Vahid 94* Flashcards

(13 cards)

1
Q

Manía:
Maniático/a :
Las costumbres :
NUESTRAS PEQUEÑAS MANÍAS

Arturo ordena siempre su ropa en el armario por tipo de prenda y por colores. Él dice que es una costumbre, que siempre lo ha hecho así y que le gusta tener las cosas ordenadas. El problema es que se enfada muchísimo cuando alguien le cambia algo de lugar. La gente piensa que Arturo es un maniático… ¿Lo es?

A

عادت‌های (وسواس های )کوچک ما

آرتورو همیشه لباس‌هایش را در کمد بر اساس نوع پوشاک و رنگ‌ها مرتب می‌کند. او می‌گوید این یک عادت است، که همیشه این‌طور انجام داده و از داشتن وسایل مرتب لذت می‌برد. مشکل این است که وقتی کسی چیزی را جابه‌جا می‌کند، او خیلی عصبانی می‌شود. مردم فکر می‌کنند آرتورو آدم وسواسی‌ای است… آیا این‌طور است؟

  1. لیست واژگان و ساختارهای مهم
    • nuestras pequeñas manías
    عادت‌های کوچک ما
    • nuestras: ضمیر ملکی «ما»
    • pequeñas: صفت مؤنث جمع به معنی «کوچک»
    • manías: اسم جمع به معنی «عادت، وسواس»
    • ordenar
    مرتب کردن
    • siempre
    همیشه
    • ropa
    لباس
    • armario
    کمد لباس
    • por tipo de prenda y por colores
    بر اساس نوع لباس و رنگ‌ها
    • tipo de prenda: نوع پوشاک
    • por colores: بر اساس رنگ‌ها
    • costumbre
    عادت
    • tener las cosas ordenadas
    داشتن وسایل مرتب
    • ordenadas: صفت مؤنث جمع از فعل ordenar (مرتب بودن)
    • enfadarse muchísimo
    خیلی عصبانی شدن
    • enfadarse: فعل بازتابی (رفلکسیوو)
    • muchísimo: قید تقویتی از mucho
    • cuando alguien le cambia algo de lugar
    وقتی کسی چیزی را جابه‌جا می‌کند
    • le cambia: برای او تغییر می‌دهد
    • algo de lugar: چیزی را از جای خود
    • la gente piensa que…
    مردم فکر می‌کنند که…
    • maniático
    وسواسی، دارای رفتارهای وسواسی یا عجیب
    • ¿Lo es?
    آیا او این‌گونه است؟
    • lo: ضمیر اشاره به ویژگی «maniático»
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Absurdas :
E incluso molestas:
Obsesiones:

Todos tenemos manías, acciones que repetimos porque nos hemos acostumbrado a ellas y nos hacen sentir bien. A algunas personas les parecen costumbres absurdas e incluso molestas. Aunque es normal tener manías, no deben transformarse en obsesiones que no nos dejen vivir y que dificulten nuestra relación con los demás.

Estas son algunas de las manías más comunes.

A

همهٔ ما عادت‌هایی داریم، کارهایی که آن‌ها را تکرار می‌کنیم چون به آن‌ها عادت کرده‌ایم و باعث می‌شوند احساس خوبی داشته باشیم. بعضی‌ها این عادت‌ها را بی‌معنی یا حتی آزاردهنده می‌دانند. گرچه داشتن عادت چیز طبیعی‌ای است، اما نباید تبدیل به وسواس‌هایی شوند که نگذارند زندگی کنیم یا باعث سختی در رابطه‌مان با دیگران شوند.

این‌ها برخی از رایج‌ترین عادت‌ها هستند.

. واژگان و ساختارهای مهم
• todos tenemos manías
همه ما عادت‌هایی داریم
• todos: همه
• tenemos: داریم (صرف فعل tener، ما)
• manías: عادت‌ها (گاهی با بار معنایی منفی: وسواس‌ها)
• acciones que repetimos
کارهایی که تکرار می‌کنیم
• acciones: اعمال
• que repetimos: که تکرار می‌کنیم (repetir: تکرار کردن)
• nos hemos acostumbrado a ellas
به آن‌ها عادت کرده‌ایم
• nos hemos acostumbrado: ما عادت کرده‌ایم (فعل بازتابی acostumbrarse در زمان حال کامل)
• a ellas: به آن‌ها
• nos hacen sentir bien
باعث می‌شوند احساس خوبی داشته باشیم
• nos hacen: ما را وادار می‌کنند / باعث می‌شوند
• sentir bien: احساس خوب داشتن
• les parecen costumbres absurdas
برایشان به‌نظر می‌رسد که این‌ها عادت‌های بی‌معنی‌اند
• les parecen: برایشان به نظر می‌رسد
• absurdas: بی‌منطق، احمقانه
• e incluso molestas
و حتی آزاردهنده
• e: شکل تغییریافته‌ی «y» قبل از کلمه‌ای که با i یا hi شروع می‌شود
• molestas: آزاردهنده، مزاحم
• no deben transformarse en obsesiones
نباید تبدیل به وسواس شوند
• deben: باید
• transformarse: تبدیل شدن (فعل بازتابی)
• obsesiones: وسواس‌ها
• que no nos dejen vivir
که نگذارند زندگی کنیم
• dejen vivir: اجازه زندگی دادن
• no nos dejen: به ما اجازه ندهند
• que dificulten nuestra relación con los demás
که رابطه‌مان با دیگران را سخت کنند
• dificulten: سخت کنند
• nuestra relación: رابطه ما
• los demás: دیگران
• estas son algunas de las manías más comunes
این‌ها برخی از رایج‌ترین عادت‌ها هستند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Determinado
La forma simétrica

  1. Manías de orden y posición.

Algunas personas necesitan tener las cosas en un orden determinado para sentirse bien: colocar los objetos de forma simétrica en el escritorio, clasificar la comida en el frigorífico, poner los zapatos siempre en el mismo lugar… Otras tienen que sentarse siempre en el mismo sitio. Les da ansiedad entrar en el autobús o en el metro y ver que está ocupado el lugar en el que se sientan habitualmente. No soportan que alguien se siente en el lugar de la mesa en el que ellos comen y necesitan dormir siempre en el mismo lado de la cama… ¿Le suena alguna de estas manías?

A

۱. وسواس‌های مربوط به نظم و موقعیت

برخی افراد نیاز دارند وسایل را به شیوه‌ای مشخص مرتب کنند تا احساس خوبی داشته باشند: مثلاً چیدن اشیا به‌صورت متقارن روی میز، دسته‌بندی غذاها در یخچال، گذاشتن کفش‌ها همیشه در یک مکان ثابت…
برخی دیگر باید همیشه در یک جای مشخص بنشینند. دیدن اینکه صندلی همیشگی‌شان در اتوبوس یا مترو اشغال شده، به آن‌ها اضطراب می‌دهد. آن‌ها تحمل این را ندارند که کسی در جایی از میز بنشیند که همیشه آن‌ها غذا می‌خورند، و نیاز دارند همیشه در یک سمت مشخص از تخت بخوابند…
آیا هیچ‌کدام از این وسواس‌ها برایتان آشناست؟

. واژگان و ساختارهای مهم
• manías de orden y posición
وسواس‌های مربوط به نظم و موقعیت
• orden: نظم
• posición: موقعیت، جایگاه
• tener las cosas en un orden determinado
داشتن وسایل در نظم مشخص
• colocar los objetos de forma simétrica
چیدن اشیا به‌صورت متقارن
• colocar: قرار دادن
• forma simétrica: شکل متقارن
• clasificar la comida en el frigorífico
دسته‌بندی غذاها در یخچال
• clasificar: دسته‌بندی کردن
• frigorífico: یخچال
• poner los zapatos siempre en el mismo lugar
همیشه کفش‌ها را در همان جای مشخص گذاشتن
• poner: گذاشتن
• el mismo lugar: همان مکان
• sentarse siempre en el mismo sitio
همیشه در همان جا نشستن
• les da ansiedad
به آن‌ها اضطراب می‌دهد
• ansiedad: اضطراب
• ver que está ocupado el lugar
دیدن اینکه مکان اشغال شده است
• el lugar en el que se sientan habitualmente
جایی که معمولاً می‌نشینند
• habitualmente: به‌طور معمول
• no soportan que alguien se siente…
تحمل ندارند کسی بنشیند…
• soportar que + subjuntivo: تحمل کردن اینکه…
• se siente: صرف فعل sentarse در حالت التزامی (subjuntivo)
• el lugar de la mesa en el que ellos comen
جای میز که در آن غذا می‌خورند
• necesitan dormir siempre en el mismo lado de la cama
نیاز دارند همیشه در یک طرف مشخص تخت بخوابند
• ¿Le suena alguna de estas manías?
آیا هیچ‌کدام از این وسواس‌ها برایتان آشناست؟
• le suena: برایتان آشناست
• alguna de estas manías: یکی از این عادت‌ها

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Desgracia
Desastre
Tragedia
Comprobación
Comprobar
2. Manías de comprobación. ¿No ha tenido nunca la necesidad de comprobar varias veces que ha apagado las luces, que ha cerrado bien el coche o que ha apagado el fuego de la cocina?

A las personas con manías de comprobación les da miedo pensar que podría suceder alguna desgracia por haber olvidado algo. Algunos incluso necesitan comprobar también si los demás (familiares, compañeros de trabajo, amigos, etc.) han hecho bien esas cosas.

A

۲. وسواس‌های بررسی کردن (کنترل کردن)

تا حالا برایتان پیش آمده که چندین بار احساس نیاز کنید بررسی کنید آیا چراغ‌ها را خاموش کرده‌اید، ماشین را درست قفل کرده‌اید یا گاز اجاق را خاموش کرده‌اید؟

افرادی که وسواس بررسی دارند، از این می‌ترسند که مبادا به‌خاطر فراموش‌کاری، اتفاق بدی بیفتد. بعضی‌ها حتی نیاز دارند بررسی کنند که آیا دیگران (اعضای خانواده، همکاران، دوستان و…) آن کارها را درست انجام داده‌اند یا نه.

واژگان و ساختارهای مهم
• manías de comprobación
وسواس‌های مربوط به بررسی و اطمینان مکرر
• comprobación: بررسی، کنترل کردن دوباره
• ¿No ha tenido nunca la necesidad de…?
تا حالا هیچ‌وقت نیاز نداشته‌اید که…؟
• ha tenido: صرف فعل tener در گذشته کامل (زمان گذشته حال کامل)
• nunca: هرگز
• la necesidad de: نیاز به
• comprobar varias veces que…
چندین بار بررسی کردن که…
• comprobar: بررسی کردن، چک کردن
• varias veces: چند بار
• ha apagado las luces / ha cerrado bien el coche / ha apagado el fuego
چراغ‌ها را خاموش کرده‌اید / ماشین را خوب قفل کرده‌اید / گاز اجاق را خاموش کرده‌اید
• apagar: خاموش کردن
• cerrar bien: خوب بستن (قفل کردن)
• el fuego de la cocina: شعله‌ی گاز در آشپزخانه
• les da miedo pensar que…
آن‌ها از فکر کردن به اینکه… می‌ترسند
• les da miedo: به آن‌ها ترس می‌دهد
• pensar que: فکر کردن به اینکه
• podría suceder alguna desgracia
ممکن است حادثه بدی رخ دهد
• podría suceder: ممکن است اتفاق بیفتد
• desgracia: حادثه، بدبیاری، فاجعه
• por haber olvidado algo
به‌خاطر اینکه چیزی را فراموش کرده‌اند
• haber olvidado: ساختار مصدر کامل (نشان‌دهنده عملی پیش از فعل اصلی)
• necesitan comprobar también si los demás… han hecho bien esas cosas
نیاز دارند بررسی کنند که آیا دیگران هم آن کارها را درست انجام داده‌اند یا نه
• los demás: دیگران
• han hecho bien: درست انجام داده‌اند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q
  1. Manías higiénicas. Seguramente conoce a gente a la que le da asco comer cosas que otros han tocado antes con las manos, que no tocan nunca la barra del metro o del autobús, que limpian su silla antes de sentarse o que friegan la bañera cada vez que se duchan. Son personas con miedo a contagiarse. Generalmente, se lavan con mucha frecuencia o van al médico mucho más a menudo de lo habitual.
A

وسواس‌های بهداشتی

احتمالاً افرادی را می‌شناسید که از خوردن چیزهایی که دیگران قبلاً با دست لمس کرده‌اند، حالشان بد می‌شود؛ کسانی که هرگز میله‌های مترو یا اتوبوس را لمس نمی‌کنند،
صندلی‌شان را قبل از نشستن تمیز می‌کنند یا وان حمام را هر بار پس از دوش گرفتن می‌شویند.
این افراد از آلوده شدن یا گرفتن بیماری می‌ترسند. معمولاً خیلی مکرر خود را می‌شویند یا بیشتر از حالت عادی به دکتر مراجعه می‌کنند.

. واژگان و ساختارهای مهم
• manías higiénicas
وسواس‌های بهداشتی
• higiénicas: بهداشتی (صفت مؤنث جمع)
• seguramente conoce a gente…
احتمالاً افرادی را می‌شناسید که…
• seguramente: احتمالاً
• conocer a gente: شناختن افرادی
• le da asco comer cosas…
از خوردن چیزهایی حالش بهم می‌خورد / بدش می‌آید
• dar asco: حال کسی را به هم زدن، نفرت‌آور بودن
• cosas que otros han tocado con las manos: چیزهایی که دیگران با دست لمس کرده‌اند
• no tocan nunca la barra del metro o del autobús
هرگز میله مترو یا اتوبوس را لمس نمی‌کنند
• barra: میله (برای گرفتن در وسایل نقلیه عمومی)
• nunca: هرگز
• limpian su silla antes de sentarse
قبل از نشستن صندلی خود را تمیز می‌کنند
• friegan la bañera cada vez que se duchan
هر بار که دوش می‌گیرند، وان حمام را می‌شویند
• fregar: شستن (معمولاً با سابیدن)
• bañera: وان
• cada vez que: هر بار که
• ducharse: دوش گرفتن (فعل بازتابی)
• personas con miedo a contagiarse
افرادی که از مبتلا شدن می‌ترسند
• contagiarse: مبتلا شدن، سرایت گرفتن (فعل بازتابی)
• se lavan con mucha frecuencia
خیلی مکرر خودشان را می‌شویند
• lavarse: شستن خود
• con mucha frecuencia: خیلی مکرر
• van al médico mucho más a menudo de lo habitual
خیلی بیشتر از حد معمول به دکتر مراجعه می‌کنند
• mucho más a menudo: بسیار بیشتر
• de lo habitual: نسبت به حالت معمول

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q
  1. Manías de contar. Tener que contarlo todo (el número de camisetas guardadas en el armario, los bolígrafos que llevamos en el estuche, el número de peldaños de las escaleras, etc.) puede parecer absurdo, pero a muchas personas les tranquiliza hacerlo.
A

وسواس‌های شمارش

این‌که لازم باشد همه چیز را بشماریم (تعداد تی‌شرت‌هایی که در کمد گذاشته‌ایم، خودکارهایی که در جامدادی داریم، تعداد پله‌های راه‌پله، و غیره) ممکن است بی‌معنی به نظر برسد،
اما برای خیلی‌ها انجام این کار باعث آرامش است.

  1. واژگان و ساختارهای مهم
    • manías de contar
    وسواس‌های شمارش
    • tener que contarlo todo
    مجبور بودن به شمردن همه چیز
    • tener que + infinitivo: باید… (ساختار الزام)
    • contarlo: شمردن آن (lo اشاره به «todo» دارد = همه‌چیز)
    • el número de camisetas guardadas en el armario
    تعداد تی‌شرت‌هایی که در کمد گذاشته شده‌اند
    • camisetas guardadas: تی‌شرت‌های نگه‌داشته‌شده
    • armario: کمد
    • los bolígrafos que llevamos en el estuche
    خودکارهایی که در جامدادی با خود داریم
    • llevar: همراه داشتن
    • estuche: جامدادی
    • el número de peldaños de las escaleras
    تعداد پله‌های راه‌پله
    • peldaños: پله‌ها (جمع peldaño)
    • escaleras: راه‌پله
    • puede parecer absurdo
    ممکن است بی‌معنی به نظر برسد
    • puede parecer: ممکن است به نظر برسد
    • absurdo: بی‌معنی، نامعقول
    • les tranquiliza hacerlo
    انجامش آن‌ها را آرام می‌کند
    • tranquilizar: آرام کردن
    • les tranquiliza: برایشان آرامش‌بخش است
    • hacerlo: انجام دادن آن
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q
  1. Manías relacionadas con la superstición. En casi todas las culturas se dice que ciertas cosas traen mala suerte (romper un espejo, cruzarse con un gato negro, abrir el paraguas antes de salir a la calle…) y hay personas que las evitan a toda costa. Pero, además, algunas personas tienen sus propias supersticiones. Creen que un día tuvieron suerte porque hicieron algo y necesitan repetirlo. Piensan que, de lo contrario, les puede suceder algo malo y eso les da miedo. Por eso se ponen una determinada camisa para los exámenes o no quieren viajar en una fila determinada cuando viajan en avión, etc.
A

وسواس‌های مربوط به خرافات

در تقریباً همه فرهنگ‌ها گفته می‌شود که بعضی چیزها بدشانسی می‌آورند (شکستن آینه، روبه‌رو شدن با یک گربه سیاه، باز کردن چتر قبل از بیرون رفتن از خانه…) و برخی افراد هر طور شده از آن‌ها پرهیز می‌کنند.
اما علاوه بر این، بعضی افراد خرافه‌های مخصوص به خودشان دارند.
آن‌ها فکر می‌کنند روزی شانس آوردند چون کاری خاص انجام دادند، و حالا لازم است آن را تکرار کنند.
فکر می‌کنند که اگر این کار را نکنند، ممکن است اتفاق بدی برایشان بیفتد، و همین باعث ترس آن‌ها می‌شود.
به همین دلیل، پیراهن خاصی برای امتحان می‌پوشند یا نمی‌خواهند در یک ردیف خاص در هواپیما سفر کنند، و غیره.

  1. واژگان و ساختارهای مهم
    • manías relacionadas con la superstición
    وسواس‌های مربوط به خرافات
    • relacionadas con: مرتبط با
    • superstición: خرافه، اعتقاد خرافی
    • en casi todas las culturas
    در تقریباً همه فرهنگ‌ها
    • casi: تقریباً
    • culturas: فرهنگ‌ها
    • se dice que…
    گفته می‌شود که… (ساخت مجهول غیرشخصی)
    • traer mala suerte
    بدشانسی آوردن
    • traer: آوردن
    • mala suerte: بدشانسی
    • romper un espejo / cruzarse con un gato negro / abrir el paraguas antes de salir a la calle
    شکستن آینه / روبه‌رو شدن با گربه سیاه / باز کردن چتر قبل از بیرون رفتن به خیابان
    • evitar a toda costa
    هر طور شده پرهیز کردن از چیزی
    • a toda costa: به هر قیمتی، تحت هر شرایطی
    • tener sus propias supersticiones
    داشتن خرافه‌های شخصی خودشان
    • creen que un día tuvieron suerte porque hicieron algo
    فکر می‌کنند روزی شانس آوردند چون کاری انجام دادند
    • creer que: باور داشتن که
    • tuvieron suerte: شانس آوردند (pretérito)
    • porque hicieron algo: چون کاری انجام دادند
    • necesitan repetirlo
    احساس نیاز می‌کنند آن را تکرار کنند
    • repetir: تکرار کردن
    • repetirlo: تکرارش
    • piensan que, de lo contrario, les puede suceder algo malo
    فکر می‌کنند اگر این کار را نکنند، ممکن است اتفاق بدی بیفتد
    • de lo contrario: در غیر این صورت
    • suceder: اتفاق افتادن
    • algo malo: چیز بدی
    • eso les da miedo
    همین باعث ترس آن‌ها می‌شود
    • dar miedo: ایجاد ترس
    • se ponen una determinada camisa para los exámenes
    برای امتحان‌ها پیراهن خاصی می‌پوشند
    • ponerse: پوشیدن
    • una determinada camisa: پیراهن خاص
    • no quieren viajar en una fila determinada (en avión)
    نمی‌خواهند در یک ردیف خاص در هواپیما سفر کنند
    • fila: ردیف
    • viajar en una fila determinada: نشستن در یک ردیف خاص هنگام پرواز
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

✅ La higiene es muy importante.
✅ Tiene muy buena higiene personal.
🔷 Es un lugar muy higiénico.
🔷 Toallitas higiénicas

A
  1. higiene

اسم مؤنث (la higiene) = بهداشت

مثال‌ها:
• La higiene es muy importante.
بهداشت خیلی مهم است.
• Tiene muy buena higiene personal.
بهداشت فردی خیلی خوبی دارد.

  1. higiénico / higiénica

صفت (مذکر / مؤنث) = بهداشتی

مثال‌ها:
• Es un lugar muy higiénico.
مکان بسیار بهداشتی‌ای است.
• Toallitas higiénicas
دستمال‌های بهداشتی
• Medidas higiénicas
اقدامات بهداشتی

نکته:
واژه‌هایی مثل manías higiénicas هم به همین معناست: وسواس‌هایی که به مسائل بهداشتی مربوط می‌شوند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

✅ Enjuaga los platos después de comer.
✅ Tengo que enjuagar mi boca con agua salada.
✅ Enjuagar bien las verduras antes de comerlas es muy importante.

A

Enjuagar یک فعل اسپانیایی است که به معنای آبکشی کردن یا شستن چیزی با آب برای تمیز کردن آن است. معمولاً برای اشاره به شستشوی چیزی پس از استفاده از یک ماده شوینده یا برای پاک کردن چیزی استفاده می‌شود.

تعریف دقیق:

Enjuagar: به معنای شستن یا آبکشی چیزی با آب به‌منظور پاک کردن آن از مواد اضافی یا کثیفی.

مثال‌ها:
1. Enjuaga los platos después de comer.
بشقاب‌ها را بعد از غذا بشویید (آبکشی کنید).
2. Tengo que enjuagar mi boca con agua salada.
باید دهانم را با آب نمک بشوییم.
3. Enjuagar bien las verduras antes de comerlas es muy importante.
شستن خوب سبزیجات قبل از خوردن آن‌ها خیلی مهم است.

نکات گرامری:
• Enjuagar یک فعل با قاعده است و در تمامی زمان‌ها به صورت منظم تصریف می‌شود.
• در بسیاری از موارد، این فعل با “bien” (خوب) یا “con agua” (با آب) استفاده می‌شود.
• این فعل به‌طور معمول به صورت بازتابی استفاده نمی‌شود (یعنی no se enjuagar).

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

✅ Necesito un estropajo para fregar los platos.
✅ Usa el estropajo para limpiar la sartén.
✅ El estropajo está muy sucio, tienes que cambiarlo.

A

Estropajo: یک اسفنج یا لایه‌ برای شستن یا سابیدن، معمولاً برای تمیز کردن ظروف، سطوح یا حتی فضاهای سخت‌تر مثل کف.

مثال‌ها:
1. Necesito un estropajo para fregar los platos.
به یک اسکاچ برای شستن ظرف‌ها نیاز دارم.
2. Usa el estropajo para limpiar la sartén.
از اسکاچ برای تمیز کردن تابه استفاده کن.
3. El estropajo está muy sucio, tienes que cambiarlo.
اسکاچ خیلی کثیف شده است، باید آن را عوض کنی.

نکات گرامری:
• Estropajo یک اسم مذکر است، بنابراین باید از el به‌عنوان حرف تعریف استفاده کرد.
• این کلمه به‌طور معمول در موقعیت‌های خانگی برای شستن یا تمیز کردن استفاده می‌شود.
• در اسپانیای برخی کشورهای لاتین، ممکن است برای اشاره به هر نوع اسفنج شستشو از این کلمه استفاده شود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

✅ Tengo miedo de las arañas.
🔷 Sufro de ansiedad antes de los exámenes.
🔶 Me da asco la comida en mal estado.
✅ Estoy lleno de nervios antes de la presentación.
🔷 La injusticia me llena de rabia.
🔶 La tranquilidad del campo me hace sentir en paz.
✅ Su actitud me causó mucho enfado.

A

Importante :

•	Rabia و Enfado: هر دو عصبانیت هستند، اما rabia معمولاً خشم شدیدتر و غیرقابل کنترل‌تری است، در حالی که enfado معمولاً قابل کنترل‌تر است.
  1. Miedo

ترجمه: ترس
تعریف: یک احساس اضطراب و نگرانی نسبت به چیزی که ممکن است خطرناک یا منفی باشد.
مثال‌ها:
• Tengo miedo de las arañas.
من از عنکبوت‌ها می‌ترسم.
• El miedo al fracaso puede paralizar a las personas.
ترس از شکست می‌تواند افراد را فلج کند.

  1. Ansiedad

ترجمه: اضطراب
تعریف: یک حالت از نگرانی شدید یا بی‌قراری، معمولاً به‌دلیل عدم اطمینان از آینده یا مسائل مختلف.
مثال‌ها:
• Sufro de ansiedad antes de los exámenes.
قبل از امتحانات دچار اضطراب می‌شوم.
• La ansiedad puede afectar la salud mental.
اضطراب می‌تواند بر سلامت روان تأثیر بگذارد.

  1. Asco

ترجمه: نفرت، دل‌دردی
تعریف: احساس انزجار یا تنفر از چیزی که ناخوشایند یا کثیف است.
مثال‌ها:
• Me da asco la comida en mal estado.
از غذای فاسد بدم می‌آید.
• Sentí asco al ver la película de terror.
از دیدن فیلم ترسناک احساس نفرت کردم.

  1. Nervios

ترجمه: اعصاب یا اضطراب
تعریف: یک حالت از بی‌قراری و استرس، به‌ویژه در موقعیت‌های پرتنش.
مثال‌ها:
• Estoy lleno de nervios antes de la presentación.
قبل از ارائه پر از اضطراب هستم.
• Los nervios de la entrevista me hicieron sudar.
اضطراب مصاحبه باعث شد عرق کنم.

  1. Rabia

ترجمه: عصبانیت، خشم
تعریف: یک احساس شدید از ناراحتی یا ناراحتی، معمولاً به‌دلیل چیزی که غیرمنصفانه یا بی‌ادبانه است.
مثال‌ها:
• La injusticia me llena de rabia.
بی‌عدالتی مرا از خشم پر می‌کند.
• Estoy tan lleno de rabia que no puedo pensar.
من آن‌قدر عصبانی هستم که نمی‌توانم فکر کنم.

  1. Tranquilidad

ترجمه: آرامش
تعریف: احساس آرامش یا نبودن اضطراب و نگرانی.
مثال‌ها:
• La tranquilidad del campo me hace sentir en paz.
آرامش روستا باعث می‌شود احساس آرامش کنم.
• Después de meditar, siento una gran tranquilidad.
بعد از مدیتیشن، احساس آرامش زیادی دارم.

  1. Enfado

ترجمه: خشم
تعریف: مشابه با rabia، ولی معمولاً در شرایطی که بیشتر قابل کنترل یا متعارف باشد.
مثال‌ها:
• Su actitud me causó mucho enfado.
رفتار او مرا خیلی عصبانی کرد.
• Estaba tan enfadado que no pude hablar.
آن‌قدر عصبانی بودم که نتواستم صحبت کنم.

تفاوت‌ها بین این واژه‌ها:
• Miedo: ترس از چیزی که ممکن است خطرناک باشد.
• Ansiedad: اضطراب و نگرانی کلی، معمولاً از ناشناخته‌ها یا آینده.
• Asco: احساس نفرت یا تنفر از چیزی که ناخوشایند است.
• Nervios: اضطراب کوتاه‌مدت، معمولاً به علت استرس قبل از یک رویداد.
• Rabia و Enfado: هر دو عصبانیت هستند، اما rabia معمولاً خشم شدیدتر و غیرقابل کنترل‌تری است، در حالی که enfado معمولاً قابل کنترل‌تر است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

✅ Mis zapatos están mojados.
✅ El perro se mojó en la lluvia.
✅ La toalla está mojada.

A

Mojado یک صفت اسپانیایی است که به معنای خیس یا تر است. این واژه به حالت یا ویژگی چیزی اشاره دارد که در اثر تماس با آب یا مایع دیگر خیس شده است.

Mojada: خیس، تر، مخصوصاً وقتی چیزی در اثر آب یا مایع دیگری تر شده باشد و به صورت مؤنث استفاده می‌شود.

•	Mojada فقط برای اسم‌های مؤنث استفاده می‌شود. برای مثال:
•	La camisa mojada (پیراهن خیس)
•	La cara mojada (صورت خیس)
•	در زبان اسپانیایی، mojado (مذکر) و mojada (مؤنث) برای اشاره به حالت خیس شدن به‌کار می‌روند، بسته به اینکه اسم مذکر است یا مؤنث.

تعریف دقیق:

Mojado: خیس، تر، زمانی که چیزی در اثر آب یا هر مایع دیگری تر شود.

مثال‌ها:
1. Mis zapatos están mojados.
کفش‌هایم خیس هستند.
2. El perro se mojó en la lluvia.
سگ در باران خیس شد.
3. Tienes el cabello mojado.
موهایت خیس است.
4. Me caí y me mojé todo el cuerpo.
من افتادم و تمام بدنم خیس شد.

نکات گرامری:
• Mojado یک صفت است که می‌تواند هم به صورت مذکر و هم به صورت مؤنث استفاده شود:
• Mojado (مذکر)
• Mojada (مؤنث)
مثال:
• La camisa está mojada. (پیراهن خیس است.)
• El libro está mojado. (کتاب خیس است.)
• Mojado همچنین به‌عنوان اسم هم می‌تواند استفاده شود:
• Me caí en la lluvia y me quedé un mojado.
(من در باران افتادم و خیس شدم.)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

✅ Estaba descalzado cuando entró en la casa.
✅ Los niños estaban descalzados jugando en el jardín.
✅ La playa estaba llena de gente descalzada.

A

Descalzado یک صفت اسپانیایی است که به معنای برهنه از پا یا بدون کفش است. این واژه زمانی به کار می‌رود که فرد یا چیزی بدون کفش باشد یا پاهایش برهنه است.

تعریف دقیق:

Descalzado: بدون کفش، به‌ویژه وقتی که شخص بدون کفش راه می‌رود یا پاهایش از پوشش جدا شده است.

مثال‌ها:
1. Estaba descalzado cuando entró en la casa.
او وقتی وارد خانه شد، بدون کفش بود.
2. Me gusta caminar descalzo en la arena.
من دوست دارم در شن‌ها بدون کفش راه بروم.
3. Los niños estaban descalzados jugando en el jardín.
بچه‌ها بدون کفش در حیاط بازی می‌کردند.
4. La playa estaba llena de gente descalzada.
ساحل پر از افرادی بود که بدون کفش بودند.

نکات گرامری:
• Descalzado یک صفت است که بسته به جنس اسم به صورت مذکر یا مؤنث تغییر می‌کند:
• Descalzado (مذکر)
• Descalzada (مؤنث)
مثال:
• El hombre descalzado (مرد بدون کفش)
• La mujer descalzada (زن بدون کفش)
• این واژه معمولاً به‌طور مستقیم برای توصیف وضعیت شخص یا اشیاء استفاده می‌شود و نه به‌عنوان اسم مستقل.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly