Vahid 110 Flashcards

(1 cards)

1
Q

✅ En algunas empresas todavía hay discriminación por orientación sexual.
✅ Marta sufrió discriminación en el trabajo por su embarazo.
✅ El edadismo impide que muchas personas mayores encuentren empleo.
✅ La discriminación por género aún es común en algunos sectores laborales.
✅ La empresa fue acusada de discriminación por religión.
✅ Sufrió discriminación por su etnia y cultura.
✅ Muchos inmigrantes enfrentan problemas por su idioma o nacionalidad.
✅ A Pedro no le renovaron el contrato por problemas de salud.
✅ La condición social no debería ser motivo de exclusión.
✅ No lo promovieron por sus problemas familiares y económicos.
✅ A veces hay prejuicio hacia quienes no tienen mucha experiencia laboral.
✅ La apariencia física no debería influir en una entrevista.

A
  1. Orientación e identidad sexual

🔹 ترجمه: گرایش و هویت جنسی
🔹 توضیح: وقتی فردی به دلیل همجنس‌گرا، ترنس‌جندر، دوجنس‌گرا یا غیره بودن مورد تبعیض قرار می‌گیرد.
🔹 مثال:

En algunas empresas todavía hay discriminación por orientación sexual.
(در بعضی شرکت‌ها هنوز تبعیض بر اساس گرایش جنسی وجود دارد.)

  1. Embarazo

🔹 ترجمه: بارداری
🔹 توضیح: وقتی زنان به‌دلیل باردار بودن یا احتمال باردار شدن از شغل، ارتقاء یا مزایا محروم می‌شوند.
🔹 مثال:

Marta sufrió discriminación en el trabajo por su embarazo.
(مارتا در محل کار به‌خاطر بارداری‌اش دچار تبعیض شد.)

  1. Edadismo (discriminación por edad)

🔹 ترجمه: تبعیض سنی
🔹 توضیح: وقتی افراد به خاطر خیلی جوان یا خیلی مسن بودن از شغل یا فرصت محروم می‌شوند.
🔹 مثال:

El edadismo impide que muchas personas mayores encuentren empleo.
(تبعیض سنی مانع از آن می‌شود که افراد مسن کار پیدا کنند.)

  1. Discriminación por género

🔹 ترجمه: تبعیض جنسیتی
🔹 توضیح: رفتار نابرابر با افراد بر اساس زن یا مرد بودن (معمولاً به ضرر زنان).
🔹 مثال:

La discriminación por género aún es común en algunos sectores laborales.
(تبعیض جنسیتی هنوز در برخی حوزه‌های کاری رایج است.)

  1. Discriminación por religión

🔹 ترجمه: تبعیض مذهبی
🔹 توضیح: وقتی فردی به‌خاطر اعتقادات مذهبی از شغل یا فرصت محروم می‌شود.
🔹 مثال:

La empresa fue acusada de discriminación por religión.
(شرکت به تبعیض مذهبی متهم شد.)

  1. Etnia, cultura o raza

🔹 ترجمه: قومیت، فرهنگ یا نژاد
🔹 توضیح: کنار گذاشتن یا رفتار ناعادلانه به‌خاطر نژاد، رنگ پوست یا فرهنگ خاص.
🔹 مثال:

Sufrió discriminación por su etnia y cultura.
(به‌خاطر قومیت و فرهنگش مورد تبعیض قرار گرفت.)

  1. Idioma y/o nacionalidad

🔹 ترجمه: زبان یا ملیت
🔹 توضیح: تبعیض علیه مهاجران یا کسانی که زبان مادری‌شان اسپانیایی نیست.
🔹 مثال:

Muchos inmigrantes enfrentan problemas por su idioma o nacionalidad.
(بسیاری از مهاجران به‌خاطر زبان یا ملیت‌شان مشکل دارند.)

  1. Salud

🔹 ترجمه: سلامتی
🔹 توضیح: نادیده گرفتن یا کنار گذاشتن افراد به‌خاطر داشتن بیماری یا ناتوانی.
🔹 مثال:

A Pedro no le renovaron el contrato por problemas de salud.
(به‌خاطر مشکلات سلامتی قرارداد پدرو تمدید نشد.)

  1. Condición social

🔹 ترجمه: وضعیت اجتماعی
🔹 توضیح: تبعیض به‌خاطر سطح درآمد، محل زندگی، یا ظاهر زندگی افراد.
🔹 مثال:

La condición social no debería ser motivo de exclusión.
(وضعیت اجتماعی نباید دلیل حذف شدن کسی باشد.)

  1. Problemas familiares o económicos

🔹 ترجمه: مشکلات خانوادگی یا مالی
🔹 توضیح: کنار گذاشتن فرد به‌خاطر داشتن مشکلات شخصی یا مالی.
🔹 مثال:

No lo promovieron por sus problemas familiares y económicos.
(او را به‌خاطر مشکلات خانوادگی و مالی‌اش ترفیع ندادند.)

  1. Experiencia laboral

🔹 ترجمه: سابقه کار
🔹 توضیح: تبعیض به‌خاطر داشتن یا نداشتن تجربه کافی. گاهی هم به‌خاطر «بیش از حد باتجربه بودن».
🔹 مثال:

A veces hay prejuicio hacia quienes no tienen mucha experiencia laboral.
(گاهی نسبت به کسانی که سابقه کاری کمی دارند پیش‌داوری می‌شود.)

  1. Apariencia física

🔹 ترجمه: ظاهر فیزیکی
🔹 توضیح: تبعیض علیه افراد بر اساس زیبایی، قد، وزن، لباس یا ظاهر کلی.
🔹 مثال:

La apariencia física no debería influir en una entrevista.
(ظاهر فیزیکی نباید در مصاحبه شغلی تأثیر بگذارد.)

  1. Condición motriz

🔹 ترجمه: وضعیت حرکتی (ناتوانی‌های فیزیکی)
🔹 توضیح: رفتار تبعیض‌آمیز با افراد دارای مشکلات حرکتی یا جسمی.
🔹 مثال:

Juan fue discriminado por su condición motriz.
(خوان به خاطر ناتوانی حرکتی‌اش مورد تبعیض قرار گرفت.)

  1. Ideología política

🔹 ترجمه: گرایش سیاسی
🔹 توضیح: تبعیض به دلیل باورهای سیاسی یا عضویت در حزب خاص.
🔹 مثال:

En la oficina lo trataron diferente por su ideología política.
(در محل کار به‌خاطر گرایش سیاسی‌اش با او متفاوت رفتار کردند.)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly