de cosas importantes.
Chismear (فعل): "Chismear" به معنای "شایعه پراکنی کردن" یا "گفتگو در مورد دیگران به طور غیررسمی و اغلب با جزئیات غیردقیق" است. این فعل معمولاً به حرف زدن در مورد دیگران به شکل منفی یا بی‌هدف اشاره دارد و در بیشتر موارد به معنای بحث کردن در مورد زندگی خصوصی افراد است.
181
1-Yo sé cómo cocinar una paella. 2-Tú sabes mucho sobre historia. 3-Yo no sé cómo llegar a tu casa.
Saber (فعل): "Saber" به معنای "دانستن" یا "بلد بودن" است. این فعل برای بیان آگاهی یا توانایی در انجام کاری به کار می‌رود. همچنین در جملاتی که به اطلاعات عمومی یا حقایق اشاره دارند، از این فعل استفاده می‌شود. وقتی از "saber" استفاده می‌کنیم، معمولاً به معنای داشتن دانش، مهارت، یا آگاهی از چیزی است.
182
1-Yo soy capaz de hacer esto. 2-Nosotros somos capaces de hacer mucho más. 3-Ellos/ellas son capaces de hacer cambios importantes.
Ser capaz de hacer algo (عبارت): ‎عبارت "ser capaz de hacer algo" به معنای "توانایی انجام چیزی را داشتن" است. این عبارت برای بیان قابلیت یا مهارت انجام کاری استفاده می‌شود. در واقع، وقتی می‌گوییم که کسی "capaz de" (توانا به) است، یعنی آن شخص توانایی یا قدرت انجام آن کار را دارد.
183
1-Me gusta jugar al ajedrez en mi tiempo libre. 2-El ajedrez es un juego de estrategia. 3-Él sabe mucho sobre ajedrez.
Ajedrez (اسم، مذکر): "Ajedrez" به معنای "شطرنج" است. این کلمه یک اسم مذکر است که به بازی شطرنج اشاره دارد. شطرنج یک بازی استراتژیک است که معمولاً دو نفر در آن رقابت می‌کنند و هدف آن گرفتن شاه حریف است. ‎حالت جمع: ‎کلمه "ajedrez" جمع ندارد. این کلمه همیشه به صورت مفرد استفاده می‌شود
184
1-Este libro es útil para aprender inglés. 2-Este teléfono móvil tiene muchas funciones útiles. 3-Este programa es inútil si no tienes acceso a Internet.
Útil (صفت): "Útil" به معنای "مفید" یا "کاربردی" است. این صفت برای توصیف چیزی استفاده می‌شود که به هدف خاصی کمک کند یا نتیجه‌ای مثبت به همراه داشته باشد. Inútil (صفت): "Inútil" به معنای "بی‌فایده" یا "غیرکاربردی" است. این صفت برای توصیف چیزی استفاده می‌شود که هیچ نتیجه‌ای ندارد یا به هیچ کاری نمی‌آید. ‎ترجمه انگلیسی: "useless
185
1-Nos va bien en el proyecto. 2-Me va bien estudiar por la mañana. 3-Me va bien con todos mis compañeros de trabajo.
Nos va bien و Me va bien (عبارت): ‎این عبارات به معنای "برای ما خوب است" یا "برای من خوب است" هستند. این ساختار به طور معمول برای بیان این که چیزی به خوبی پیش می‌رود یا مناسب است استفاده می‌شود. • "Nos va bien" به معنای "برای ما خوب است" یا "برای ما مناسب است" است. • "Me va bien" به معنای "برای من خوب است" یا "برای من مناسب است" است. ‎این عبارات اغلب در موقعیت‌های مختلف برای بیان رضایت یا موفقیت استفاده می‌شوند، از جمله زمانی که کاری خوب پیش می‌رود یا شرایط مناسبی برای فرد یا گروهی وجود دارد. ‎ • به طور غیرمستقیم از فعل "ir" برای اشاره به پیشرفت یا جریان وضعیت استفاده می‌شود
186
1-Yo dejo la escuela a las tres. 2-Él/ella deja de fumar. 3-Nosotros dejamos la casa temprano.
Dejar (فعل): "Dejar" به معنای "ترک کردن"، "رها کردن"، یا "اجازه دادن" است. این فعل می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد بسته به زمینه‌ای که در آن استفاده می‌شود. ‎معانی مختلف "dejar": ‎ • ترک کردن: رها کردن یا رفتن از جایی. ‎ • اجازه دادن: دادن اجازه به کسی برای انجام کاری. ‎ • متوقف کردن: متوقف کردن چیزی یا ترک یک فعالیت. ‎ • فراموش کردن: گذاشتن چیزی در جایی بدون برداشتن آن
187
1-Mi hermano ha salido en la tele esta mañana. 2-Los ganadores del concurso saldrán en la tele esta noche. 3-Han anunciado que saldrá en la tele mañana.
