Vahid 104 Flashcards
(8 cards)
ALGUNAS HIPÓTESIS
La primera teoría sobre el significado de estas figuras se remonta al siglo xvi. Los conquistadores españoles pensaron que las líneas eran antiguas carreteras o caminos.
Paul Kosok, el primero en realizar una observación aérea, dijo que se trataba de rutas o caminos para procesiones rituales.
La matemática alemana Maria Reiche pensaba que las líneas representaban un gigantesco calendario astronómico.
El suizo Erich von Däniken afirmó que las líneas de Nazca fueron trazadas por extraterrestres para utilizarlas como pistas de aterrizaje para sus platillos volantes.
Para los arqueólogos, el significado de estas figuras está relacionado con la importancia del agua en la cultura nazca. Según ellos, las líneas servían para canalizar el agua o para marcar corrientes de agua subterránea.
Algunos historiadores mantienen que las líneas de Nazca representan un antiguo sistema de escritura.
Otros estudiosos sostienen que son dibujos realizados en honor al dios de la lluvia.
برخی فرضیهها:
نخستین نظریه در مورد معنای این اشکال به قرن شانزدهم بازمیگردد. فاتحان اسپانیایی فکر میکردند که این خطوط، جادهها یا مسیرهای باستانی بودهاند.
پل کوسوک، نخستین کسی که از هوا آنها را مشاهده کرد، گفت که اینها مسیرهایی برای مراسم آیینی بودهاند.
ماریا رایشه، ریاضیدان آلمانی، باور داشت که این خطوط نمایانگر یک تقویم نجومی غولپیکر هستند.
اریش فون دنیکن، سوئیسی، ادعا کرد که خطوط نازکا توسط موجودات فرازمینی کشیده شدهاند تا از آنها بهعنوان باند فرود برای بشقابپرندههایشان استفاده کنند.
باستانشناسان معتقدند که معنای این اشکال با اهمیت آب در فرهنگ نازکا مرتبط است. به گفتهی آنها، این خطوط برای هدایت آب یا نشانهگذاری مسیرهای آب زیرزمینی استفاده میشدهاند.
برخی مورخان بر این باورند که خطوط نازکا نمایانگر نوعی نظام نوشتاری باستانی هستند.
برخی دیگر از پژوهشگران معتقدند که اینها نقاشیهایی هستند که در احترام به خدای باران کشیده شدهاند.
⸻
۳. کلمات و عبارات مهم همراه با ساختار زبانی
• teoría / hipótesis = نظریه / فرضیه (اسم)
• se remonta a = بازمیگردد به (فعل pronominal برای اشاره به زمان گذشته)
• los conquistadores españoles = فاتحان اسپانیایی
• líneas antiguas / caminos = خطوط باستانی / مسیرها
• procesiones rituales = مراسم آیینی (ترکیب اسم + صفت)
• gigantesco calendario astronómico = تقویم نجومی غولپیکر
• afirmó / dijo / pensaba = ادعا کرد / گفت / فکر میکرد (افعال بیان عقیده)
• extraterrestres = موجودات فرازمینی
• platillos volantes = بشقابپرندهها
• arqueólogos = باستانشناسان
• importancia del agua = اهمیت آب
• canalizar el agua = هدایت کردن آب
• corrientes de agua subterránea = جریانهای آب زیرزمینی
• historiadores = مورخان
• antiguo sistema de escritura = نظام نوشتاری باستانی
• en honor al dios de la lluvia = در احترام به خدای باران
HABLAR DE UNA TEORÍA
✅Profesionales en la materia creen que el cambio climático es irreversible.
✅ Existe la teoría de que las pirámides fueron construidas con ayuda extraterrestre.
✅ Recientes investigaciones indican que dormir poco afecta la memoria.
✅ Algunas personas sostienen que han visto ovnis.
✅ Para la comunidad científica, se trata de un fenómeno natural.
۱. Profesionales en la materia piensan / creen que…
📍 متخصصان در این زمینه فکر میکنند / بر این باورند که…
🔹 مثال:
Profesionales en la materia creen que el cambio climático es irreversible.
متخصصان این حوزه معتقدند که تغییرات اقلیمی برگشتناپذیر است.
⸻
۲. Existe la teoría de que…
📍 نظریهای وجود دارد که…
🔹 مثال:
Existe la teoría de que las pirámides fueron construidas con ayuda extraterrestre.
نظریهای وجود دارد که میگوید اهرام مصر با کمک موجودات فرازمینی ساخته شدهاند.
⸻
۳. Recientes investigaciones sugieren / indican que…
📍 تحقیقات اخیر نشان میدهند / حاکی از آناند که…
🔹 مثال:
Recientes investigaciones indican que dormir poco afecta la memoria.
تحقیقات اخیر نشان میدهد که کمخوابی بر حافظه تأثیر میگذارد.
⸻
۴. Algunas personas mantienen / sostienen / afirman que…
📍 برخی افراد بر این باورند / ادعا میکنند که…
🔹 مثال:
Algunas personas sostienen que han visto ovnis.
برخی افراد ادعا میکنند که بشقابپرنده دیدهاند.
⸻
۵. Para la comunidad científica, se trata de…
📍 برای جامعهی علمی، موضوع در واقع… است
🔹 مثال:
Para la comunidad científica, se trata de un fenómeno natural.
برای جامعهی علمی، این یک پدیدهی طبیعی است.
⸻
✅ کاربرد گرامری
🔸 بعد از این ساختارها، معمولاً que + verbo en indicativo میآید، چون داریم اطلاعاتی را بیان میکنیم که به عنوان واقعیت، نظریه یا باور نقل میشود.
✅ Tuve una premonición de que algo malo iba a pasar.
✅ A veces tengo sueños que se cumplen días después.
✅ Creo que entre ellos hay telepatía.
✅ Estaba pensando en Laura y me la encontré en la calle.
✅ Tuve la impresión de que ya había vivido ese momento.
✅ Noté una presencia en la habitación aunque estaba solo.
- Tener una premonición
📍 پیشآگاهی داشتن / حس پیشبینی یک اتفاق
🔹 Tener (فعل: داشتن) + una premonición (اسم مؤنث: پیشآگاهی)
🔸 مثال:
Tuve una premonición de que algo malo iba a pasar.
احساس کردم که قرار است اتفاق بدی بیفتد.
⸻
2. Tener sueños que se cumplen 📍 خوابهایی داشتن که به واقعیت تبدیل میشوند 🔹 Tener + sueños (جمع: رؤیاها) + que se cumplen (عبارت موصولی: که برآورده میشوند) 🔸 مثال: A veces tengo sueños que se cumplen días después. گاهی خوابهایی میبینم که چند روز بعد اتفاق میافتند.
⸻
3. Tener telepatía 📍 تلهپاتی داشتن / توانایی ذهنخوانی داشتن 🔹 Tener + telepatía (اسم مؤنث: تلهپاتی) 🔸 مثال: Creo que entre ellos hay telepatía. فکر میکنم بین آنها تلهپاتی وجود دارد.
⸻
4. Tener la impresión de que ya hemos vivido algo 📍 احساس داشتن که قبلاً چیزی را تجربه کردهایم (déjà vu) 🔹 Tener la impresión de que… = اینطور به نظر رسیدن که… 🔸 مثال: Tuve la impresión de que ya había vivido ese momento. احساس کردم این لحظه را قبلاً تجربه کردهام.
⸻
5. Pensar en alguien y encontrárselo poco después 📍 به کسی فکر کردن و بلافاصله بعد از آن دیدنش 🔹 Pensar en alguien = فکر کردن به کسی 🔹 Encontrárselo = او را تصادفی دیدن 🔸 مثال: Estaba pensando en Laura y me la encontré en la calle. داشتم به لورا فکر میکردم که توی خیابون دیدمش.
⸻
6. Notar una presencia 📍 احساس حضور کسی یا چیزی (غالباً غیرقابل دیدن) 🔹 Notar (فعل: حس کردن، متوجه شدن) + una presencia (اسم مؤنث: حضور) 🔸 مثال: Noté una presencia en la habitación aunque estaba solo. حضور کسی را در اتاق حس کردم، با اینکه تنها بودم.
Me acabo de mudar y el otro día estuve decorando mi nuevo piso con una amiga. En un momento determinado, mi amiga cogió un póster y dijo: “Este lo puedes poner aquí”. De repente, me di cuenta de que ya había vivido eso antes. En algún momento había visto a esa amiga colgando ese póster en la pared. ¿Pero cómo puede ser? ¿En qué momento fue si yo no había estado nunca en este piso? Quizás fue en algún sueño…
بئاتریس (مادرید):
من تازه اسبابکشی کردهام و چند روز پیش همراه با یکی از دوستانم مشغول تزئین آپارتمان جدیدم بودم.
در یک لحظه، دوستم یک پوستر برداشت و گفت: «این رو میتونی اینجا بزنی.»
ناگهان متوجه شدم که قبلاً این صحنه را تجربه کردهام.
در مقطعی، دیده بودم که همین دوست پوستر را روی همان دیوار نصب میکند.
اما چطور ممکنه؟
این صحنه کی اتفاق افتاده اگر من تا حالا هرگز توی این خونه نبودهام؟
شاید در یکی از خوابهام بوده…
⸻
✅ لیست کلمات و عبارات مهم + ساختارهای زبانی:
• me acabo de mudar = تازه اسبابکشی کردهام
• acabar de + infinitivo → انجام کاری بهتازگی
• el otro día = چند روز پیش
• decorar = تزئین کردن
• estuve decorando → گذشته استمراری (estuve + gerundio)
• nuevo piso = خانه/آپارتمان جدید
• en un momento determinado = در لحظهای خاص
• coger un póster = برداشتن یک پوستر
• coger در اسپانیا رایج است (در آمریکای لاتین اغلب از tomar استفاده میشود)
• “Este lo puedes poner aquí” = این رو میتونی اینجا بزاری
• lo → ضمیر مفعولی (اشاره به “پوستر”)
• de repente = ناگهان
• me di cuenta de que… = متوجه شدم که…
• darse cuenta de → متوجه چیزی شدن
• ya había vivido eso antes = قبلاً آن را تجربه کرده بودم
• pluscuamperfecto → برای توصیف عملی که قبل از زمان گذشته اتفاق افتاده
• colgar (algo) en la pared = چیزی را روی دیوار نصب کردن / آویزان کردن
• ¿cómo puede ser? = چطور ممکنه؟
• quizás fue en algún sueño… = شاید در یکی از خوابها بوده…
A mí me ha pasado varias veces eso de que un día, de repente, empiezas a pensar en alguien que hace tiempo que no ves, un amigo o una amiga de la infancia, por ejemplo, y a lo largo del día hay pequeños detalles o cosas que te recuerdan a esa persona y te preguntas qué será de su vida, dónde estará, qué hará… Y al final, resulta que coincides con ella en algún lugar. Quizá sea solo pura casualidad, pero nunca deja de sorprenderme.
پدرو (سیوداد رئال):
برای من چند بار این اتفاق افتاده که یک روز، ناگهان، شروع میکنی به فکر کردن به کسی که مدتهاست ندیدیاش — مثلاً یک دوست دوران کودکی — و در طول آن روز، جزئیات یا چیزهای کوچکی هستند که تو را به یاد آن شخص میاندازند، و از خودت میپرسی: الآن کجاست؟ چه کار میکند؟ زندگیاش چطور پیش میرود؟
و در نهایت، اتفاقاً او را در جایی میبینی!
شاید این فقط یک تصادف محض باشد، اما هیچوقت از شگفتزده کردنم دست نمیکشد.
⸻
✅ لیست کلمات و عبارات مهم + ساختارهای زبانی:
• me ha pasado = برایم اتفاق افتاده است
• haber + participio pasado → ماضی نقلی
• varias veces = چندین بار
• eso de que… = آن موقعیتی که…
• استفاده غیررسمی برای اشاره به تجربهای خاص
• de repente = ناگهان
• empiezas a pensar en alguien = شروع میکنی به فکر کردن به کسی
• empezar a + infinitivo → شروع یک عمل
• que hace tiempo que no ves = که مدت زیادی است ندیدیاش
• hace tiempo que + presente → اشاره به مدت زمان طولانی از گذشته تا اکنون
• un amigo / una amiga de la infancia = دوست دوران کودکی
• a lo largo del día = در طول روز
• detalles o cosas = جزئیات یا چیزهایی
• te recuerdan a esa persona = تو را به یاد آن شخص میاندازند
• recordar a alguien → کسی را به یاد آوردن
• te preguntas = از خودت میپرسی
• preguntarse → درونپرسیدن / فکر کردن
• qué será de su vida = زندگیاش چه شده؟
• futuro de probabilidad → استفاده از آینده برای بیان حدس
• coincides con ella = او را (اتفاقاً) ملاقات میکنی
• coincidir con alguien → برخوردن به کسی
• quizá sea solo pura casualidad = شاید فقط یک تصادف محض باشد
• quizá + subjuntivo → برای بیان احتمال
• nunca deja de sorprenderme = هیچوقت از شگفتزده کردنم دست نمیکشد
• dejar de + infinitivo → متوقف شدن یک عمل (در اینجا با nunca، به معنای “همیشه شگفتزدهام میکند”)
✅ Hay un rincón muy tranquilo en esta cafetería.
