Vahid 83 Flashcards
(13 cards)
✅ Según la teoría de las inteligencias múltiples, cada persona tiene diferentes tipos de habilidades.
✅ La escuela debería fomentar todas las inteligencias múltiples de los alumnos.
✅ Howard Gardner propuso la teoría de las inteligencias múltiples en 1983.
Inteligencias múltiples
تعریف:
• Inteligencias múltiples = هوشهای چندگانه
• این اصطلاح به نظریهای در روانشناسی آموزشی اشاره دارد که میگوید انسانها فقط یک نوع هوش ندارند بلکه چندین نوع توانایی مستقل دارند.
⸻
تحلیل واژه به واژه:
• Inteligencias
• جمع inteligencia = هوش، درک، فهم
• اسم (sustantivo)
• مؤنث (femenino)
• múltiples
• صفت (adjetivo)
• به معنی “چندگانه، متعدد، بسیار زیاد”
• توصیفکنندهی اسم (inteligencias)
⸻
نقش دستوری:
• ترکیب یک اسم + صفت است:
[Sustantivo + Adjetivo]
→ “هوشهای” (اسم) + “چندگانه” (صفت)
نمونه جمله با Inteligencias múltiples:
✅ Según la teoría de las inteligencias múltiples, cada persona tiene diferentes tipos de habilidades.
براساس نظریهی هوشهای چندگانه، هر فرد انواع مختلفی از مهارتها دارد.
✅ La escuela debería fomentar todas las inteligencias múltiples de los alumnos.
مدرسه باید همهی هوشهای چندگانهی دانشآموزان را پرورش دهد.
✅ Howard Gardner propuso la teoría de las inteligencias múltiples en 1983.
هاوارد گاردنر نظریهی هوشهای چندگانه را در سال ۱۹۸۳ مطرح کرد.
Según la teoría de las inteligencias múltiples de Howard Gardner (1983), la inteligencia no es un conjunto unitario, sino una red de conjuntos.
Las personas poseemos una serie de capacidades que desarrollamos en distinto grado.
بر اساس نظریهی هوشهای چندگانهی هاوارد گاردنر (۱۹۸۳)، هوش یک مجموعهی یگانه نیست، بلکه شبکهای از چندین مجموعه است.
ما انسانها دارای مجموعهای از تواناییها هستیم که هر یک را در درجات مختلفی رشد میدهیم.
⸻
3. لیست کلمات مهم با نقش و مصدر (در صورت نیاز):
• Según - حرف اضافه (preposición) - بر اساس / مطابق با
• teoría - اسم - نظریه
• inteligencias múltiples - عبارت اسمی - هوشهای چندگانه
• Howard Gardner - اسم خاص - هاوارد گاردنر (نام دانشمند)
• inteligencia - اسم - هوش
• no es - فعل (فعل کمکی + ربطی) - نیست - مصدر: ser
• conjunto - اسم - مجموعه
• unitario - صفت - یگانه / واحد
• sino - حرف ربط - بلکه
• red - اسم - شبکه
• conjuntos - اسم جمع - مجموعهها
• personas - اسم جمع - افراد / انسانها
• poseemos - فعل - ما دارا هستیم - مصدر: poseer
• serie - اسم - مجموعه / سری
• capacidades - اسم جمع - تواناییها
• desarrollamos - فعل - ما رشد میدهیم / پرورش میدهیم - مصدر: desarrollar
• distinto - صفت - متفاوت
• grado - اسم - درجه / سطح
Lingüístico-verbal
Está relacionada con la capacidad para comunicar, informar, persuadir…
A quien tiene esta inteligencia desarrollada se le da bien escribir y aprender idiomas, y tiene facilidad para memorizar cosas.
هوش زبانی-کلامی
این هوش با توانایی ارتباط برقرار کردن، اطلاعرسانی، و متقاعد کردن مرتبط است.
کسی که این نوع هوش را به خوبی پرورش داده باشد، در نوشتن و یادگیری زبانها مهارت دارد و به راحتی میتواند چیزها را به خاطر بسپارد.
⸻
3. لیست کلمات مهم با نقش و مصدر (در صورت وجود):
• Lingüístico-verbal - صفت مرکب - زبانی-کلامی
• está relacionada - فعل بازتابی - مرتبط است - مصدر: estar + relacionar(se)
• capacidad - اسم - توانایی / ظرفیت
• comunicar - فعل (مصدر) - ارتباط برقرار کردن
• informar - فعل (مصدر) - اطلاع دادن
• persuadir - فعل (مصدر) - متقاعد کردن
• quien - ضمیر - کسی که
• tiene - فعل - دارد - مصدر: tener
• inteligencia - اسم - هوش
• desarrollada - صفت - پرورشیافته - مصدر: desarrollar (پرورش دادن)
• se le da bien - عبارت فعلی - در چیزی خوب بودن / از پس چیزی برآمدن - مصدر اصلی: darse bien
• escribir - فعل (مصدر) - نوشتن
• aprender - فعل (مصدر) - یاد گرفتن
• idiomas - اسم جمع - زبانها
• facilidad - اسم - سهولت / راحتی
• memorizar - فعل (مصدر) - حفظ کردن
• cosas - اسم جمع - چیزها
Espacial
A quien posee esta inteligencia le resulta fácil entender la relación entre las formas y los tamaños de los objetos y percibir las distancias.
Por eso, se le da bien hacer maquetas, leer mapas y disciplinas como la escultura o el dibujo.
Además, tiene facilidad para usar la tecnología.
هوش فضایی
کسی که این نوع هوش را دارد، به راحتی میتواند رابطهی بین اشکال و اندازههای اشیاء را درک کند و فاصلهها را تشخیص دهد.
به همین دلیل، در ساختن ماکت، خواندن نقشهها، و رشتههایی مانند مجسمهسازی یا طراحی مهارت دارد.
علاوه بر این، در استفاده از فناوری نیز توانایی خوبی دارد.
⸻
3. لیست کلمات مهم با نقش و مصدر (در صورت وجود):
• Espacial - صفت - فضایی
• quien - ضمیر - کسی که
• posee - فعل - دارد / مالک است - مصدر: poseer
• inteligencia - اسم - هوش
• le resulta fácil - عبارت فعلی - برایش آسان است - مصدر اصلی: resultar
• entender - فعل (مصدر) - فهمیدن / درک کردن
• relación - اسم - رابطه
• formas - اسم جمع - اشکال
• tamaños - اسم جمع - اندازهها
• objetos - اسم جمع - اشیاء
• percibir - فعل (مصدر) - تشخیص دادن / دریافتن
• distancias - اسم جمع - فاصلهها
• por eso - عبارت ربطی - به همین دلیل
• se le da bien - عبارت فعلی - در چیزی خوب بودن / از پس کاری برآمدن - مصدر اصلی: darse bien
• hacer - فعل (مصدر) - ساختن
• maquetas - اسم جمع - ماکتها
• leer - فعل (مصدر) - خواندن
• mapas - اسم جمع - نقشهها
• disciplinas - اسم جمع - رشتهها / شاخهها
• escultura - اسم - مجسمهسازی
• dibujo - اسم - طراحی / نقاشی
• además - قید - علاوه بر این
• facilidad - اسم - سهولت / توانایی
• usar - فعل (مصدر) - استفاده کردن
• tecnología - اسم - فناوری
Naturalista
A quienes tienen este tipo de inteligencia más desarrollada les preocupa el medioambiente y les gusta interactuar con la naturaleza: saben reconocer las especies de animales y de vegetales, y se les da bien cultivar plantas y cuidar a los animales.
هوش طبیعتگرا
افرادی که این نوع از هوش را بیشتر پرورش دادهاند، نسبت به محیط زیست حساس هستند و دوست دارند با طبیعت تعامل داشته باشند:
آنها میتوانند گونههای حیوانات و گیاهان را تشخیص دهند و در پرورش گیاهان و مراقبت از حیوانات مهارت دارند.
⸻
3. لیست کلمات مهم با نقش و مصدر (در صورت وجود):
• Naturalista - صفت / اسم - طبیعتگرا
• quienes - ضمیر جمع - کسانی که
• tienen - فعل - دارند - مصدر: tener
• tipo - اسم - نوع
• inteligencia - اسم - هوش
• desarrollada - صفت - پرورشیافته - مصدر: desarrollar
• les preocupa - عبارت فعلی - برایشان مهم است / نگرانشان میکند - مصدر اصلی: preocupar
• medioambiente - اسم - محیط زیست
• les gusta - عبارت فعلی - دوست دارند - مصدر اصلی: gustar
• interactuar - فعل (مصدر) - تعامل داشتن / ارتباط برقرار کردن
• naturaleza - اسم - طبیعت
• saben - فعل - بلدند / میدانند - مصدر: saber
• reconocer - فعل (مصدر) - شناسایی کردن / تشخیص دادن
• especies - اسم جمع - گونهها
• animales - اسم جمع - حیوانات
• vegetales - اسم جمع - گیاهان
• se les da bien - عبارت فعلی - در چیزی خوب بودن / از پس کاری برآمدن - مصدر اصلی: darse bien
• cultivar - فعل (مصدر) - پرورش دادن / کاشتن
• plantas - اسم جمع - گیاهان
• cuidar - فعل (مصدر) - مراقبت کردن
• animales - اسم جمع - حیوانات
Interpersonal
La persona que tiene esa inteligencia desarrollada tiene facilidad para entender las necesidades de los demás y saber cómo se sienten.
Por eso, es bueno trabajando en equipo. No le cuesta establecer relaciones y suele ser un buen líder.
هوش بین فردی
فردی که این نوع هوش را پرورش داده، در درک نیازهای دیگران و فهمیدن احساسات آنها مهارت دارد.
به همین دلیل، در کار گروهی خوب عمل میکند. برای او برقرار کردن روابط سخت نیست و معمولاً یک رهبر خوب است.
⸻
3. لیست کلمات مهم با نقش و مصدر (در صورت وجود):
• Interpersonal - صفت - بین فردی
• persona - اسم - فرد / شخص
• tiene - فعل - دارد - مصدر: tener
• inteligencia - اسم - هوش
• desarrollada - صفت - پرورشیافته - مصدر: desarrollar
• facilidad - اسم - سهولت / راحتی
• entender - فعل (مصدر) - فهمیدن / درک کردن
• necesidades - اسم جمع - نیازها
• demás - ضمیر - دیگران
• saber - فعل (مصدر) - دانستن
• sentir - فعل (مصدر) - احساس کردن
• por eso - عبارت ربطی - به همین دلیل
• es - فعل (فعل ربطی) - است - مصدر: ser
• bueno - صفت - خوب
• trabajando - فعل - در حال کار کردن - مصدر: trabajar
• en equipo - عبارت - در تیم / گروه
• le cuesta - عبارت فعلی - برایش سخت است / به سختی انجام میدهد - مصدر اصلی: costar
• establecer - فعل (مصدر) - برقرار کردن / پایهگذاری کردن
• relaciones - اسم جمع - روابط
• suele - فعل - معمولاً انجام میدهد / عادت دارد - مصدر: soler
• líder - اسم - رهبر
Lógico-matemática
Esta inteligencia tiene que ver con la capacidad para pensar de forma lógica, estableciendo relaciones de causa-efecto y haciendo abstracciones.
Los que la poseen son buenos resolviendo problemas de lógica u operaciones matemáticas.
هوش منطقی-ریاضی
این نوع هوش با توانایی تفکر به صورت منطقی، برقرار کردن روابط علت و معلول و انجام انتزاعها مرتبط است.
کسانی که این هوش را دارند، در حل مسائل منطقی یا انجام عملیات ریاضی مهارت دارند.
⸻
3. لیست کلمات مهم با نقش و مصدر (در صورت وجود):
• Lógico-matemática - صفت - منطقی-ریاضی
• inteligencia - اسم - هوش
• tiene que ver - عبارت فعلی - ارتباط دارد با / به این معناست که - مصدر: tener que ver
• capacidad - اسم - توانایی
• pensar - فعل (مصدر) - فکر کردن
• forma - اسم - شکل / روش
• lógica - صفت - منطقی
• estableciendo - فعل - برقرار کردن - مصدر: establecer
• relaciones - اسم جمع - روابط
• causa-efecto - عبارت - علت و معلول
• haciendo - فعل - انجام دادن - مصدر: hacer
• abstracciones - اسم جمع - انتزاعها
• poseen - فعل - دارند - مصدر: poseer
• son - فعل - هستند - مصدر: ser
• buenos - صفت - خوب / ماهر
• resolviendo - فعل - حل کردن - مصدر: resolver
• problemas - اسم جمع - مسائل
• lógica - اسم - منطق
• operaciones matemáticas - عبارت - عملیات ریاضی
Imitar:
Componer:
Se le da bien …..
Musical
Quien tiene esta inteligencia es capaz de percibir distintos tonos y de crear melodías.
Se le da bien cantar, tocar o componer.
También tiene facilidad para imitar acentos.
هوش موسیقایی
کسی که این نوع هوش را دارد، قادر است تنهای مختلف را بشنود و ملودی بسازد.
او در خواندن، نواختن یا آهنگسازی مهارت دارد.
علاوه بر این، توانایی خوبی در تقلید لهجهها دارد.
⸻
3. لیست کلمات مهم با نقش و مصدر (در صورت وجود):
• Musical - صفت - موسیقایی
• quien - ضمیر - کسی که
• tiene - فعل - دارد - مصدر: tener
• inteligencia - اسم - هوش
• es capaz de - عبارت فعلی - قادر است - مصدر: ser capaz de
• percibir - فعل (مصدر) - درک کردن / شنیدن
• distintos - صفت - مختلف
• tonos - اسم جمع - تنها
• crear - فعل (مصدر) - ساختن / خلق کردن
• melodías - اسم جمع - ملودیها
• se le da bien - عبارت فعلی - در چیزی خوب بودن - مصدر اصلی: darse bien
• cantar - فعل (مصدر) - خواندن
• tocar - فعل (مصدر) - نواختن
• componer - فعل (مصدر) - آهنگسازی کردن / ساختن
• también - قید - همچنین
• facilidad - اسم - سهولت / توانایی
• imitar - فعل (مصدر) - تقلید کردن
• acentos - اسم جمع - لهجهها
Cinestésica
Las personas que poseen esta inteligencia se mueven con facilidad y suelen ser buenas creando objetos manualmente.
Tienen una gran habilidad para expresar ideas y sentimientos con el cuerpo.
Por eso, se les da bien hacer deporte, bailar o la artesanía.
هوش حرکتی-بدنی
افرادی که این نوع هوش را دارند، به راحتی حرکت میکنند و معمولاً در ساخت اشیاء به صورت دستی مهارت دارند.
آنها توانایی زیادی برای بیان ایدهها و احساسات با بدن دارند.
به همین دلیل، در ورزش کردن، رقصیدن یا صنایع دستی مهارت دارند.
⸻
3. لیست کلمات مهم با نقش و مصدر (در صورت وجود):
• Cinestésica - صفت - حرکتی-بدنی
• personas - اسم جمع - افراد
• poseen - فعل - دارند - مصدر: poseer
• inteligencia - اسم - هوش
• se mueven - عبارت فعلی - حرکت میکنند - مصدر: mover
• facilidad - اسم - سهولت / راحتی
• suelen - فعل - معمولاً انجام میدهند / عادت دارند - مصدر: soler
• ser - فعل (مصدر) - بودن
• buenas - صفت - خوب / ماهر
• creando - فعل - ساختن - مصدر: crear
• objetos - اسم جمع - اشیاء
• manualmente - قید - به صورت دستی
• tienen - فعل - دارند - مصدر: tener
• gran - صفت - بزرگ / زیاد
• habilidad - اسم - مهارت / توانایی
• expresar - فعل (مصدر) - بیان کردن
• ideas - اسم جمع - ایدهها
• sentimientos - اسم جمع - احساسات
• cuerpo - اسم - بدن
• por eso - عبارت ربطی - به همین دلیل
• se les da bien - عبارت فعلی - در چیزی خوب بودن - مصدر اصلی: darse bien
• hacer - فعل (مصدر) - انجام دادن
• deporte - اسم - ورزش
• bailar - فعل (مصدر) - رقصیدن
• artesanía - اسم - صنایع دستی
Intrapersonal
Quien tiene esta inteligencia posee una gran capacidad para analizarse y conocer sus defectos y virtudes.
No le resulta difícil concentrarse y puede ser muy disciplinado.
Es bueno escribiendo diarios personales o autobiografías.
هوش درون فردی
کسی که این نوع هوش را دارد، توانایی زیادی برای تحلیل خود و شناخت نقاط ضعف و قوت خود دارد.
برای او تمرکز کردن سخت نیست و میتواند بسیار منظم باشد.
او در نوشتن یادداشتهای شخصی یا خودزندگینامهها خوب است.
⸻
3. لیست کلمات مهم با نقش و مصدر (در صورت وجود):
• Intrapersonal - صفت - درون فردی
• quien - ضمیر - کسی که
• tiene - فعل - دارد - مصدر: tener
• inteligencia - اسم - هوش
• posee - فعل - دارد - مصدر: poseer
• capacidad - اسم - توانایی
• analizarse - فعل (مصدر) - خود را تحلیل کردن
• conocer - فعل (مصدر) - شناختن
• defectos - اسم جمع - نقاط ضعف
• virtudes - اسم جمع - نقاط قوت
• no - قید منفی - نه
• le resulta - عبارت فعلی - برای او سخت است / به مشکل میخورد - مصدر: resultar
• difícil - صفت - سخت
• concentrarse - فعل (مصدر) - تمرکز کردن
• puede - فعل - میتواند - مصدر: poder
• ser - فعل - بودن - مصدر: ser
• disciplinado - صفت - منظم
• es - فعل - است - مصدر: ser
• bueno - صفت - خوب
• escribiendo - فعل - نوشتن - مصدر: escribir
• diarios personales - عبارت - یادداشتهای شخصی
• autobiografías - اسم جمع - خودزندگینامهها
✅Esta decisión no tiene nada que ver contigo, es algo entre ellos.
✅Lo que pasó ayer no tiene nada que ver contigo, así que no te preocupes.
✅La situación en el trabajo no tiene nada que ver contigo, es un asunto interno.
🔶Tu error no tiene nada que ver con mi trabajo, así que no te sientas culpable.
🔶Lo que él dijo no tiene nada que ver con la realidad.
🔶Este tema no tiene nada que ver con lo que estamos discutiendo ahora.
عبارت “No tiene nada que ver contigo” به معنی “هیچ ربطی به تو ندارد” است. این جمله برای بیان این استفاده میشود که یک موضوع یا موضوعات مرتبط به شخص مقابل هیچ ارتباطی با او ندارند. این جمله میتواند به طور ضمنی نشان دهد که فرد نباید نگران یا دخیل
باشد، زیرا هیچ تاثیری بر او ندارد.
1. Esta decisión no tiene nada que ver contigo, es algo entre ellos.
این تصمیم هیچ ربطی به تو ندارد، موضوعی است بین آنها.
2. Lo que pasó ayer no tiene nada que ver contigo, así que no te preocupes.
چیزی که دیروز اتفاق افتاد هیچ ربطی به تو ندارد، پس نگران نباش.
3. Ese comentario no tiene nada que ver contigo, no lo tomes de forma personal.
آن حرف هیچ ربطی به تو ندارد، آن را به طور شخصی نگیری.
4. La situación en el trabajo no tiene nada que ver contigo, es un asunto interno.
وضعیت در محل کار هیچ ربطی به تو ندارد، یک مشکل داخلی است.
⸻
2. مثالها با “No tiene nada que ver”:
1. Tu error no tiene nada que ver con mi trabajo, así que no te sientas culpable.
اشتباه تو هیچ ربطی به کار من ندارد، پس احساس گناه نکن.
2. Lo que él dijo no tiene nada que ver con la realidad.
آنچه او گفت هیچ ربطی به واقعیت ندارد.
3. Este tema no tiene nada que ver con lo que estamos discutiendo ahora.
این موضوع هیچ ربطی به چیزی که الان داریم بحث میکنیم ندارد
✅A mí se me da bien bailar salsa.
✅A ti se te da mal escribir ensayos largos.
✅A ella se le da bien hacer manualidades.
✅A nosotros se nos da mal tomar decisiones rápidas.
✅A vosotros se os da bien tocar instrumentos musicales.
✅A ellos se les da bien organizar eventos.
این ساختارهایی که اشاره کردید، مربوط به ساختار “se” هستند که برای بیان چیزی که در مورد کسی خوب یا بد انجام میشود، استفاده میشود. به طور خاص، این ساختارها “se me da bien/mal” یا “se nos dan bien/mal” و مشابهها هستند که برای توصیف قابلیتها یا تواناییهای فردی در زمینههای مختلف به کار میروند.
ساختار کلی:
• (a mí) se me da bien/mal + infinitivo/sustantivo
• (a ti) se te da bien/mal + infinitivo/sustantivo
• (a él/ella/usted) se le da bien/mal + infinitivo/sustantivo
• (a nosotros/as) se nos da bien/mal + infinitivo/sustantivo
• (a vosotros/as) se os da bien/mal + infinitivo/sustantivo
• (a ellos/ellas/ustedes) se les da bien/mal + infinitivo/sustantivo
⸻
توضیحات:
• Se me da bien (برای من خوب است): وقتی که برای شما کاری راحت و خوب انجام میشود.
• Se me da mal (برای من بد است): وقتی که برای شما کاری دشوار یا بد انجام میشود.
• این ساختار معمولاً برای توصیف تواناییهای فردی در انجام کاری (مثل پخت و پز، ریاضیات و …) استفاده میشود.
مثالها:
1. A mí se me da bien cocinar.
من در پخت و پز خوب هستم.
2. A ti se te dan mal las matemáticas.
تو در ریاضیات ضعیفی.
3. A él se le da bien la cocina.
او در آشپزی مهارت دارد.
4. A nosotros se nos dan mal las ciencias.
ما در علوم ضعیف هستیم.
5. A vosotros se os da bien bailar.
شما در رقصیدن خوب هستید.
6. A ellos se les dan mal los deportes.
آنها در ورزش ضعیف هستند.
⸻
کلمات و نقشها:
• se - ضمیر بازتابی (که نشاندهنده این است که عمل به خود فرد برمیگردد)
• me, te, le, nos, os, les - ضمایر اشاره به شخص (برای مشخص کردن فرد یا گروهی که عمل برای آنها انجام میشود)
• dar - فعل (مصدر) - دادن
• bien, mal - قیدها - خوب، بد
• cocinar - فعل (مصدر) - پختن
• la cocina - اسم (مفرد) - آشپزی
• las matemáticas - اسم (جمع) - ریاضیات
✅Soy bueno en matemáticas.
✅Ella es un genio de la música.
✅Tengo capacidad para escuchar a los demás.
✅Él tiene facilidad para los idiomas.
✅Ella tiene habilidad para convencer a los demás.
✅A Juan se le da bien dibujar.
✅A mí se me da mal cocinar.
✅A ellos se les da fatal resolver problemas de matemáticas.
✅A ti te resulta fácil aprender idiomas.
✅A mí me resulta difícil hablar en público.
این مجموعه عبارتها و ترکیبات برای صحبت کردن درباره استعدادها و مهارتها به زبان اسپانیایی استفاده میشوند. در اینجا، ترکیبات مختلف و معنای آنها را به صورت فهرست برایتان آوردهام:
⸻
1. ترکیبات برای صحبت کردن درباره مهارتها
ser bueno/a en
• ser bueno/a en idiomas - خوب بودن در زبانها
• ser bueno/a en matemáticas - خوب بودن در ریاضیات
• ser bueno/a hablando en público - خوب بودن در سخنرانی عمومی
• ser bueno/a dibujando - خوب بودن در نقاشی
• ser bueno/a actuando - خوب بودن در بازیگری
• ser bueno/a cocinando - خوب بودن در پخت و پز
ser un genio de
• ser un genio de las matemáticas - نابغه در ریاضیات
• ser un genio de la pintura - نابغه در نقاشی
tener capacidad para
• tener capacidad para escuchar - داشتن توانایی برای گوش دادن
• tener capacidad para comunicar - داشتن توانایی برای ارتباط برقرار کردن
tener facilidad para
• tener facilidad para dibujar - داشتن استعداد برای نقاشی
• tener facilidad para comunicar - داشتن استعداد برای ارتباط برقرار کردن
• tener facilidad para los idiomas - داشتن استعداد برای زبانها
• tener facilidad para el dibujo - داشتن استعداد برای نقاشی
tener habilidad para
• tener habilidad para aparcar - داشتن مهارت در پارک کردن
• tener habilidad para convencer a los demás - داشتن مهارت در قانع کردن دیگران
⸻
2. ساختارهای دیگر برای صحبت کردن درباره مهارتها
dársele bien/mal/fatal
• dársele bien - خوب انجام دادن (به کسی چیزی خوب میشود)
• Se me da bien hablar en público. - من در سخنرانی عمومی خوب هستم.
• dársele mal - بد انجام دادن (به کسی چیزی بد میشود)
• A ella se le da mal cocinar. - او در پخت و پز ضعیف است.
• dársele fatal - خیلی بد انجام دادن (به کسی چیزی خیلی بد میشود)
• A mí se me da fatal dibujar. - من در نقاشی خیلی بد هستم.
resultarle fácil/difícil
• resultarle fácil - آسان بودن برای کسی
• A ti te resulta fácil aprender idiomas. - یادگیری زبانها برای تو آسان ا