Salir en la tele ‎ • ترجمه به فارسی: در تلویزیون ظاهر شدن ‎ • ترجمه به انگلیسی: to appear on TV ‎توضیحات: ‎عبارت "salir en la tele" برای بیان موقعیتی استفاده می‌شود که کسی در تلویزیون دیده شود، مثل شرکت در یک برنامه، مصاحبه، یا حتی حضور در یک خبر
188
1-¿Te has enamorado alguna vez? 2-Ella se ha enamorado de su mejor amigo. 3-Nos hemos enamorado del paisaje en este viaje.
"Enamorarse" فعلی بازتابی است که برای توصیف شروع احساس عشق به کسی یا چیزی استفاده می‌شود. این فعل معمولاً با "de" به کار می‌رود تا نشان دهد فرد عاشق چه کسی یا چه چیزی شده است Enamorarse ‎ • نقش: فعل بازتابی (verbo reflexivo) ‎ • ترجمه به فارسی: عاشق شدن
189
1-La mentira nunca es buena. 2-Él dijo una mentira para evitar problemas. 3-Ella es una mentirosa, nunca dice la verdad. 4-Los niños pequeños a veces son un poco mentirosos. 5-¿Por qué has mentido a tus padres? 6-Ella siempre miente cuando no quiere ir a la escuela.
‎توضیحات: 1. La mentira ‎ • معنی: دروغ ‎ • نقش کلمه: اسم (مؤنث) ‎ • جمع: las mentiras ‎ • ترجمه انگلیسی: lie 2. Mentiroso/mentirosa ‎ • معنی: دروغگو ‎ • نقش کلمه: صفت/اسم ‎ • جمع: mentirosos/mentirosas ‎ • ترجمه انگلیسی: liar 3. Mentir ‎ • معنی: دروغ گفتن ‎ • نقش کلمه: فعل
190
1-Yo mismo hice el trabajo. 2-No necesito ayuda; puedo hacerlo yo mismo. 3-Yo mismo he preparado la comida esta noche.
Yo mismo" به معنی "خودم" است و معمولاً برای تاکید بر اینکه شخص خودش کاری را انجام داده یا خواهد داد، استفاده می‌شود. این عبارت می‌تواند در حالت‌های مختلف با ضمایر دیگر مانند "tú mismo" (خودت)، "él mismo" (خودش) و غیره ترکیب شود
191
1-Este anillo es algo de valor para mi familia. 2-Perdí algo de valor durante el viaje. 3-Nunca vendas algo de valor sin pensarlo bien.
"Algo de valor" به معنی "چیزی با ارزش" یا "چیزی ارزشمند" است. این عبارت معمولاً برای اشاره به چیزی یا کسی که اهمیت زیادی دارد یا ارزش مادی یا معنوی بالایی دارد، استفاده می‌شود.
192
1-Esta joya es muy cara. 2-Las joyas antiguas tienen mucho valor. 3-Mi abuela me regaló una joya de su colección.
Joya ‎ • معنی: جواهر ‎ • نقش کلمه: اسم (مؤنث) ‎ • جمع: joyas
193
1-Este anillo es de oro puro. 2-Compré un collar de oro para mi madre. 3-El oro es un metal precioso.
Oro ‎ • معنی: طلا ‎ • نقش کلمه: اسم (مذکر) ‎ • جمع: ندارد (به‌صورت جمع استفاده نمی‌شود
194
1-Yo oigo música todas las mañanas. 2-¿Tú oyes ese ruido extraño? 3-Nosotros oímos las olas del mar desde nuestra habitación. 4-Yo he oído buenas noticias hoy. 5-¿Vosotros habéis oído la última canción de este cantante?
Oír یک فعل اسپانیایی به معنی "شنیدن" است. این فعل بی‌قاعده است و در زمان‌های مختلف به‌طور خاص صرف می‌شود. ‎نقش کلمه: فعل Presente yo oigo tú oyes él/ella/usted oye nosotros/as oímos vosotros/as oís ellos/ellas/ustedes oyen Pretérito perfecto compuesto: ‎ساختار: haber (صرف‌شده) + oído yo he oído tú has oído él/ella/usted ha oído nosotros/as hemos oído vosotros/as habéis oído ellos/ellas/ustedes han oído
195
1-Los oyentes disfrutaron mucho del programa de radio. 2-Este podcast tiene muchos oyentes en todo el mundo. 3-Este programa siempre tiene muchos oyentes en la mañana.
Oyentes به معنی "شنوندگان" یا "کسانی که گوش می‌دهند" است. این کلمه جمع واژه "oyente" است و به افرادی اشاره دارد که به چیزی گوش می‌دهند، مانند مخاطبان یک برنامه رادیویی، پادکست، یا سخنرانی. ‎نقش کلمه: اسم (جمع) ‎مفرد: oyente
196
1-Yo me mudo de piso la próxima semana. 2-¿Tú te mudas de este barrio? 3-Él se muda a un piso más grande.