✅ Descubrimos unos rincones maravillosos en el pueblo.
✅ Voy a leer en mi rincón favorito.
🇪🇸 Rincón
🟩 اسم (nombre masculino)
🇮🇷 معنا در فارسی:
1. گوشه (مثلاً گوشهی اتاق)
2. نقطه دنج، مکان مخفی یا خاص
3. مکان دورافتاده یا کمتر شناختهشده (در شهر یا طبیعت)
⸻
📌 مثالها:
• Hay un rincón muy tranquilo en esta cafetería.
یک گوشهی خیلی دنج در این کافه وجود دارد.
• Descubrimos unos rincones maravillosos en el pueblo.
چند نقطهی دیدنی فوقالعاده در روستا پیدا کردیم.
• Voy a leer en mi rincón favorito.
میخواهم در گوشهی موردعلاقهام کتاب بخوانم.
⸻
⚙️ ساختارهای مرتبط:
• rincón escondido = گوشهی پنهان
• rincón favorito = گوشه/مکان موردعلاقه
• en cada rincón del mundo = در هر گوشهای از دنیا
✅ La madre acaricia a su hijo para que se duerma.
✅ Me gusta acariciar a mi gato cuando está tranquilo.
✅ El viento acariciaba suavemente su rostro.
🇪🇸 Acariciar
🔹 فعل (verbo)
🔸 مصدر: acariciar
🔸 ریشه: از کلمهی “caricia” به معنی نوازش
⸻
🇮🇷 معنا در فارسی:
نوازش کردن، آرام لمس کردن با محبت یا لطافت
(هم برای انسانها و هم برای حیوانات و حتی اشیای نمادین)
⸻
✅ صرف در زمان حال ساده (Presente de indicativo):
شخص
صرف فعل
yo
acaricio
tú
acaricias
él/ella
acaricia
nosotros
acariciamos
vosotros
acariciáis
ellos
acarician
• La madre acaricia a su hijo para que se duerma. مادر فرزندش را نوازش میکند تا بخوابد. • Me gusta acariciar a mi gato cuando está tranquilo. دوست دارم گربهام را نوازش کنم وقتی آرام است. • El viento acariciaba suavemente su rostro. باد به آرامی صورتش را نوازش میکرد.
⸻
⚙️ ترکیبهای رایج:
• acariciar el rostro = صورت را نوازش کردن
• acariciar el cabello/pelo = مو را نوازش کردن
• acariciar un sueño = رؤیایی را در دل داشتن (استعارهای)
✅ Me tiré de la cama a las 7 de la mañana para llegar a tiempo al trabajo.
✅ Los niños se tiraron de la cama cuando escucharon el timbre de la escuela.
عبارت “tirarse de la cama” در زبان اسپانیایی به معنی “از تخت پریدن” یا “سریع بلند شدن از تخت” است.
توضیح بیشتر:
• Tirarse: به معنای “پرت شدن” یا “پریدن” است.
• de la cama: یعنی “از تخت”.
این عبارت معمولاً وقتی استفاده میشود که کسی صبح زود و سریع از تخت بلند میشود یا با انرژی از تخت بیرون میپرد.
⸻
مثالها:
• Me tiré de la cama a las 7 de la mañana para llegar a tiempo al trabajo.
من ساعت ۷ صبح از تخت پریدم تا سر وقت به سر کار برسم.
• Los niños se tiraron de la cama cuando escucharon el timbre de la escuela.
بچهها وقتی زنگ مدرسه را شنیدند از تخت پریدند.