Mudarse de piso به معنی "اسباب‌کشی از یک آپارتمان به آپارتمان دیگر" یا به‌طور کلی "تغییر محل سکونت" است. فعل mudarse یک فعل بازتابی است که برای توصیف انتقال شخص از یک محل زندگی به محل دیگر استفاده می‌شود. ‎ترجمه انگلیسی: to move (from one flat to another) Presente: yo me mudo tú te mudas él/ella/usted se muda nosotros/as nos mudamos vosotros/as os mudáis ellos/ellas/ustedes se mudan Pretérito perfecto compuesto: yo me he mudado tú te has mudado él/ella/usted se ha mudado nosotros/as nos hemos mudado vosotros/as os habéis mudado ellos/ellas/ustedes se han mudado
197
1-Tú siempre te fijas en las pequeñas imperfecciones. 2-Ella se ha fijado en el comportamiento extraño de su amigo. 3-Yo me he fijado en lo que dijiste durante la reunión.
Fijarse en به معنی "توجه کردن به" یا "تمرکز کردن روی" است. این فعل بازتابی است و برای بیان عمل دقت یا مشاهده‌ی دقیق یک چیز یا شخص به کار می‌رود. Presente: yo me fijo en tú te fijas en él/ella/usted se fija en nosotros/as nos fijamos en vosotros/as os fijáis en ellos/ellas/ustedes se fijan en Pretérito perfecto compuesto: yo me he fijado en tú te has fijado en él/ella/usted se ha fijado en nosotros/as nos hemos fijado en vosotros/as os habéis fijado en ellos/ellas/ustedes se han fijado en
198
1-El olor de las flores es muy agradable. 2-No me gusta el olor del pescado. 3-Este pastel tiene un sabor increíble. 4-¿Te gusta el sabor de la comida picante? 5-El sonido de la lluvia me relaja 6-El sonido del viento es muy tranquilo.
Olor, sabor, و sonido همگی اسم‌هایی هستند که به حواس انسان مربوط می‌شوند و هرکدام به یکی از ویژگی‌های فیزیکی اشیاء اشاره می‌کنند: 1. Olor (بو) به احساسات حسی مرتبط با بینی اشاره دارد. ‎ • ترجمه انگلیسی: smell ‎ • نقش کلمه: اسم ‎ • جنس: مردانه 2. Sabor (طعم) به احساسات حسی مرتبط با زبان و دهان اشاره دارد. ‎ • ترجمه انگلیسی: taste ‎ • نقش کلمه: اسم ‎ • جنس: مردانه 3. Sonido (صدا) به احساسات حسی مرتبط با گوش اشاره دارد. ‎ • ترجمه انگلیسی: sound ‎ • نقش کلمه: اسم ‎ • جنس: مذکر
199
1-No vale la pena gastar tanto dinero en algo que no necesitas. 2-No vale la pena trabajar tanto si no te hace feliz. 3-No vale la pena estudiar tanto para un examen fácil.
‎عبارت "no vale la pena" به معنی "ارزشش را ندارد" یا "به درد نمی‌خورد" است. این عبارت برای بیان این که کاری بی‌فایده یا وقت تلف کردن است، استفاده می‌شود.
200
1-El aprendizaje de un nuevo idioma lleva tiempo. 2-Hoy en día, el aprendizaje en línea es muy popular. 3-El aprendizaje de la música requiere mucha práctica.
Aprendizaje به معنی "یادگیری" است و به فرآیند به‌دست آوردن دانش، مهارت‌ها، یا تجربیات جدید اشاره دارد. این کلمه معمولاً به فرایند یا عمل یادگیری اشاره دارد و در زمینه‌های مختلفی از جمله آموزش، مهارت‌های شغلی، یا توسعه شخصی استفاده می‌شود. ‎ترجمه انگلیسی: learning ‎نقش کلمه: اسم ‎جنس: مذکر
201
1-Aprendí mucho a través de mis viajes. 2-A través de su trabajo, ha ayudado a muchas personas. 3-A través de sus experiencias, ha aprendido a ser más paciente.
‎عبارت "a través de" به معنی "از طریق" است و برای اشاره به وسیله یا روشی که یک کار یا عمل انجام می‌شود، استفاده می‌شود. این عبارت می‌تواند به معنای حرکت از یک طرف به طرف دیگر یا به‌طور استعاری به استفاده از وسیله‌ای برای رسیدن به هدفی باشد. ‎ترجمه انگلیسی: through, via ‎نقش کلمه: عبارت ‎جنس: ندارد (عبارت پیش‌افزوده)
202
1-Ella estudia al mismo tiempo que trabaja. 2-Estoy viendo una película al mismo tiempo que limpio la casa. 3-Están hablando al mismo tiempo, y no los entiendo.
‎عبارت "al mismo tiempo" به معنی "همزمان" یا "در همان زمان" است و برای اشاره به انجام چندین کار یا فعالیت به طور همزمان استفاده می‌شود. ‎ترجمه انگلیسی: at the same time ‎نقش کلمه: عبارت ‎جنس: ندارد (عبارت پیش‌افزوده
203
1-Ella es plurilingüe porque habla tres idiomas. 2-En Europa, muchas personas son plurilingües. 3-Los estudiantes plurilingües tienen una ventaja en el mercado laboral.
Plurilingüe به معنی "چندزبانه" است و به شخصی اشاره دارد که به چند زبان تسلط دارد یا می‌تواند به راحتی با چند زبان مختلف ارتباط برقرار کند. این کلمه معمولاً برای توصیف افرادی استفاده می‌شود که قادرند در محیط‌های مختلف فرهنگی و زبانی فعالیت کنند. ‎ترجمه انگلیسی: multilingual ‎نقش کلمه: صفت ‎جنس: بی‌جنس (برای اشاره به فرد یا گروهی از افراد)
204
gue/güe gui/güi
Gue , Gui u تلفظ نمیشه ‎اگه بخواهیم u خوانده شود ü باید باشه ه
205
Para (به چه مقصودی ) trabajar en España (por+ nombre o **infinitivo** ) Por( وجود دلیل) mis examen (por+nombre) Porque tengo que hacer un examen ( porque +frase)
Por Para Porque
206
1-Conseguí un trabajo nuevo. 2-Conseguir amigos es fácil si eres amable. 3-Mi hermana consigue todo lo que quiere.
Conseguir به معنی "دست آوردن" یا "به دست آوردن" است و به عملی اشاره دارد که در آن فرد چیزی را به‌دست می‌آورد یا موفق به دستیابی به هدفی می‌شود. این فعل در موقعیت‌های مختلف برای بیان دستاوردها یا موفقیت‌ها استفاده می‌شود. ‎ترجمه انگلیسی: to get, to obtain, to achieve ‎نقش کلمه: فعل ‎ضمیرها: conseguir (1st person singular: yo consigo, 2nd person singular: tú consigues)
207
1-Él no tiene mucho nivel en matemáticas, pero está aprendiendo. 2-La jugadora no tiene mucho nivel, pero tiene mucha motivación. 3-No tiene mucho nivel en fútbol, pero le encanta jugar.
‎عبارت "No tiene mucho nivel" به معنی "او سطح بالایی ندارد" یا "او مهارت زیادی ندارد" است. این عبارت معمولاً برای اشاره به کمبود تجربه یا توانایی در یک زمینه خاص، مانند زبان یا مهارت‌های دیگر، استفاده می‌شود. ‎ترجمه انگلیسی: He/she doesn't have much level. / He/she doesn't have much skill. ‎معنی: او سطح زیادی ندارد / او مهارت زیادی ندارد
208
1-Me cuesta levantarme temprano. 2-Me cuesta hablar en público. 3-Me cuesta aprender a conducir.
‎عبارت "me cuesta" به معنای "برای من سخت است" یا "برای من مشکل است" است. این عبارت معمولاً زمانی استفاده می‌شود که فرد احساس کند انجام دادن کاری دشوار است یا به راحتی نمی‌تواند آن را انجام دهد. ‎ترجمه انگلیسی: it's hard for me, it's difficult for me ‎معنی: برای من سخت است، برای من مشکل اس
209
1-¿Vas a estudiar toda la noche? • ¡Qué va! Necesito descansar. 2-¿Vas a comer todo eso? • ¡Qué va! No tengo tanta hambre. 3-¿Tú también vas a viajar a París? • ¡Qué va! Es muy caro.
‎عبارت "¡Qué va!" یک اصطلاح غیررسمی در زبان اسپانیایی است که به معنی "اصلاً نه!" یا "مطمئناً نه!" است. این عبارت معمولاً برای ابراز تعجب یا رد کردن یک ایده یا پیشنهاد استفاده می‌شود. به نوعی این عبارت نشان می‌دهد که چیزی بسیار بعید یا غیرممکن است. ‎ترجمه انگلیسی: No way! / Absolutely not! ‎معنی: اصلاً نه! / حتماً نه
210
1-¿Para qué sirve el teléfono móvil? 2-¿Para qué sirve esta aplicación? 3-¿Para qué sirve la gasolina en un coche?
‎عبارت "¿Para qué sirve?" به معنای "این برای چه کاری است؟" یا "این چه کاربردی دارد؟" است. این سوال زمانی پرسیده می‌شود که فرد بخواهد از کاربرد یا هدف چیزی مطلع شود. ‎ترجمه انگلیسی: What is it for? / What does it serve for? ‎معنی: این برای چه کاری است؟ / این چه کاربردی دارد
211
1-Guardar un secreto. 2-Guardar los documentos en la computadora. 3-Guardar dinero para el futuro.
Guardar ‎فعل "guardar" به معنای "نگه داشتن" یا "ذخیره کردن" است. این فعل معمولاً برای ذخیره کردن اشیاء، اطلاعات یا مکان‌ها استفاده می‌شود. ‎ترجمه انگلیسی: to keep, to save, to store ‎معنی: نگه داشتن، ذخیره کردن، نگهداری کرد
212
1-¿Vas al cine? • Entonces, ¿quieres ir al parque después? 2-No entiendo el problema. • Entonces, ¿me lo puedes explicar otra vez? 3-Voy a hacer la compra ahora. • Entonces, ¿me esperas aquí?
Entonces" یک قید در زبان اسپانیایی است که معانی مختلفی دارد، بسته به زمینه‌ای که استفاده می‌شود. معمولاً به معنای "پس"، "آن وقت"، "در این صورت" یا "آنگاه" است. ‎ترجمه انگلیسی: Then, So, In that case, At that time ‎معنی: پس، آن وقت، در این صورت، آنگاه
213
1-Me gusta mucho el cine. Además, disfruto de leer libros. 2-Juan es muy amable. Además, siempre está dispuesto a ayudar. 3-La fiesta fue increíble. Además, la comida estaba deliciosa.
Además" یک قید در زبان اسپانیایی است که به معنای "علاوه بر این" یا "همچنین" است. از این واژه برای افزودن اطلاعات اضافی یا توضیح بیشتر به یک جمله استفاده می‌شود. ‎ترجمه انگلیسی: Furthermore, Besides, In addition ‎معنی: علاوه بر این، همچنین، در ضمن
214
1-Todos cometemos errores. 2-No te preocupes, todos cometemos errores. 3-Es importante aprender de los errores que cometemos.
Cometer errores" یک عبارت در زبان اسپانیایی است که به معنای "اشتباه کردن" یا "خطا کردن" است. این عبارت از فعل "cometer" به معنی "انجام دادن" یا "مرتکب شدن" و "errores" به معنی "اشتباهات" تشکیل شده است. ‎ترجمه انگلیسی: To make mistakes, To commit errors ‎معنی: اشتباه کردن، خطا کردن
215
1-No me gustan las películas de terror. En cambio, prefiero las comedias. 2-Este libro es muy aburrido. En cambio, ese libro es muy interesante. 3-Hoy hace mucho frío. En cambio, ayer hacía calor.
En cambio" یک عبارت در زبان اسپانیایی است که به معنای "برعکس"، "در عوض" یا "به جای آن" است. این عبارت معمولاً برای بیان تفاوت یا تغییر در مقایسه دو چیز یا وضعیت استفاده می‌شود. ‎ترجمه انگلیسی: On the other hand, Instead, In contrast ‎معنی: برعکس، در عوض، به جای آ
216
1-Esta maleta es muy ligera y fácil de llevar. 2-La almohada es muy blanda y cómoda para dormir.
Blanda (صفت، مؤنث) ‎جمع: blandas ‎معانی: ‎ 1. نرم، لطیف (از نظر بافت یا جنس) ‎ 2. ضعیف یا ملایم (از نظر شدت یا قدرت) ‎ 3. بی‌مزه یا بی‌طعم (برای غذا) Ligero/a (صفت) ‎جمع: ligeros/ligeras ‎معانی: ‎ 1. سبک (از نظر وزن) ‎ 2. کم یا خفیف (از نظر شدت یا مقدار) ‎ 3. سریع یا چابک (از نظر حرکت)
217
1-Quiero pesar la fruta antes de comprarla. 2-El paquete pesa dos kilos. 3-Este problema me hace pesar mucho. 4-Vamos a pasar el día en la playa. 5-¿Qué va a pasar mañana? 6-Por favor, pasa el azúcar. 7-Nos gusta pasear por el parque por la tarde. 8-¿Quieres pasear conmigo? 9-Ayer paseamos por la playa durante horas.
Pesar ‎نوع: فعل ‎معنا: وزن کردن، سنگینی کردن، فکر کردن به چیزی (احساس نگرانی یا ناراحتی داشتن) ‎شکل‌ها: ‎ • اسم: peso (وزن، سنگینی) ‎ • صفت: pesado (سنگین) —————————————————— Pasar ‎نوع: فعل ‎معنا: گذراندن، عبور کردن، رخ دادن، ارائه دادن —————————————————— Pasear ‎نوع: فعل ‎معنا: گردش کردن، قدم زدن
218
1-Mi hermano sabe hablar español muy bien. 2-Estoy aprendiendo a hablar español. 3-Podemos hablar en español para practicar. 4-En esta reunión, vamos a hablar en español.
Hablar en español ‎این عبارت زمانی استفاده می‌شود که تأکید بر زبان خاصی باشد که در آن صحبت می‌کنیم. معمولاً در موقعیت‌هایی که انتخاب زبان اهمیت دارد از این عبارت ‎استفاده می‌شود. ‎طبق گفته استاد در مواقعی که برای ارتباط برقرار کردن از زبانی استفاده میکنیم از en استفاده میشود. Hablar español ‎این عبارت به توانایی و مهارت صحبت کردن به زبان اسپانیایی اشاره دارد. معمولاً وقتی می‌خواهیم بگوییم کسی اسپانیایی بلد است از آن استفاده می‌کنیم
219
1-Quiero pesar la fruta antes de comprarla. 2-El paquete pesa dos kilos. 3-Este problema me hace pesar mucho. 4-Vamos a pasar el día en la playa. 5-¿Qué va a pasar mañana? 6-Por favor, pasa el azúcar. 7-Nos gusta pasear por el parque por la tarde. 8-¿Quieres pasear conmigo? 9-Ayer paseamos por la playa durante horas.
Pesar ‎نوع: فعل ‎معنا: وزن کردن، سنگینی کردن، فکر کردن به چیزی (احساس نگرانی یا ناراحتی داشتن) ‎شکل‌ها: ‎ • اسم: peso (وزن، سنگینی) ‎ • صفت: pesado (سنگین) —————————————————— Pasar ‎نوع: فعل ‎معنا: گذراندن، عبور کردن، رخ دادن، ارائه دادن —————————————————— Pasear ‎نوع: فعل ‎معنا: گردش کردن، قدم زدن
220
1-Akira vive en España desde enero del año pasado. 2-Paul vive en españa desde hace veinte años.
Desde+fecha Desde hace + años/meses/semanas/díad... .
221
Sentimientos y emociones Sentirse Pasarlo Dar
Sentirse bien/mal/fatal/frustrado(a)/ridículo(a)/inseguro(a)/raro(a)/libre Pasarlo bien/mal/fatal dar vergüenza(شرم از نوع منفی)/miedo
222
1-Este olor me da asco. 2-Me da asco comer algo que no esté fresco. 3-No quiero mirar esa película porque me da asco.
Me da asco ‎معنا: من را منزجر می‌کند / از آن متنفرم ‎چندشم میشه ‎عبارت "Me da asco" برای بیان انزجار، بیزاری یا تنفر از چیزی استفاده می‌شود. این عبارت رایج در زبان اسپانیایی برای اشاره به چیزی که باعث ناراحتی یا ‎انزجار فرد می‌شود به کار می‌رود
223
Sentimientos y emociones Sentirse Pasarlo Dar
Sentirse bien/mal/fatal/frustrado(a)/ridículo(a)/inseguro(a)/raro(a)/libre Pasarlo bien/mal/fatal dar vergüenza(شرم از نوع منفی)/miedo
224
1-Este plato está asqueroso. 2-El baño estaba asqueroso después de la fiesta. 3-Esa película tiene escenas asquerosas.
Asqueroso ‎نوع: صفت ‎معنا: منزجرکننده، زشت، نفرت‌انگیز ‎شرح: ‎صفت asqueroso برای توصیف چیزی استفاده می‌شود که باعث انزجار یا بیزاری می‌شود. این کلمه به شدت برای اشاره به چیزی که بسیار ناخوشایند یا غیرقابل تحمل است به کار می‌رود. Asqueroso: برای اسامی مذکر مفرد • Asquerosa: برای اسامی مؤنث مفرد • Asquerosos: برای اسامی مذکر جمع • Asquerosas: برای اسامی مؤنث جمع
225
1-Después del examen, tenía mucha ansiedad. 2-Es normal sentir ansiedad antes de un gran evento. 3-La ansiedad puede afectar la salud física y mental.
La ansiedad ‎نوع: اسم (مونث) ‎معنا: اضطراب، نگرانی ‎شرح: Ansiedad به احساس نگرانی شدید، اضطراب یا نگرانی درباره چیزی در آینده یا در موقعیت‌های مختلف اشاره دارد. این حالت معمولاً به طور ذهنی و احساسی تجربه می‌شود و ممکن است با علائم فیزیکی مانند تپش قلب، تعریق یا لرزش همراه باشد. اضطراب می‌تواند طبیعی باشد، اما در مواقع شدیدتر یا طولانی‌تر می‌تواند به عنوان یک اختلال شناخته شود.
226
1-La frustración de no encontrar trabajo me está afectando mucho. 2-Siento mucha frustración porque no puedo resolver este problema. 3-Es importante aprender a manejar la frustración para no afectar nuestra salud mental.
Frustración ‎نوع: اسم (مونث) ‎معنا: ناامیدی، احساس ناراحتی و شکست به دلیل عدم دستیابی به هدف یا انتظار ‎شرح: Frustración به حالت ذهنی و احساسی اطلاق می‌شود که فرد هنگام مواجهه با موانع یا مشکلات در رسیدن به هدف یا خواسته‌های خود تجربه می‌کند. این احساس معمولاً همراه با ناراحتی، عصبانیت یا ناامیدی است.
227
1-Tengo la ilusión de viajar por el mundo algún día. 2-La ilusión de ganar el campeonato los motivó a entrenar más. 3-La ilusión de encontrar un trabajo perfecto me hace seguir buscando.
La ilusión ‎نوع: اسم (مونث) ‎معنا: توهم، آرزو، امیدواری، یا تصویر ذهنی از چیزی که به نظر واقعی می‌رسد اما در واقعیت نیست ‎شرح: Ilusión به معنای یک انتظار یا آرزوی غیرواقعی است که فرد به آن امیدوار است. این کلمه همچنین می‌تواند به معنی یک تصویر ذهنی یا تصویری باشد که فرد به اشتباه فکر می‌کند واقعیت دارد، به ویژه وقتی به آن چیزی امیدوار است که ممکن است محقق نشود. در بعضی موارد، این واژه به معنای خوش‌بینی یا احساس شادی و هیجان در انتظار چیزی هم استفاده می‌شود.
228
1-El entusiasmo con el que trabajas es admirable. 2-En el evento, el entusiasmo de los voluntarios ayudó a hacer todo más fácil. 3-El fútbol le da mucho entusiasmo.
Entusiasmo ‎نوع: اسم (مذکر) ‎معنا: اشتیاق، شور و شوق، هیجان ‎شرح: Entusiasmo به احساس هیجان یا علاقه شدید به چیزی اشاره دارد. این کلمه برای توصیف حالتی است که فرد در آن با انرژی زیاد و علاقه فراوان درگیر یک فعالیت، هدف یا موضوع می‌شود. Entusiasmo می‌تواند مثبت و نشان‌دهنده شور و شوق باشد، مثلاً در هنگام انجام کارهای مورد علاقه یا در مواجهه با موقعیت‌های هیجان‌انگیز.
229
1-El sentimiento de libertad que me da el mar es indescriptible. 2-Al viajar solo, experimenté el sentimiento de libertad. 3-Muchos buscan el sentimiento de libertad
El sentimiento de libertad ‎نوع: اسم (مذکر) ‎معنا: احساس آزادی، حس رهایی و مستقل بودن ‎شرح: El sentimiento de libertad به احساسی اشاره دارد که فرد هنگام داشتن آزادی یا وقتی که از محدودیت‌ها و موانع رها است، تجربه می‌کند. این عبارت معمولاً به معنای توانایی انجام کارها بدون هیچ‌گونه فشار یا محدودیت است و ممکن است با احساس خوشحالی، آرامش و استقلال همراه باشد.
230
1-Yo cuento historias a mis amigos. 2-El profesor cuenta los estudiantes en la clase. 3-Vamos a contar los puntos al final del partido.
Contar ‎نوع: فعل ‎معنا: گفتن، شمارش کردن، حساب کردن ‎شرح: ‎فعل contar به چندین معنی مختلف بستگی به متن دارد. این فعل می‌تواند به معنای "گفتن داستان یا اطلاعات" یا "شمارش چیزی" استفاده شود. به طور کلی، این فعل زمانی که درباره توضیح یا بیان چیزی صحبت می‌شود به کار می‌رود، یا وقتی چیزی را می‌شمارید
231
1-Él cubre la mesa con un mantel. 2-La noticia cubre todos los aspectos del evento. 3-Ella cubre su cabeza con un sombrero.
Cubrir ‎نوع: فعل ‎معنا: پوشاندن، پوشیدن، پنهان کردن، پوشش دادن ‎شرح: ‎فعل cubrir به معنای پوشاندن چیزی است، به‌ویژه زمانی که چیزی را به طور کامل یا جزئی می‌پوشانید تا آن را از دید یا آسیب محافظت کنید. این فعل می‌تواند در زمینه‌های مختلفی مانند پوشاندن یک شیء، پوشش دادن به یک مشکل یا حتی به معنای پوشیدن لباس نیز استفاده شود
232
1-Descubrí un restaurante muy bueno en el centro. 2-Al final de la película, descubrimos el misterio. 3-Después de mucho tiempo, ella descubrió la verdad.
Descubrir ‎نوع: فعل ‎معنا: کشف کردن، پیدا کردن، افشا کردن ‎شرح: ‎فعل descubrir به معنای پیدا کردن یا کشف چیزی است که قبلاً پنهان بوده یا برای فرد ناشناخته بوده است. این فعل ممکن است به کشف اطلاعات جدید، مکان‌های جدید یا حتی افشای چیزی که پنهان شده، اشاره داشته باشد
233
1-Alguien me llamó por teléfono. 2-No vi a alguien en el parque. 3-¿Alguien sabe la respuesta?
Alguien ‎نوع: ضمیر (اسم غیرمعلوم) ‎معنا: کسی، فردی ‎شرح: Alguien یک ضمیر است که به فردی اشاره دارد که نامش مشخص نیست یا نمی‌خواهیم آن را بیان کنیم. این ضمیر در جملات زمانی استفاده می‌شود که به یک شخص نامشخص یا فردی اشاره داریم که در مکالمه به طور خاص شناسایی نمی‌شود.
234
1-Ella sonríe siempre cuando está feliz. 2-Yo sonrío cuando veo a mis amigos. 3-Nos reímos mucho y todos sonreímos.
Sonreír ‎نوع: فعل ‎معنا: لبخند زدن ‎شرح: ‎فعل sonreír به معنای حرکت لب‌ها به شکلی است که نشان‌دهنده شادی، رضایت یا خوشحالی باشد. این عمل معمولاً به صورت غیرکلامی بیانگر احساسات مثبت است و می‌تواند به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه انجام شود
235
1-Me doy cuenta de que he olvidado las llaves. 2-Después de mucho tiempo, ella se dio cuenta de que estaba en el lugar equivocado.(اشتباهی) 3-¿Te das cuenta de lo importante que es este momento?
Darse cuenta ‎نوع: فعل ترکیبی (پیریودیک) ‎معنا: متوجه شدن، متوجه چیزی شدن ‎شرح: ‎فعل darse cuenta به معنای آگاهی یا متوجه شدن از چیزی است. وقتی کسی se da cuenta, یعنی درک می‌کند که چیزی اتفاق افتاده یا چیزی را متوجه می‌شود که قبلاً نادیده گرفته بود. این عبارت معمولاً زمانی استفاده می‌شود که شخصی پس از تفکر یا تجربه چیزی را متوجه می‌شود
236
1-Siempre es difícil juzgar una situación sin tener toda la información. 2-Antes de juzgar, piensa en cómo te sentirías en su lugar. 3-No debes juzgar a las personas por su aspecto.
Juzgar ‎نوع: فعل ‎معنا: قضاوت کردن، داوری کردن، ارزیابی کردن ‎شرح: ‎فعل juzgar به معنای ارزیابی یا قضاوت درباره کسی یا چیزی است. این فعل معمولاً زمانی استفاده می‌شود که شخصی نظر یا ارزیابی خود را درباره ویژگی‌ها، رفتارها یا شرایط دیگران بیان می‌کند. علاوه بر این، juzgar می‌تواند به معنای تصمیم‌گیری در مورد یک موقعیت یا اتفاق هم به کار رود، به‌ویژه در زمینه‌های قانونی یا اخلاقی
237
1-El juez está escuchando el caso. 2-El juez tomó su decisión rápidamente.
El juez ‎نوع: اسم (مرد) ‎معنا: قاضی ‎شرح: El juez به فردی گفته می‌شود که در سیستم قضائی مسئول بررسی پرونده‌ها و صدور حکم است. قاضی معمولاً در دادگاه‌ها حضور دارد و بر اساس قانون و شواهد موجود، تصمیم می‌گیرد که آیا فرد متهم گناهکار است یا خیر و چه حکمی باید برای او صادر شود. این کلمه به صورت مذکر است و برای زن قاضی از la jueza استفاده می‌شو
238
1-Viví en Argelia durante tres años. 2-Argelia tiene una rica historia cultural. 3-Argelia es conocida por su gran desierto, el Sáhara.
Argelia ‎نوع: اسم (مکان) ‎معنا: الجزایر ‎شرح: Argelia نام یک کشور واقع در شمال آفریقا است. این کشور بزرگترین کشور در قاره آفریقا و یکی از مهم‌ترین کشورهای حوزه مدیترانه است. پایتخت آن Argel (الجزیره) است. زبان رسمی در الجزایر عربی و بربری است، اما بسیاری از مردم زبان فرانسوی را نیز صحبت می‌کنند.
239
1-No me acuerdo de la última vez que te vi. 2-Nos acordamos de la fecha del examen. 3-Ella se acuerda de todas las respuestas.
Acordarse de ‎نوع: فعل (بازتابی) ‎معنا: به یاد آوردن، به یاد داشتن ‎شرح: ‎فعل "acordarse de" به معنای به یاد آوردن یا به یاد داشتن چیزی یا کسی است. این فعل همیشه با حرف اضافه "de" می‌آید و به صورت بازتابی (با ضمیر شخصی) در جملات به کار می‌رود. این فعل برای اشاره به یادآوری خاطرات، جزئیات یا هر چیزی که قبلاً فراموش کرده‌ایم، استفاده می‌شود
240
1-Lo más difícil de aprender un nuevo idioma es la pronunciación. 2-Lo más difícil de la vida es encontrar la felicidad. 3-Lo más difícil de este ejercicio es recordar todas las reglas.
Lo más difícil ‎نوع: عبارت ‎معنا: سخت‌ترین چیز، دشوارترین بخش ‎شرح: ‎عبارت "lo más difícil" به معنای سخت‌ترین یا دشوارترین چیزی است که می‌توان در یک موقعیت خاص یا در یک فعالیت تجربه کرد. این عبارت معمولاً برای اشاره به چالشی که نسبت به سایر جنبه‌ها سخت‌تر است، استفاده می‌شود.